نیاز به گفتن نیست که ایران در حال عبور از گردنهی خاص تاریخی است و مرحلهی حساسی از هستی سیاسی خود را میگذراند. جنبش انقلابی «زن – زندگی – آزادی» در آن نشان داد که جهتگیری جامعه گذار از نظام جمهوری اسلامی در سمت آزادی و دمکراسی است و این مسیر بغرنج، مواجه با رشته پیچ و خمهایی که برای عبور از آنها تدابیر درخور باید دید. بی هیچ تردید یکی از مهمترین این تمهیدات، هماهنگی اپوزیسیون در خدمت دمکراسی است. این الزامات، ضرورت̗ مرزبندی با تفرقهافکنیها را دوچندان میکند و بر اهمیت نقد هرنوع سمپاشی علیه صفوف جنبش تاکید مینهد. به چنین پشتوانهای هم است که میتوان سالمسازی فضا جهت هماهنگیهای لازم در گسترهی متکثر اپوزیسیون جمهوری اسلامی و به بار نشستن مبارزه با این نظام را فراهم آورد.
این واقعیتی است که طیف سلطنت در ایران، پادشاهی را به پهلویها میشناسند و نماد آن را در آقای رضا پهلوی میدانند. هم از اینرو، چیستی نسبت و نوع رابطه رویکردهای هر بخش از بدنهی سلطنتخواه با راس و نماد این پایگاه سیاسی، رشته پرسشهایی را در سپهر سیاسی کشور در برابر شخص ایشان قرار میدهد. پرسش نخست از آقای پهلوی این است که با رفتارهای مبنی بر اهانتها، جعلیات، دروغ بستنها و تهدید به انتقامجویی از هر غیر خود در شبکههای اجتماعی از سوی بخشی از هواداران خود چه نسبتی دارد؟ اگر با آنها همدل و همخوان نیست پس چرا با مشاهدهی تداوم و گسترش این کارزارهای چماقدارانه، رسماً از آنها ابراز برائت نمیجوید؟
ایشان منطقاً باید بداند که فاصله از شبکه و رسانه تا عمل میدانی و فیزیکی چندان زیاد نیست و سریعاً از این به آن میرسد که میبینیم رسیده است. پس چرا نباید بپذیرد که تهدید لفظی، نوشتاری، توئیتری و کلاب هاوسی مقدمهی توسل به سرکوب در شرایط برخوردار از وسیلهی قهر دولتی است؟ بر همین پایه نیز انتظار میرود تا سکوت تاکنونی خود در این زمینه را بشکند. آخر مگر به این واقعیت واقف نبوده و نیست که چگونه جماعتی با عربدهکشی و تهدید آشکارا برآنند تا جنبش ارزشمند و ایرانگستر دمکراسی را در جهت انحصار طلبی از نوع اقتدارگرایانهی خود در سراشیب خطرناک ضد ملی و ضد دمکراتیک قرار داده و به انحرف بکشند؟ مگر نمیبیند اینان چنان مخرب و تفرقهاندازانه در مبارزات میدانی برونمرزی عمل میکنند که تشخیصشان از عوامل اعزامی جمهوری اسلامی روزبهروز دشوارتر میشود؟
پرسیدنی است که چطور آقای پهلوی از تاثیرات بسیار مخرب چنین عملکردهایی در مبارزات میدانی جنبش مهسا خبر میگیرد ولی در عمل بر رفتار آنها چشم میبندد؟ کجای این رفتارهای زشت جای چشمپوشی دارد و سکوت برمیدارد؟ خرابکاریهای لمپنوار این دارودستهها در سیری صعودی طی تظاهرات چند ماه گذشته، اکنون دیگر با سروصدای «جاوید شاه» عملاً جا را برای شنیدهشدن ندای ملی «زن – زندگی – آزادی» هم تنگ کرده است. آنها با دمیدن شیپور از سر گشاد، دارند نغمهی زیبا و رسای «آزادی، آزادی، آزااادی» را زیر فریاد تهدیدآمیز «رهبر ما پهلویه، هرکه نگه اجنبیه» خفه میکنند. آیا این تصادفی است که خیل پرسشگرانی میپرسند نکند خود رضا پهلوی از ته دل پشت همینها سنگر گرفته و یا نکند که بین خود او و این جماعت تحریک شدهی کف بردهان، «تقسیم کار» عمل میکند؟ کلید این معما دست آقای پهلوی است.
بعید است آقای پهلوی مطلع نباشد که حالا دیگر گستاخیهای این چماقداران بدانجا رسیده است که قرار گرفتن عکس نمادهای این جنبش – جانباختگانی همانند ژینا، سارینا، کیان و... - تحت الشعاع تصاویر چند متری شخص او هم آنها را راضی نمیکند. اما این دیگر بسیار عجیب خواهد بود هرگاه نشنیدهباشد که این جماعت چه سان در هفتههای اخیر عکس ثابتی سر ساواک جلاد را چسبیده به تصویر خود او بالا میبرند و گاه حتی مرتفعتر هم نمایش میدهند.
لابد این را شنیده است که در پی توئیت معروف همسرش دایر بر «مرگ بر سه فاسد/ ملا، چپی ، مجاهد»، تکرار آن توسط همین جماعات تا چه اندازه فضای فراخوانهای دوسلدورف و مونیخ آلمان، استراسبورگ فرانسه و از همه بارزتر واشنگتن و مخصوصاً لوس آنجلس آمریکا را مسموم کرد. این را هم لابد خبر دارد که در هر تظاهرات نیز، پرچم شیر و خورشید از نوع تاجنشان وسیعتر از قبل و بگونهی کاملاً سازمانیافته در میان جمعیت پخش و توزیع میشود. در این زمینهها چه میگوید و اصلاً آیا قصد واکنش در قبال آنها دارد یا تداوم سکوت را ترجیح میدهد؟ آیا نمیداند که مردم با دیدن این رفتارها یاد اعمال حزبالهیها میافتند و برایشان «سلام بر فرمانده» کذایی تداعی میشود؟
آقای پهلوی در حاشیهی کنفرانس امنیتی مونیخ، سخن قبلی خود مبنی بر اینکه شخصاً جمهوری را بر سلطنت ترجیح میدهد، با صراحت بیشتری تکرار نمود و نقل به مضمون تصریح کرد که اگر مجلس موسسان رای به سلطنت دهد او توصیه به نوع غیر موروثی پادشاهی و انتخابی بودن شاه از سوی ملت خواهد کرد. رویکردی انصافاً در لفظ نه فقط مشروطه طلبانه، بلکه پذیرش نوعی از جمهوری در خود. اما آیا این را هم میداند که با چنین تکراری، پرسش از خود را موکدتر میکند که چگونه میتوان این الفاظ را گفت و در برابر رفتارهای جماعتی سرمست از «جاوید شاه» مبتنی بر نژادستایی، انحصارطلبی خدایگانی و ظلاللهی، خودبرتر بینی نسبت به هر دیگری و حتی طرد و حذف هر غیر خودی از طریق اعمال فاشیستی و برخوردهای لمپن مآبانه لب فروبست؟ چرا با اینانی که خود را وصل او میدانند ولی پشم خود میریسند، مرز نمیکشد؟
من عضو حزبی هستم که مدافع آزادی، دمکراسی، سکولاریسم و عدالت اجتماعی است و برای استقرار جمهوری سکولار دمکراتیک به جای جمهوری اسلامی مبارزه میکند. حزبی جمهوریخواه که از فعالیت سیاسی نیروهای سلطنت طلب دفاع میکند. مبنای طبقه بندی نیروهای حاضر در سپهر سیاسی کشور برای ما، هنگام تشخیص دوست، همسو، ناهمسو و دشمن، همانا سنجهی دمکراسی است. ما حق موجودیت جریانات سیاسی را به رسمیت میشناسیم و بر حذف هیچ جریانی نیستیم. اما مواجههی سیاسی ما با دیکتاتور مسلکها و فاشیست رفتارها با مشروطهطلبان عملاً ملتزم به الزامات آن یکی نیست.
در این میان بر آقای رضا پهلوی دارای داعیه دمکراسی است که پاسخ دهد آیا همچنان میخواهد مشی حفظ هر سلطنتطلب با خود را ادامه دهد؟ تعیین تکلیف با آن بخش از هواداران قداره به دست که از همین حالا دمکراسی را سر میبرند، بر عهدهی ایشان است.
بهزاد کریمی ٦ اسفند ماه ١٤٠١ برابر با ٢٥ فوریه ٢٠٢٣
دیدگاهها
بابک گرامی سلام و خواهش.۱ -…
بابک گرامی سلام و خواهش.
۱ - حتی احراز 75 درصد رای مثبت و بیشتر از ان نیز در شرایط مفروض برای سلطنت، لزوما حقانیت مضمونی دربرندارد؛ گرچه، پذیرش قانونیت را ایجاب می دارد. یک مثال همین جمهوری اسلامی که بیش از 90 درصد در رفراندوم رسمیت یابی اش شرکت کردند و 97 در صد هم رای مثبت به جمهوری اسلامی دادند. این تصمیم اکثریت جامعه ی انقلاب کرده بود، اما آیا به لحاظ تاریخی تصمیمی فاجعه بار نبود؟ اگر کسی می گفت این تصمیم عمومی را خطا می داند، خطا می کرد و دمکراسی اکثریتی را نقض می نمود؟ بنابراین کسی که پرنسیپال نظام شاهی را غیر دمکراتیک و چه بسا آبستن دیکتاتوری و دستکم سیستمی نالازم و غیر مفید بداند و در همان حال ناشی از پایبندی اش به الزامات دمکراتیک واقعیت اکثریت رای داده به سلطنت را بپذیرد، منطقا فقط روش قانونی التزام به قانون در پیش می گیرد و نه پیرو تصمیم شدن. بدینمعنی که، در برخورداری از حقوق دمکراتیک شهروندی، تلاش فکری روشنگرانه و بردبارانه در پیش می گیرد تا نظر شهروندان را از سلطنت به درستی جمهوریت تغییر دهد. این روند می تواند در مرحله ای به تغییر اراده سیاسی جامعه از سلطنت به جمهوری فرابروید و انتقال دمکراتیک ساختار قدرت شکل بگیرد. آری، مکانیسم های دمکراتیک در این سطح از اگاهی ها وجود دارند و نباید نگران کمبود آنها بود و شد. نگرانی آنجاست که در کشور 2500 ساله شاهنشاهی، دمکرات ترین شاه، دقیقا هم زیر فشار و تاثیر همین چماقدارانی که شما خوشبینانه گمان دارید "جایگاه چندانی" هم ندارند، می تواند طی مسیری رو به سلطانیسم بگذارد.
۲ - من هم قبول دارم که جامعه ایران در این چند دهه رشد فکری بسیار کرده است و به سادگی اجازه میدانداری به افراطیون نخواهد داد، امامقابله با افراطی گری نه کار فردا بلکه از هم امروز است و در هر نحله سیاسی از آن نیز.
۳ - می دانید که در این فضای برانگیخته علیه شیخ و شاه من حتی خلاف موج، بر آنم که هر "همه با هم" الزاما به "همه با من" نمی رسد و برای گذر از جمهوری اسلامی ما به "همه با هم" نیاز داریم اما فقط و فقط با تصریح قید و صفت اتباتی و نه صرفا سلبی که عبارت باشد از سکولار دمکراسی و البته این نیز در عمل و نه که صرفا وعده کلی دادن. "همه با هم" مد نظر من همراه است با تصریح بر تفاوت ها در خود و حتی رقابت دمکراتیک با هم و نه که فعلا همه فرباد سر خامنه ای باشد و اختلافات موکول به فردای جمهوری اسلامی شود!
۴ - بابک عزیز، ملاک فقط قول دادن های فردی نیست که مثلا در نوفل نوشاتو گفته شود "من طلبه به قم خواهم رفت" و یا امروز به بیان درآید که شخصی نیستم "اصلا برای کاخ"! با فعل و انفعالات اجتماعی - سیاسی سر کار داریم و تماس با مسئله ی مرکزی قدرت!
٥ - تمام مسئله اینست که همسویی نیروهای دمکراسی خواه را به هماهنگی بدل کنیم و برای ایجاد ستاد هماهنگ کننده بکوشیم نه که فردی را محور قرار دهیم. این نه ممکن است و نه مفید. برای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی تجمیع نیرو و تمرکز قوا را نیاز داریم ولی بدانیم که ایران بلوغ یافته هم زور این یا آن جریان را بر نمی تابد.
۶ - اما بابک عزیز متاسف شدم که سخن اخرت را با خطر "تکه تکه کردن ایران عزیزمان" که "عددی هم نیستند" پایان می بری. اگر عددی نیستند - که از نظر من فقط به این دلیل هم نیستند که اصلا چنین رویکردی در حد نزدیک به صفر مطرح نیست - پس چرا اینهمه در این مورد باید هراس افکنی صورت گیرد؟ زیرا این "خطر تجزیه طلبی" شناسنامه ی جریان سیاسی خاصی در این کشور است که ان را به نام سلطنت طلبان می شناسیم. درست است که در تاریخ نباید ماند اما نمی توان امروز را از منشور تاریخ عبور نداد و تصفیه نکرد.
دستت را به گرمی فشارم.
جناب بهزاد کریمی عزیز، با…
جناب بهزاد کریمی عزیز، با احترام فراوان برای شما و با تشکر از اینکه وقت گذاشتید و پست من را خواندید و حتی سریعاً به آن جواب دادید، بی نهایت سپاسگزارم.
بهزاد عزیز، مسئله اینجاست که آیا ما به قدرت توده ها و حق رای اکثریت اعتقاد داریم و پایبند هستیم یا نه؟ اگر اکثریت ۷۵ درصدی هر گونه نظامی را برای آینده تعیین کنند، آیا قبولشان خواهیم کرد یا نه؟
اینجاست که مرزبندیها و احترام به سیستم دمکراتیک کاملا آشکار میگردد.
اگر اکثریت ۷۵ درصدی حاصل نشد، ائتلاف احزاب حتی اگر با ایدئولوژیهای گوناگون باشند قابل اجرا میباشد. من نمونه بارزش را در بسیاری از کشورها دیده ام.
مسئله هوادارانِ فحاش، پرخاشگر و در برخی موارد شدیدالرفتار سلطنت طلبی طرد شده است و من بطور یقین بشما عرض میکنم که حتی آقای رضا پهلوی هم بارها و بارها صف خودشان را از آنها جدا کرده و همواره میکند. لطفا به مصاحبه های اخیر ایشان رجوع کنید. مطمئن باشید که این طیف پرخاشگر و بی نزاکت در آیندهٔ ایران هیچ جایگاهی نخواهند داشت. من بطور یقین عرض میکنم که حتی اگر بالفرض اکثریت مردم به رضا پهلوی رای پادشاهی هم بدهند، ایشان اینکار را نخواهند کرد و این را من مستند از ایشان دارم.
در این برهه تمام قوا را فقط و فقط باید برای یک منظور منسجم کرد و آن چیزی نیست جز، براندازی.
باقی مسائل بعد از براندازی قابل بحث و گفتگو هستند. جامعه ایران از اعمال خشونت برای رسیدن به آرمانهای ایدئولوژیکی عبور کرده و به یک رشد سیاسی اجتماعی بزرگی رسیده. مگر اینکه جزئ جدائی خواهانی که خواهان تکه تکه کردنِ ایران عزیزمان باشند که فکر نمیکنم این افراد نیز عددی باشند.
با تشکر و عرض ارادت، بابک
سلام بابک گرامی. از اینکه به…
سلام بابک گرامی. از اینکه به "بازگشت سیستم پادشاهی چه از نوع موروثی و چه غیر موروثی اعتقادی ندارید" بسیار خوشوقتم و عالی است. این اما دوست عزیز به گمانم همانی نیست که اقای رضا پهلوی در این زمینه می گوید؛ زیرا ایشان آمادگی برای شاه شدن در صورت اخذ رأی از ملت را دارد حال انکه شما منطقا حتی در آن شرایط هم ضمن التزام به رأی ملت اما به مخالفت با نطام شاهی چه موروثی و چه غیر موروثی ادامه خواهید داد. حالا از این بگذریم چرا که اصل مطلب چیز دیگری است و آن همانا چیستی و کیستی رهبری جنبش انقلابی گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی است. از نظر من این رهبری سه ویژگی دارد، چه از نظر واقعیت سپهر سیاسی ایران و چه مخصوصا هم در رابطه با سلامت پروسه ی گذار و هم نتیجه ی دمکراتیک گذار. این سه عبارتند از:
۱ -برخاسته از و متکی بر ترکیب درون مرز و برون مرز و مرتبط ارگانیک با جنبش میدانی مردم؛
۲ -در شکل جمعی؛
۳ - با استخوانبندی تشکل ها و در همان حال حاوی شخصیت های سیاسی و سلبریتی های مطرح که من این عضله بندی را تشکل تشکل ها فورموله کرده ام.
هم اکنون نیز ولو که هنوز هم نه با سرعت و شتاب مقتضی نیاز جنبش، اما و خوشبختانه در کنار کارزار پرسش برانگیز "وکالت" و به نیابت ملت ورود در روابط با محافل قدرت، شاهد شکل گیری بلوک ها هستیم و بروز تجمع های پلاتفرمیزه شده و منشور محور. بر این باید ایستاد.
حضور و فعالیت سیاسی آقای رضا پهلوی حق مسلم ایشان است،ژ ولی خدمت بزرگ شان این خواهد بود هرگاه که این فعالیت را در راستای مشروطه طلب واقعی که تحزب الزام انست و نیز مرزبندی عملی با جماعات چماق دار پیش ببرد. فراموش نباید کرد که این جماعات، همه اعمال کریه خود را زیر جاوید شاه و زیر تمثال او پیش می برند. چنین انتساب هایی، به مرزبندی های مشخص نیاز دارند و با گلایه گذرا رفع و رجوع شدنی نیست، چنانکه اقای پهلوی گلایه هایی هر چند گاه دارد اما این جماعات هر روز دریده تر از پیش میدانداری می کنند! سخن بر سر اینست بابک دلسوخته ی گرامی. فردا را از امروز باید ساخت. دستت را می فشارم
بهزاد کریمی.
جناب بهزاد کریمیِ عزیز، با…
جناب بهزاد کریمیِ عزیز، با اینکه بنده به شخصه به بازگشت سیستم پادشاهی چه از نوع موروثی و چه غیر موروثی اعتقادی ندارم (همانطور هم خود که آقای رضا پهلوی در مصاحبه های بسیاری اعلام کرده اند که بدنبال سیستم دمکراسی پارلمانی و حتی جمهوری هستند)، ولی ایشان را در بین تمامی اپوزیسیون خارج کشور، اصلحترین، کاردان ترین و معتدل ترین فرد قبول دارم. ایشان در مصاحبه های گوناگونی علی الخصوص در این چند ماه اخیر بطور صریح برائت خودشان را از سلطنت طلبان فحاش، خشونت گرا، تهدیدگر و دگم بارها و بارها اعلام کرده اند. آقای رضا پهلوی هرگز نگفته اند که در این برهه از جنبش به دنبال نظام و یا سیستم خاصی هستند و هرگز هم اعلام نکرده اند که بدنبال گرفتن هر گونه پست و مقامی در آیندهٔ ایران هستند. ایشان همه چیز را به رای مردم، تصمیم مجلس موُسسان و از این قبیل واگذار کرده اند. ایشان با صراحت و بطور قاطع همیشه اظهار کرده اندکه در این برهه فقط اتحاد، از هر طیف فکری و وظیفهٔ هیئت ائتلافی نیز فقط برای گذار از رژیم منحوس آخوندی/اسلامی است. بعد از سر نگونی، مردم و مجلس موُسسان که متشکل از احزاب مختلف و آحاد مردم خواهدبود تصمیم خواهند گرفت که که آیندهٔ ایران چگونه رقم خواهد خورد. پس خواهشن از پخش اینگونه ایده های بدون دلیل و مدرک و یا تحریف آنها جداً خودداری کنید. در این مقطع ایران به تمام نیروهای اپوزوسون احتیاج دارد، از جمله خود شما وطیفهای فکریِ همراه با شما. پس بیائید برای براندازیِ این رژیم منحوس دست در دست هم داده و از تفرقه افکنی جداً خودداری کنیم. با تشکر.
افزودن دیدگاه جدید