رفتن به محتوای اصلی

مرگ بکتاش آبتین: پرونده‌ای باز!

مرگ بکتاش آبتین: پرونده‌ای باز!

بکتاش آبتین غمگنانه درگذشت و مرگ نابهنگام او که در زمره صداهای هنری و اعتراضی زمانه خود بود، بیشمارانی را تکان داد. از هرکجا این کلام شنیده می‌شود: او کشته شد! یک داوری واقعی در گستره‌ای وسیع: او فوت نکرد، جان داد و قربانی شد. هیچ ناگزیر نبود که کرونا جان این شیفته جان را بستاند هر آینه اگر زندانبانان بی وجدان وی را اجازه می‌دادند بموقع اکسیژن بگیرد تا زنده بماند. بکتاش کماکان می‌زیست و خلاقانه زندگی هنری خود را ادامه می‌داد هرگاه در واپسین نفس‌ها، پای زنجیر بسته او در بیمارستان، زودتر به فرصت درمان جدی باز می‌شد تا مراقبت ویژه پیش از آنکه دیر شود نجات وی در پی ‌آورد.

از این شاعر مبارز سراینده امید و آرزو و از این دوربین به دست فیلم‌ساز زندگی، سخن‌ها خواهد رفت. هم آثارش بجاست و هم کم نیستند کسانی که دانسته‌‌های بسیار از این انسان مستعد و فرهیخته در سینه خود دارند. داشته‌ها از این هنرمند به تکرار گفته خواهد شد تا ارزش‌های ماندگارش هرچه بیشتر بنماید و مرگ تراژیک او یادمانی ثبت شده در ذهن تاریخی جامعه ما شود. کانون نویسندگان به قدردانی از این عضو فعال خود بر خواهد خاست تا همگان بدانند بکتاش چه سان با انرژی جوانانه و ذوق بسیار نشریه درونی کانون را می‌گرداند. این در یادها خواهد ماند که او چگونه با سامان دادن به آرشیو اسناد کانون، به تاریخی می‌بالید که قدمتی دهسال بیشتر از سن خود او داشت. آفریده‌های این هنرمند که دریغا بیش از ٤٧ سال زندگی نکرد همچنان در خاطره‌ها باقی می‌ماند و حنجره شعری همیشه پرشورش، بارها شعر ایستادگی را در گوش مردمان تشنه آزادی و عدالت اجتماعی خواهد خواند.

اما قیافه کریه حکومت مرتکب این جنایت نیز بر جای می‌ماند. رژیمی که قتال علیه مخالفان حرفه او از همان روز نخست قدرت است. کشتن نیز به طرق جوراجور و اشکال مختلف: بستن به رگبار در شهر و زیرگرفتن در خیابان با ماشین‌؛ زجرکش کردن زیر شکنجه تا راندن قربانی سوی خودکشی؛ انداختن از بالای ساختمان کوی دانشگاه و پرت کردن از جاده به دره مرگ؛ بردن بالای طناب دار و بستن به چوبه تیرباران؛ ترور در برونمرز، ربایش‌ها در خارج از کشور و شلیک موشک به مقر مخالف در "اقلیم"؛ کارد آجین و خفه کردن در داخل و بیرون آنانی که علیه‌اش می‌خروشند و بانگ آزادی بر می‌آورند؛ صدور حکم اعدام‌های فردی تا فتوای کشتار جمعی زندانیان سیاسی در مقیاس نزدیک به پنجهزار و... اصل برای این رژیم، حذف مخالف است.

در مورد آبتین هم عملاً سنت حذف عمل کرد. او و خانواده‌اش چه اندازه از زندانبان خواست تا حق انسانی وی برای قرار گرفتن زیر نظر پزشک متخصص و امکانات لازم درمانی را رعایت کند؟ چه هشدارهایی که در رابطه با وضعیت اضطراری مرگبارش، خانواده و دوستان او، جامعه هنری و مدافعان حقوق بشر به حکومتی‌ها ندادند؟ اما تصمیم کلیدداران زندان بی اعتنایی محض به همه این درخواست‌ها و هشدارها بود ولو به قیمت مرگ هنرمند آزاد و مسئولی تمام شود که تا واپسین دم از اعتراض مدنی مداوم خود به تبهکاری‌های نظام حاکم دست نشست. نام این اگر قتل نیست پس چیست؟ قتلی همانند هزاران قتل دیگر از نخستین روز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی؟

اما اگر قتل آبتین برای رژیم عادی است در ذهن جامعه فراموش شدنی نیست. این جنایت نه فقط از یاد نمی‌رود که بدل به پرونده‌ای ‌شد باز و بر قطر پرونده جنایات حکومت اسلامی افزود. پرونده‌‌ای نه تنها باز برای آینده، که نیز گشوده در همین امروز. این بزهکاری منجر به مرگ از سوی زندانبان، پرونده قتل عمد است. این بزهکاری منجر به نابودی زندگی زندانی شده است. این، یک پرونده دادخواهی است. پرونده دادخواهی فرزند شایسته این کشور - بکتاش آبتین، که نباید گذاشت قاتلان از دادخواهی بگریزند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید