رفتن به محتوای اصلی

بە بکتاش آبتین ...

بە بکتاش آبتین ...

بە بکتاش آبتین ...

انسانی کە در راە مبارزە با ستم طبقاتی تا پای جان ایستاد

 

انسانی چنین

مردی کە از ابتذال می هراسید،

در اندیشە وسیع بود،

با رویایی بزرگ،

و دلی نازکتر از هنر،

شعر را خوب آموخت،

دردها را دورە کرد،

با درمانی در دست های بستەاش،

حتا نمی خواست کە بگریزد،

از بندهای آهنی،

در آن بیماری مجهول،

آخرین لحظە هایش در احتضار،

سرودی شد،

کە تلخ تر از بدرود بود،

و من هرگز نخواهد گریست،

در وداغی چنین،

آنجا کە درودی در راە است و،

طوفانی پیش رو...

م شفق

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید