مراحل تاريخی تحزب و گونهشناسی حزبی
ما با چهار مرحله تاريخی تحزب و چهار گونه الگوی حزبی به طور عام روبرو هستيم.
۱. مرحله اول تاريخ تحزب
اولین مرحله تاريخی شکلگیری حزب به معنی کنونیاش به اواخر قرن هيجدهم، اوائل و اواسط قرن نوزدهم برمی گردد. در اين دوره اکثریت مردم هنوز فاقد حق رای بوده و ملاک حق رای پرداخت ميزان خاصی ماليات بود که به آن رژيم سانتير می گفتند.
در همان زمان احزاب خواص یا کادرها شکل گرفتند. اعضاء اينگونه احزاب در مجموع اندک و به همان افراد صاحب نفوذ خلاصه می شد که هزينه های حزب را پرداخت می کردند. به بيان ديگر احزاب خواص يادگار دوره ای است که در آن افراد برجسته انحصار فعاليتهای سياسی را در دست داشتند.
احزاب خواص يا کادرها قرن نوزدهم منعکس کننده شکاف بين دو طبقه از جامعه بودند: اريستوکراسی از يکسو و بورژوازی از سوی ديگر.
حزب خواص يا حزب کادرها (يا حزب رهبران)
حزب خواص يا حزب کادرها يا حزب رهبران به حزبی گفته مي شود که به گرد آوردن عناصر سرشناس تاکيد دارد و از عضوگيری وسيع اجتناب می ورزد. برای آن ها کيفيت از کميت اهميت بيشتری دارد. عناصر سرشناس هم ثروتمندان را در برمی گيرد که می توانند هزينه های حزب و مبارزات انتخاباتی را تامين کنند و هم کسانی را که به جهات مختلف از منزلت اجتماعی برخوردارند.
این احزاب توسط کمیته های محلی کاندیداهائی برای عضویت در پارلمان انتخاب کرده و آنها را به رای می گذاشتند. عمده فعالیت اين احزاب شرکت در پارلمان و ارائه نظر در آن بود. قبل از شکل گیری احزاب، پارلمان بوجود آمده بود. به همین دلیل رابطه تنگاتنگی بین احزاب خواص و پارلمان وجود داشت. نمایندگان احزاب فاقد استقلال بوده و در پارلمان باید تصمیم حزب را پيش می بردند. تعدادی از احزاب اروپایی بخصوص احزاب معروف به راست این خصوصیات را همچنان حفظ کردهاند.
احزاب خواص بر سازماندهی غيرمتمرکز و منعطف استوار هستند. اعضاء حزب در کميتههای محلی مرتبط با حوزههای انتخاباتی جمع می شوند. تشکيلات درونی اين کميته ها تا اندازه ای ضعيف است. تعداد اندک آن ها ساخت مستحکمی را ايجاب نمیکند. اما خودمختاری آنها بسيار زياد است. بنا به قاعده کلی سازمان های مرکزی حزب خواص اقتداری بر آن ها ندارند.
رياست حزب بيشتر با اعضای پارلمانی حزب است. نقش گروه های پارلمانی در انگلستان متفاوت از برخی کشورهای ديگر است. در لندن انضباط در مورد رای بر اعضاء گروه پارلمانی تحميل میشود. اقتدار رهبر گروه مورد اعتراض و انکار نيست. در جاهای ديگر نه انضباط رای وجود دارد و نه رهبری با اقتدار تضمين شده. اين اختلاف بسيار اساسی است. تفاوت بين احزاب "انعطاف پذير"(بدون انضباط رای) و احزاب "انعطاف ناپذير" (با انضباط رای و عموما با تمرکز بسيار زياد) بهمان گونه مهم است که تمايز بين احزاب خواص و عوام. تقريبا احزاب عوام انعطاف ناپذيرند و غالب احزاب خواص انعطاف پذير. انگلستان مثال احزاب خواص انعطاف ناپذير را ارائه می دهد.
۲. مرحله دوم تاريخ تحزب
در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بيستم و در زمان رشد جنبش کارگری و کمونيستی، احزاب عوام و يا احزاب تودهای شکل گرفتند که متفاوت از احراب حواص هستند. اين احزاب زمانی پا به حيات گذاشتند که دموکراسی گسترش پيدا کرده و حق رای همگانی در اروپا تامين شده بود. در نتيجه از نظر تاريخی به مرحله دوم تاريخ تحزب تعلق دارند. احزاب توده ای بر خلاف احزاب کادرها سعی کردند تا هر چه بیشتر توده های مردم مثل کارگران و زحمتکشان را به حزب بکشانند. گرايش های چپ در پيدايش اينگونه احزاب بسيار موثر بودند. زيرا برعکس اقشار سنتی و اشرافی که تمايلی به مشارکت توده ها نداشتند، احزاب چپ گرايش مردمی داشته و درهای خود را به آسانی بر روی تازه واردها می گشودند. اما در اوائل قرن بيستم احزاب تودهای راست (فاشيست) نيز شکل گرفتند.
احزاب تودهای در اساس در خارج از پارلمان به وجود آمدند و فعاليتهايشان عمدتا در خارج از پارلمان متمرکز است.
احزاب عوام يا احزاب تودهای
احزاب تودهای از نظر رهبری، گرايش های عقيدتی و کميت با احزاب خواص متفاوت هستند. اين تفاوت به تفاوت در امر سازماندهی هم انجاميده است. این احزاب ساختار هرمی و متمرکز داشته و از انضباط بالائی برخوردارند. طبیعی است که میزان دموکراسی حزبی در این گروه های حزبی متفاوت است.
احزاب تودهای معمولا می کوشند از طریق تاسیس مراکز و کانون های مختلف فرهنگی، مذهبی، آموزشی و غیره به حیات اجتماعی اعضا خود نیز سامان ببخشند. احزاب دموکرات مسیحی، سوسیال دموکرات و کمونیستهای اروپا معمولا چنین سازمان ها و فعالیتهائی دارند. فعالیت احزابی که اصلا در خارج از پارلمان تاسیس شدهاند، هم چنان عمدتا در خارج از پارلمان متمرکز است. احزاب کارگری و سوسیال دموکرات معمولا از طریق اتحادیه های کارگری، شمار بسیار گسترده ای از اعضا فراهم می آورند. اتحادیه های کارگری و سازمان های مشابه مساعدت گسترده ای از حیث تامین اطلاعات، آموزش، بسیج سیاسی و غیره به احزاب می کنند. بعلاوه اعضا حق عضویت اندکی به حزب می پردازند. هر چند که با گسترش یارانه های عمومی به احزاب سیاسی، نقش مالی عضویت کاهش یافته است. احزاب سیاسی توده ای هم چنین نیازمند فعالان حزبی هستند تا فعالیت های مختلفی در زمینه سازماندهی و بسیج و غیره را انجام دهند. چنین فعالانی معمولا انگیزه های مالی و یا ایدئولوژیک در فعالیت های خود دارند.
۳. مرحله سوم تاريح تحزب: احزاب فراگير
بعد از جنگ جهانی دوم و به ويژه بعد از اوج گيری جنبش دانشجوئی در سال ۱۹۶۸ هم احزاب موجود دچار تحول شدند و هم احزاب جديدی در صحنه سياسی اروپا پا به حيات گذاشتند. اين امر ناشی از تحولات اقتصادی و اجتماعی بود. با روی کار آمدن دولت های رفاه، رشد اقتصادی و پيشرفت صنعتی و تامين سطح مناسبی برای زندگی کارگران، از حدت شکاف های طبقاتی کاسته شد و ديگر احزاب سنتی نمی توانستند تنها به مبارزه طبقاتی تاکيد کنند و يک طبقه را مخاطب قرار دهند. بر اثر آن دو تحول صورت گرفت:
ـ احزاب ايدئولوژيک از پايبندی خود به ايدئولوژی کاستند و از احزاب سخت به احزاب نرم گذر کردند ـ البته همه احزاب چنين تحولی را پشت سر نگذرانند ـ حزب کارگر انگلستان و حزب سوسيال دمکراسی آلمان به طور رسمی اعلام کردند که ديگر مارکسيسم را راهنمای عمل خود قرار نمی دهند.
ـ نسل سومی از احزاب ظاهر شدند. "اين احزاب جديد که به احزاب فرا گير معروفند، از نظر سازماندهی در برگيرنده انواع مختلفی از کادر و توده ای بودند؛ از ايدئولوژيک عمل گرا و به عبارتی غيرايدئولوژيک و از نظر طبقاتی، همه طبقه و يا بين طبقه محسوب می شدند. از آنجا که اين احزاب فقط به دنبال بيشترين آرا بودند، پاره ای از جامعه شناسان مثل شواتزنبرگ، عنوان "احزاب جاذب" را برای آنها پيشنهاد می کنند و از آنجا که اين احزاب فقط به رای دهنده توجه داشتند کسانی مثل ژان شارلو عنوان حزب "رای دهندگان" را برای آنها می پسندند."(در آمدی برجامعه شناسی سياسی ـ دکتر احمد نقيب زاده).
اگر احزاب دوره اول عمدتا به اشراف و بورژوازی و احزاب دوره دوم به کارگران تعلق داشتند، احزاب دوره سوم عمدتا توسط لايه های ميانی و به ويژه روشنفکران داير گرديدند.
۴. مرحله چهارم: احزاب مدرن
اين مرحله اواخر قرن بيستم و اوائل قرن بيست و يکم را شامل میشود. احزاب مدرن در اين دوره به شدت از فرآيند جهانی شدن متاثر هستند. هم بجهت ساختاری و هم به لحاظ عملکردی. در اين دوره احزاب همانند پديدههائی نظير دولت ـ ملت و مسائل فرهنگی دو روند متناقض را هم زمان تجربه میکنند. از يکسو ما شاهد شکلگيری احزاب جهانی و منطقهای هستيم (نظير حزب چپ اروپا). از سوی ديگر از جامعيت افتادن احزاب به لحاظ ايدئولوژی، برنامه و پايگاه اجتماعی.
در تداوم حيات احزاب دوره سوم، از احزاب ايدئولوژيک هرچه بيشتر فاصله گرفته می شود. احزابی که مبنای نگاه خود را ايدئولوژی جامع قرار نمیدهند، بلکه صاحب ارزش ها و ديدگاهها معينی هستند. فاصلهگيری از حزب ايدئولوژيک به معنی رنگ باختن ارزش ها در اين احزاب نيست. ارزش هائی مثل حفط محيط زيست و صرفه جوئی در مصرف انرژی به خاطر نسلهای آينده.
احزاب کلاسيک معمولا از برنامه جامع برخوردارند و برای حوزههای مهم زندگی اجتماعی برنامه ارائه میدهند. اما در اين دوره ما شاهد پديداری احزاب با برنامه محدود و يا تک موضوعی هستيم. برنامههائی نظير: مسائل زيست محيطی، سقط جنين، جدائی طلبی و احزابی مثل حزب سبزها، حزب مدافع حيوانات در هلند.
در اين دوره هم زوال پايگاه اجتماعی احزاب کلاسيک ديده می شود و هم شکلگيری احزابی که جلب و جذب گروه معينی را در برنامه خود قرار میدهند و از جلب گروه های گسترده اجتناب میورزند.
طبقهبندی احزاب
طبقهبندی موريس دوورژه
موريس دوورژه جامعه شناس فرانسوی جزء نخستين پژوهش گرانی است که طرحی برای طبقه بندی احزاب سياسی ارائه کرده است: احزاب کادر يا نخبگان، احزاب تودهای و احزاب سرسپرده. به احزاب خواص و احزاب تودهای در بالا پرداخته شد.
احزاب سرسپرده
دوورژه احزابی نظير حزب ناسيونال سوسياليسم يا حزب نازی در آلمان هيتلری و حزب فاشيسم در ايتاليای دوران موسولينی، يا فالانژ اسپانيای دوران فرانکو را جزء احزاب سرسپرده طبقه بندی میکند. در اين قبيل احزاب ساختار رسمی حزب حول محور شخصيت فراگير و قدرتمند يعنی رهبر و يا پيشوا شکل میگيرد. در اين نوع تشکيلات جايگاه و اهميت رهبر هم ارز ايدئولوژی و فلسفهای است که وی تجسم بارز آن به حساب میآيد. در واقع در اين نوع احزاب، رهبر شارح و مفسر حقيقی و راستين اهداف، برنامهها و سياست های حزب و تنها واضع يا تدوين کننده رئوس برنامهها و اهداف و خط مشی های حزب به شمار میرود. شخصيت رهبر، شخصيتی کاريزمائی با هالهای از قداست، عاری از خطا. لذا فرمان و دستورات وی برای تمامی اعضاء حزب و در واقع برای کل جامعه در حکم وحی منزل بوده و همگان بايد بدون چون و چرا از آن تبعيت و اطاعت نمايند.
بنابراين تمامی اعضاء حزب بايد خود را به طور دربست وقف آرمان های حزب و رهبری نموده و هم چون پيروانی مخلص، مومن، فداکار و سرسپرده عمل نمايند. اين نوع احزاب بر کاربست هرگونه ابزار و امکانات برای بسيج تودههای ميليونی در جهت منافع خود تکيه و تاکيد دارند. سازمان مجاهدين خلق ايران از نوع احزاب سرسپرده به حساب میآيد.
طبقهبندی ياندا و ريگز
کنت ياندا و فرد ريگز دو تن از نظريه پردازان علوم سياسی روش متفاوت از روش طبقه بندی موريس دوورژه ارائه داده اند. در طبقهبندی اين دو نظريه پرداز احزاب بر اساس عضوگيری، شيوه تامين هزينهها (منابع درآمدی) و نحوه تعيين و يا معرفی نامزدها تقسيم بندی میشوند.
۱. احزاب معطوف به رهبری
نظير حزب کارگر اسرائيل که گرچه جزو احزاب تودهای بشمار میروند، ليکن بخش اعظم تصميمگيریها در خصوص سياست ها، برنامه و اهداف حزب و همينطور تعيين و معرفی نامزدها يا کانديداهای حزبی و حتی نوع عضوگيری و پذيرش اعضای جديد برعهده رهبری حزب است. تنها نهاد رهبری حزب است که وظايف خطير فوق را برعهده دارد.
۲. احزاب معطوف به اعضا
در اين دسته احزاب بخش اعظم برنامه ها، سياست ها و خط مشیهای مربوط به نحوه اداره امور حوزهها و شعبات مختلف حزب، اداره تشکيلات و زير مجموعه های آن، تصميمگيری در خصوص نحوه و نوع عضوگيری، از سوی اعضا و ردههای پائين حزبی صورت میگيرد. همينطور بخش اعظم هزينهها و منابع درآمدی حزب از قبل درآمدهای حاصل از حق عضويت، شهريهها و کمک های مالی و نقدی اعضا تامين میشود.
۳. احزاب معطوف به منافع
هرگاه بخش اعظم حمايت های مادی و کمکهای مالی تنها از جانب اعطاکنندگان خصوصی انجام گيرد، در اين صورت احزاب مزبور به احزاب معطوف به منافع تبديل خواهد شد. بالطبع اين قبيل احزاب یرنامهها، سياست ها و اهداف خود را نيز در راستای منافع طبقات و اقشار حامی و کمک دهنده خود تدوين و تنظيم خواهند کرد و در نتيجه بايد در جهت خواستههای آنها حرکت کنند.
طبقهبندی ژان شارلو
ژان شارلو گونه شناسی ديگری از احزاب را مطرح کرده است:
۱. احزاب برجستگان (مطابق با احزاب خواص موريس وورژه)
۲. احزاب رزمندگان (با احزاب توده ای و ايدئولوژيک اوائل قرن بيستم انطباق دارد)
۳. احزاب رای دهندگان که همان احزاب فراگير هستند.
طبقهبندی هوگ پورتلی
هوک پورتلی هم گونه شناسی تقابلی و ريزتری ارائه می کند که همه انواع احزاب را از آغاز تا امروز را دربر می گيرد:
۱. احزاب نهادی و احزاب ضدنظام
۲. احزاب سازمانی و احزاب نهضتی
۳. احزاب مبازاتی و احزاب انتخاباتی
۴. احزاب همگن و احزاب متکثر
طبقهبندی احزاب از جنبه کارکردی
۱. احزاب کلاسيک
احزاب کلاسيک زائيده شکاف های اجتماعی هستند و احزاب طبقاتی به حساب می آيند. آن ها عمدتا در دوره اول و دوم مرحله تاريخ تکوين احزاب شکل گرفته اند. گرچه موقعيت اين احزاب درحال تضعيف شدن است، ولی هنوز آنها نقش اصلی را در صحنه سياسی کشورها بازی میکنند. اما بعيد به نظر میرسد که در دوره کنونی احزاب مشابه آنها در اروپا شکل گيرد.
۲. احزاب گفتمان ساز
اين احزاب همانند احزاب کادرها در صدد عضوگيری گسترده نيستند و در جهت گفتمان سازی و تاثيرگذاری بر کنشگران سياسی حرکت می کنند. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی را می توان حزب کادرها و يا گفتمان ساز به حساب آورد.
۳. حزب معتمد
حزبی است که اعتماد تاريخی گروه معينی از جامعه را جلب کرده است. اعتماد هسته بقای اين نوع احزاب است و يک شخصيت کاريزما مورد اعتماد حزب است. نهضت آزادی در ايران را میتوان از اين نوع حزب به حساب آورد. در عين حال میتوان اين گونه احزاب را حزبهای شخصی به حساب آورد که به وسيله شخصيت توانا و دولت مردان تشکيل میشود.
۴. احزاب اکسيونی
اين احزاب هدف خود را تاثيرگذاری بر جامعه گذاشتهاند نه پارلمان و قدرت سياسی. مثل حزب سوسياليست هلند.
منابع
۱. جامعه شناسی سياسی نوشته موريس دوورژه
۲. احزاب سياسی و نظام های حزبی نوشته حسينعلی نوذری
۳. درآمدی برجامعه شناسی نوشته دکتر احمد نقيب زاده
افزودن دیدگاه جدید