زن، زندگی، آزادی
در ۱۳ سپتامبر، مهسا امینی، زن جوان ۲۲ ساله کرد ایرانی، به دلیل عدم رعایت حجاب توسط پلیس ارشاد دستگیر شد. چند ساعت بعد، او روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود ودر جدال مرگ و زندگی بود. او بر اثر اصابت جسم سخت به سرش در کما بود. سه روز بعد، مهسا دیگر زنده نبود. یکی از شاهدان دستگیری او گفته است که مهسا در بازداشتگاه به او گفته بود که یک افسر نیروی انتظامی با باتوم به سرش ضربه زده است.
پلیس ادعا کرد که مهسا بر اثر نارسایی قلبی درگذشت، اما مردم ایران متقاعد نشدند. پس از سالها آزار و اذیت بی امان زنان و محروم کردن آنها از ابتدایی ترین اصول حقوق بشری توسط رژیم، قتل مهسا طولانی ترین و ادامه دارترین اعتراضات را در ۴۳ سال گذشته رقم زد.
از زمان قتل وحشیانه او، دههاهزار نفر در خیابانهای ۱۵۵ شهر در سراسر ایران تظاهرات کردهاند. پاسخ رژیم، مثل همیشه، سرکوب معترضان با خشونت شدید بوده است. بر اثر سرکوبها تاکنون حداقل ۴۶۹ نفر (از جمله ۶۳ کودک از جمله یک دختر ۸ ساله) کشته، هزاران نفر مجروح و ۱۴ تا ۱۶ هزار نفر دستگیر شده اند. این ارقام، هر چند وحشتناک، آمار واقعی را نشان نمی دهند. کشته ها و بازداشت شدگان زیادی هستند که خانواده هایشان از ترس حکومت جرأت نمی کنند نامشان را رسانه ای کنند.
علاوه بر کشتار وحشیانه معترضان در خیابان، رژیم اسلامی ایران اخیراً اقدام به اعدام جوانان معترض زندانی کرده است. تاکنون دو نفر اعدام شده اند و خبرهایی مبنی بر کشته شدن چند تن دیگر از بازداشت شدگان زیر شکنجه در روزهای اخیر منتشر شده است.
اعضای محترم اتحادیه
ظلم و ستم سیستماتیک علیه زنان ایران از فردای روی کار آمدن رژیم جدید در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. رژیم جدید تحت رهبری خمینی، علیرغم تاکید آنان مبنی بر برخورداری زن و مرد از حقوق برابر، حجاب اجباری را بر زنان تحمیل کرد. زنان به تدریج مجبور به ترک محل کار خود شدند. آنها از حق درخواست طلاق محروم شدند و پس از طلاق حضانت فرزندان خود را از دست دادند. با اجرای اقدامات اقتصادی نیولیبرالیستی، زنان برای انجام کارهای مشابه با مردان حقوق کمتری دریافت کردند. این امر فشار زیادی را عمدتا بر زنان و به طور اخص بر زنان کارگر وارد کرد. ۸ سال جنگ بیهوده با عراق، خانوادههای زیادی را با زن مجرد به عنوان سرپرست خانه ایجاد کرد. اجرای تحریمهای اقتصادی آمریکا و اروپا شرایط را بیش از پیش بدتر کرده است. زنان در ایران شهروند دست دوم محسوب می شوند. تبلیغات دولتی از طریق رسانه های خودی، قوانین قرون وسطایی مانند کودک همسری و «قتل ناموسی» را تشویق می کنند. هر چند مردم ایران در کل فقیر شده اند ولی زنان کارگر فقیرتر شده اند.
چهار دهه ستم بر زنان به جرقه ای نیاز داشت تا آتش زیر خاکستر شعله ور شود. در مراسم به خاک سپاری مهسا امینی، زنان حجاب خود را برداشتند و شعار دادند: «زن، زندگی، آزادی». این شعار اکنون به یک جنبش جهانی فمینیستی تبدیل شده است و قدرتمند ترین انقلاب زنانه را نه تنها در سراسر ایران، بلکه در منطقه خاورمیانه رقم زده است.
شعار «زن، زندگی، آزادی» در سوریه و در جریان درگیریهای نظامی بین چریکهای زن کرد و تروریستهای داعش همه گیر شد. داعش در تلاش برای ایجاد دولت خود، به مناطق کردنشین در سوریه و عراق حمله کرد. آنها مردان را می کشتند و زنان و دختران جوان را به بردگی می بردند. در پاسخ، زنان کرد خود را در گروه های نظامی سازماندهی کردند و تا پای جان برای آزادی خود جنگیدند. شعار آنها هم تهییج کننده و هم راهبردی بود. در این شعار زن به معنی آزادی زنان است. زندگی به معنای آزادی مردان است و آزادی به معنای آزادی جامعه است. در کل، این شعار به این معناست که یک جامعه آزاد بدون آزادی زنان و مردان نمی تواند وجود داشته باشد.
یکی از جنبه های مهم آزادی، توانایی طبقه کارگر برای سازماندهی خود در اتحادیه هاست. بدون چنین سازمانهایی، مبارزه با سرمایه داری موفق نخواهد بود. رژیم اسلامی ایران به خوبی از این واقعیت آگاه است. به این دلیل است که در طول ۴۳ سال گذشته، بازداشت و کشتار فعالان صنفی در دستور کار رژیم بوده است.
در ایران، حداقل در طول ۱۰ سال گذشته، کارگران سالانه هزاران اعتصاب، تجمع و راهپیمایی برگزار کردهاند. دلایل زیادی برای اعتصاب وجود دارد. از مهمترین دلایل اعتصابات و نارضایتی طبقه کارگر می توان به پایین بودن دستمزدها و فشار مضاعف ناشی از شرایط سخت و خطرناک در محیط کار و جلوگیری از ایجاد اتحادیه های مستقل کارگری، افزایش مستمر تورم و بالا رفتن قیمت کالاهای اساسی و مسکن اشاره کرد. در ایران به غیر از تشکلهای اسلامی کار و انجمنهای صنفی که کاملاً وابسته به دولت هستند، چند اتحادیه مستقل وجود دارند که توسط کارگران و معلمان تشکیل شده اند، اما اجازه فعالیت آزادانه ندارند و هر زمان که اعتصاب یا اعتراض کنند به شدت سرکوب می شوند. رهبران این تشکل ها همواره تحت پیگرد پلیس قرار داشتە و زندانی شدەاند.
در حال حاضر نیز تعدادی از رهبران این تشکلها در زندان به سر می برند و اغلب آنها به ۵ سال یا بیشتر حبس محکوم شده اند. دولت به رهبران سندیکاها اتهاماتی ساختگی مانند اقدام علیه امنیت کشور را اعلام می کند که بهانه هایی برای محکوم و زندانی کردن آنهاست.
رژیم با سرکوب سیستماتیک حقوق صنفی کارگران، تقریباً تمام حقوق سندیکایی کارگران را زیر ضرب قرار داده، دستمزدها را زیر خط فقر نگه داشته و ۹۵ درصد کارگران را وادار بە کار با قراردادهای موقت سە ماهە کردە تا هر وقت کارفرمایان خواستند بدون هیچ مانع قانونی، کارگران معترض و ناراضی را از کار اخراج کنند.
روز ۲۷ آذر، کارگران صنعت نفت در ۶ شهر مختلف نفتخیز دست به اعتصاب زدند. پیش از آن و در طول ۳ ماه گذشته، از زمان قتل مهسا امینی کە جنبش «زن زندگی آزدی» شروع شدە، قریب ١٠٠ اعتصاب کارگری برای حمایت و همبستگی با این جنبش برگزار شده است.
کارگران و معلمان و خانواده های آنها نقش زیادی در این جنبش دارند. به عنوان مثال، در ۲ اعتصاب بزرگ که به طور مستقیم و علنی برای دفاع از جنبش انقلابی انجام شد، ۲۳۰ کارگر دستگیر شدند. آنها در اعتصابات قبلی در صنعت پتروشیمی خواستار بازگشت به کار همکاران اخراجی خود شده بودند. همبستگی با جنبش انقلابی در میان کارگران روز به روز بیشتر می شود.
سیاستهای اقتصادی فاجعهبارچند دههگذشته به نفع سرمایهداری داخلی، همراه با تحریمهای آمریکا، چیزی جز فقر، بحران زیست محیطی، تورم و بازار بیثبات برای مردم ایران و به ویژه برای طبقه کارگر به ارمغان نیاورده است. ارزش پول ملی در حال سقوط آزاد است. تورم و قیمتها هر روز در حال افزایش اند و ارزش دستمزد و قدرت خرید مزدبگیران کاهش می یابد. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از دو سوم جمعیت ۸۶ میلیونی کشور زیر خط فقر زندگی می کنند و حدود نیمی از آنها زیر خط فقر مطلق هستند. از سوی دیگر دولت نشان داده است که قادر به کنترل تورم و قیمتها و تطبیق دستمزدها با شاخصه های بازار نیست. بنابراین به نظر می رسد کشور به سمت یک انفجار اجتماعی اجتناب ناپذیر پیش می رود. بحرانها به حدی حاد شده که خشم و اعتراض سایر گروه های غیر حقوق بگیر، مانند صاحبان مشاغل کوچک و متوسط، را برانگیخته است. به دلیل همین نارضایتی عمیق و گسترده و بیسابقه، بخش بزرگی از این گروهها در اعتصاب سراسری که از سوی رهبران جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» برگزار شد، مشارکت کردند. در حال حاضر ۳ روز اعتصاب عمومی در ایران در جریان است. در برخی موارد، پلیس صاحبان مغازه ها را مجبور به بازگشایی کسب و کار خود کرده ولی به طور کل اعتصاب مردمی به قوت خود باقی است.
هر چند ظرفیت اعتراضات در حال افزایش است، ولی جنبش انقلابی جاری اگر بتواند از آن خوب و بە موقع و درست بهرە بگیرد می تواند یک انقلاب دمکراتیک را کە بیش از سە ماە است بە رغم سرکوبهای خونین پایدار ماندە بە نتیجە برساند. ما تلاش می کنیم با تشویق کارگران و مزدبگیران به اعتصاب بیشتر و سازماندهی کمیته های اعتصاب برای زدن آخرین ضربه به رژیم اسلامی، شرایط را برای اعتصاب عمومی در کشور فراهم کنیم.
زنان، کارگران، اقلیتهای مذهبی و قومی، دانشجویان دانشگاه ها، فعالان محیط زیست، فعالان حقوق بشر و در یک کلام اکثریت مردم ایران در طول ۴۳ سال گذشته فشارهای زیادی را متحمل شده اند. آنها زندانی، شکنجه، مجبور به ترک کشور و در مواردی، که کم نیست، اعدام شده اند. به عنوان نمونه در تابستان ۱۳۶۷ چند هزار زندانی سیاسی که بسیاری از آنها متعلق به سازمانهای چپ بودند در زندانهای رژیم اسلامی قتل عام شدند. تا به امروز، دولت این قتل عام را با وجود شواهد و مدارک که این اقدام جنایتکارانه را اثبات می کند، انکار می کند. تا به امروز، کارگران سندیکایی فقط به دلیل مبارزه برای بهبود شرایط زندگی و محل کار تحت تعقیب قرار می گیرند. تا به امروز، چپ گرایان، چه متشکل یا انفرادی، هدف سرکوب نیروهای امنیتی قرار دارند. در طول ۴۳ سال گذشته، تعداد زیادی از مبارزان راه آزادی توسط این دولت مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند و می گیرند.
اعضای محترم اتحادیه
مردم شجاع ایران در حال نبردی عادلانه در خیابانهای ایران هستند. شما می توانید آنها را حمایت کنید. به عنوان یک زن فمینیست، به عنوان یک فعال حقوق کارگر و به عنوان یک فعال حقوق بشر، از شما می خواهم که هر کاری که می توانید برای حمایت از مبارزات آزادیخواهان ایران انجام دهید.
زنان ایران در نهایت پیروز خواهند شد، اما حمایت شما به آنها کمک می کند تا با قربانیان کمتر و در بازه زمانی کوتاهتری به اهداف خود برسند.
متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.
افزودن دیدگاه جدید