همه کارتها سوختند
رحمان
نگاهم نشسته بر در بسته
به گوشهِ پنجره
نرمهِ باد بهاری
هجوم میاورد به خانه
دیوارها،
در فاصله کوتاهی قلبم را می فشارند
در ملال وُ تاریکی
تنهایی ام را تاب می آورم
به گوشهِ پنجره
نرمهِ باد بهاری
هجوم میاورد به خانه
دیوارها،
در فاصله کوتاهی قلبم را می فشارند
در ملال وُ تاریکی
تنهایی ام را تاب می آورم
