رفتن به محتوای اصلی

آبادان داغدار

آبادان داغدار

رج می زنم

زخم‌هایم را 

بیشمار است، تمام نمی شود

هر چی جمع می‌کنند

باز هم جمع می‌شوم

با حنجره های داغدار

همه را صدا میزنم

‏کسی بر نمی گردد

سیاهپوش می‌روند

نعشم را از زمین

خودم بر شانه گرفتم

و به راه افتادم

کارون،

عزا دار است

دریا،

ناخن بر رخسار می‌کشد

و من،

برای آبادانِ داغدار گریستم.

رحمان - ا   

 07/03 / ۱۴۰۱

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید