رفتن به محتوای اصلی

هرگونه برداشتی از مفهوم چپ خارج از درک مارکسیستی فقط یک توهم در اندیشه و مواضع است!

هرگونه برداشتی از مفهوم چپ خارج از درک مارکسیستی فقط یک توهم در اندیشه و مواضع است!

باگذشت بیش از یک سال از حیات حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، ارزیابی شما از ضرورت ایجاد این حزب چیست؟

- در جامعه ایرانی به خاطر این که در نبود احزاب و تشکیلات سیاسی، قدرت رهبری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی وجود ندارد و نیز وجود پراکندگی و تشتت فکری و سیاسی شدید، فکر می کنم تشکیل حزب و البته با منشور و برنامه مدون کاملاً الزام آور است. من همیشه به رفقای فدایی که در حزب چپ ایران هم اکنون متشکل شده‌اند ضمن حمایت از این به هم پیوستن، اما معتقدم هرگونه وحدت برای تشکیل حزب باید متکی به یک برنامه مدون و منشور غیرقابل نقض باشد؛ و چون حزب چپ ایران (فدائیان خلق) خود را در حوزه جنبش چپ سوسیالیستی تعریف می‌کند، امیدوارم که به تدریج انسجام تئوریک و پراتیک در چارچوب سوسیالیسم را بهتر درک کند و از این اغتشاش نظری و موضع گیری های مغایر با چپ سوسیالیستی خود را رها کند.

با توجه به موضع‌گیری‌ها، به نظر شما این حزب توانسته تجربه نوینی بر کارنامه چپ ایران بیافزاید؟

اینکه کارنامه حزب چپ ایران هم جنبه های مثبت و هم جنبه های منفی داشته است که خوشبختانه به نظرم می‌رسد در حال تصحیح اشتباهات خود است.

کدام‌یک از رئوس سیاست حزب توجه و علاقۀ شمارا برانگیخته است؟

این که بازگشت نحله‌های فدائی به سمت اصل خود و آرمان‌های بنیانگذاران، تا حدودی روندی مثبت داشته است هر چند که در بیانیه های صادر شده هنوز می توان آثار توهم هویت و پراکنده گویی های غیرسوسیالیستی را مشاهده کرد.

شما جایگاه این حزب را در کجای سلسله‌ مراتب چپ ایران بازمی‌یابید؟ یک چپ افراطی، یک چپ معتدل، سوسیال‌دموکرات وجود گرایش‌های برنامه‌ای – سیاسی درون حزب موضوع پنهانی نیست. آیا همزیستی این گرایش‌ها را در یک حزب سیاسی ممکن و مفید می‌دانید؟

این‌که متاسفانه هنوز در حزب چپ ایران تکلیف بسیاری از رفقا با مفهوم سوسیالیسم از نگاه مارکسیستی مشخص نشده است و از نوعی لیبرالیسم سیاسی و نگاه انتزاعی نسبت به جایگاه جنبش چپ رنج می برد.

حزب چپ خود را در مجموعه خانه چپ تعریف می‌کند، اما فاقد یک ظرف ایدئولوژیکی خاص، به‌عنوان‌مثال مارکسیسم، است. آیا به نظر شما چنین ظرفی برای وجود یک حزب چپ الزامی است؟

من معتقدم هرگونه برداشتی از مفهوم چپ خارج از درک مارکسیستی فقط یک توهم در اندیشه و مواضع است. در تجربه تاریخی هم حداقل در طول یکصد سال اخیر دیده‌ایم که سوسیال دمکراسی بعد از این که اندیشه مارکسیستی را نقض کرد فقط تبدیل به یک زایده نظام سرمایه داری تبدیل شد که در بهترین شرایط به دنبال رفرم های بود که آن هم به لحاظ تاریخی به خصوص در مرحله نئولیبرالیستی فعلی هیچ امکان ظهور و بروز ندارد.

نیروهای چپ به‌درستی و غالباً بر ضرورت نوسازی احزاب به فراخور تحول اوضاع تأکید می‌کنند. آیا حزب چپ را "حزبی امروزی" می‌شناسید؟

حزب چپ ایران هنوز به لحاظ علمی در دوران گذار خود به سر می برد و به باور من در بعضی مواضع برآیند چپ سوسیالیستی است و در بعضی مواضع خود را در حد سوسیال دمکراسی و حتی لیبرالیسم نزول می دهد.

تا چه اندازه نام این حزب را مناسب شرایط خاص ایران به‌ویژه از بُعد فرهنگی می‌دانید؟

سؤال را متوجه نمی شوم چون یک حزب سیاسی یک کانون فرهنگی نیست که بخواهد ادبیات شیک را تحویل اعضا و هواداران خود قرار دهد. یک حزب سیاسی چپ از حوزه سیاست و منافع طبقاتی کارگران و لایه های پائین اجتماعی با مواضع درست می تواند فرهنگ اجتماعی منطبق با جایگاه هویتی خود را بسازد یا حداقل در روند آن تلاش کند.

آیا این حزب از توان بالندگی خاصی برخوردار است؟ نقاط قوت و ضعف آن را چه می‌دانید؟

اینکه حزب به لحاظ پتانسیل و تأکید می کنم، بدنه اجتماعی داخل کشور، پتانسیل بالندگی را دارد، اما متأسفانه بسیاری از رفقای رهبری درک درستی از بدنه اجتماعی جنبش فدایی ندارند و بعضاً مواضع راست روانه یی را می‌گیرند، که در صورت حضور در ایران و سانترالیسم دموکراتیک اصلا سنخیتی با چنین مواضعی نخواهند داشت.

پیشنهاد شما برای بهبود موقعیت حزب چپ در آینده چیست؟

من در جریان کنگره تاسیس حزب چپ ایران و بعدها به صورت مفصل به بسیاری از رفقا گفته‌ام : تا زمانی که حزب تکلیف خود را با چپ به مفهوم واقعی سوسیالیستی به عنوان مرحله انتقالی برای رسیدن به جامعه‌ایی که محو طبقات در آن هدف اصلی باشد را مشخص نکند، هرگز موفق به تعیین جایگاه خود نخواهد بود و بعد از مدتی تبدیل به یک شیر بی‌یال و دم و اشکم می شود. با درود به شما و پوزش دوباره که به لحاظ گرفتاری های شخصی و سفرم نمی توانم بیشتر به موضع بپردازم.

دیدگاه‌ها

peerooz

"تا زمانی که حزب تکلیف خود را با چپ به مفهوم واقعی سوسیالیستی به عنوان مرحله انتقالی برای رسیدن به جامعه‌ایی که محو طبقات در آن هدف اصلی باشد را مشخص نکند، هرگز موفق به تعیین جایگاه خود نخواهد بود".

اگر کوشش جهت رسیدن به "محو طبقات" را نه از مزدک بلکه از مارکس شروع کنیم, امروزه نزدیکترین جامعه در رسیدن به این ایدئولوزی, قاعدتا باید کشور کوبا باشد که بازمانده تمام تلاش های بشر برای رسیدن به این مقصد و یا نزیک به آن است. از نظر یک بی طرف این موفقیت را چگونه میتوان ارزیابی کرد و احتمال جهانگیر شدن آن در مقایسه با سایر جنبش های چپ در چه حدود میباشد؟ با تشکر. 

چ., 26.06.2019 - 13:30 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید