رفتن به محتوای اصلی

اعتراف

اعتراف

من پر از اعترافم

ببرید مرا

و بنشانید بر آن صندلی

زیر سایه شلاق،

وتهدید انگشت های اشاره.

تاچشم در چشم عدسی،

تکرار کنم همه انچه که گرفته اید

و آنچه که خواهید گرفت

من پر از اعترافم 

آمده ام تا به جای همه بترسم

به جای همه بگویم

به جای همه بگریانم

یا که کوچک شوم

من پر از اعترافم

یک .دو. سه

بترسانید مرا از آن پستو.از آن قوطی

وبه وجد ایید از اثبات خود

با واژه های ترس زده ام

که می دانید باورم نیست

بترسانید

وهر آنچه را که نیستید

طلب کنیداز زبان من

.وخوش دارید دل به دروغ

بترسانید

وببرید ترس مرا به خانه های مردم

تا بترسند شاید

غافلید اما

ایینه وحشت شماست

  چشمان ترس آلود من

باد نکنید خود را بیش از این

تیز است نگاه مردم

می بینند

که  سخت ترسیده اید

بسیار بیشتر از من

ومی ترسانید تا نترسید

می بینند کوچک مردانی منفور

که هراسان از حقارت خویش

ره بر بالندگی بسته اند

وحشت چشمان مرا

خواهد شست زمان

اما پایانی را نیست ترس شما از ما

می تپد نفرت در قلب میلیونها

وبا هر نفس نزدیکتر است

قیام حقیقت

آن روز که عدسی ها عاجزند

از روایت نا شمردنی اقرار ما

به نفی شما

روزی که سلام می کنیم

به انانکه

ننشستند بر صندلی.  شرمگینانه

ومی زداییم شرم از چشمانشان

شرمتان باد

تا روز موعود

تا هنگامه داد

یک.دو.سه

کات

 

س-خرم

مردادماه ۱۴۰۱

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید