رفتن به محتوای اصلی

عصیانِ آبان

عصیانِ آبان
پنج‌شنبه, 25. نوامبر 2021 - 22:10

عصیانِ آبان

 

عصیانِ قلبهایِ سرخ،

برگی از تاریخ را

ورق می زند

آبان،

واژه ای ست بر پِلک سحر

خون از رگهایش می ترواد

جامهِ سرخِ بر تن دارد

رخساری گلگون

با همان، گلویِ خونین اش

سکوتِ شب را

می شکند

و من در غروبِ پاییز،

خًمود بودم وُ دلتنگ

سر کلافِ اندوهم

گم شده،

بر روی زمین

صدایِ دل انگیزه سِحره ای

بر شاخکِ درختِ همسایه

صبحگاه به یاری ام می آید،

از تالابی سیاه بیرون میایم

به یاد می آوردم؛

شبی که بامداد، نجوا کرد

من درد مشترکم *

و من تمام اشکهایِِ پنهانِ مادران را

از گونه هایم ربودم

و اندوهِ فراقِِ یاران را

از قلبم،

و عشق را فریاد زدم.

----------------------

* شعری از شاملو.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.