پیش از پرداختن به پرسش پیرامون چند و چون مناسبات درون سازمانی طی دوره فعالیت چریکیمان، لازم می دانم در پاسداشت ٥۰ سالگی بنیانگذاری جنبش فدائی خلق ایران ، مکثی بر آن داشته باشم .
۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹، جرقهای است در بهمن یخزدهی سکوت و خاموشی تاریخ سیاسی چپ ایران. چریکهای فدائی خلق با حمله به پاسگاه سیاهکل، برگ تازهای در مبارزات آزادیخواهانهی مردم ایران ورق زدند.
جوانانی از جان گذشته، آرمانخواه، عدالتطلب و آزادیخواه برای درهم شکستن دیوار دیکتاتوری شاه، و برگرداندن بارقهی امید و اعتماد به جامعه روشنفکری ایران، مبارزهای سخت و بیامان در پیش گرفتند. روشنفکرانی که از اختناق سیاسی رژیم محمدرضاشاهی به تنگ آمده بودند، رویداد سیاهکل را همچون نوری در دل تاریکی و یأس سیاسی دیدند و با شور و علاقه به سرنوشت آن چشم دوختند.
گرچه سیاهکل در نطفه خفه شد و ۱٥ دلاور انقلابی در جنگل و یا میدان اعدام در سحرگاه 26 اسفند ۱۳۴۹به جوخهی اعدام سپرده شدند، ولی این رویداد، در ابعاد دیگری دامنه پیدا کرد. چریکهای فدائی خلق نبردی بیامان را از همان روزهای نخستین سال ۱۳٥۰ آغاز کردند. دیوار سکوت شکسته شد، بسیاری از جوانان به ویژه دانشجویان و بخش متوسط شهری به حمایت از مبارزات چریکها برخاستند. جنب و جوش تازه ای در میان گروهها و محافل سیاسی به وجود آمد.
و مصداق این شعر شد که:
"آنکه میگفت:
حرکت مُرد
در این وادی خاموش و سیاه
برود شرم کند"
روشنفکران انقلابی چپ، آمال و آرزوهای خود را با شیفتگی و دلباختگی در موجودیت و تداوم رزم چریکها دیدند و میکوشیدند به آنها یاری برسانند. در آن زمان من سمپات گروه "مفتاحی، پویان، احمدزاده" بودم و با تمام وجودم از آغاز مبارزه مسلحانه پشتیبانی میکردم و سرانجام به عضویت سازمان چریکهای فدائی خلق در آمدم و سالهائی چند را در خانههای تیمی مخفی گذراندم.
نیم قرن از آن سالهای شور و شیفتگی گذشت. در بارهی علت وجودی و نتایج مبارزات چریکهای فدائی خلق سخن بسیار رفته است. با این همه به عنوان کسی که تجربه زیست نزدیک به چهار سال در خانههای تیمی را دارم ، لازم می دانم رشته نکاتی را در بارهی مناسبات درونی سازمان چریکهای فدائی خلق ، بیان کنم:.
چریکهای فدائی خلق یک تشکیلات سیاسی مارکسیستی- لنینیستی بود که مبارزه مسلحانه را آغاز کرد و به سازمان سیاسی- نظامی تبدیل شد. شکل مبارزه مسلحانه، دیسیپلین نظامی حاکم بر آن، شرایط سخت و جنگ و گریز دائمی، تلفات پی در پی، از دست دادن خانه و امکانات، سازماندهی مداوم و ... نمیتوانست از یک ساختار صرفاً سیاسی برخوردار شود.، بلکه تشکیلات سیاسی- نظامی بود که بر اساس سانترالیسم- دموکراتیک بنا شده بود. رهبری سازمان، بر اساس تئوری "مبارزهی مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک"، سیاستهای محوری را تعیین میکرد اما واحدهای مختلف هم در مناطق گوناگون از استقلال نسبی برخوردار بودند و هر واحد برحسب توانائی و امکانات خود آن را به اجراء می گذاشت.
سازمان دارای دو نشریه درونی و بیرونی بود. نشریه درونی به تبادل افکار و نظرات اعضاء اختصاص داشت و هر عضو حق داشت نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود را در دسترس همه قرار دهد. در آنها مسائل نظری مطرح در آن زمان جنبش سیاسی ایران مانند: اتحاد و وحدت؛ حزب و جبهه؛ چگونگی فعالیت صنفی- سیاسی و ارتباط با توده ها و ... مورد بحث و بررسی و نقد قرار می گرفتند.
جزئیات روابط درونی سازمان در آئیننامهی داخلی تدوین و در اختیار همهی اعضاء بود. در آئیننامه، مقررات و ضوابط زندگی چریکی، همهی اعضاء اعم از زن و مرد یکسان بود. هیچگونه تمایز و تفکیک جنسیتی میان مردان و زنان وجود نداشت. تمام مقررات نیز برای همه به یکسان اجرا میشد.
تقسیم وظائف و مسئولیتها بر حسب توانائی افراد در نظر گرفته می شد. همه ی افراد صرف نظر از زن و مرد، عضو ساده تا مرکزیت از حقوق برابر برخوردار بودند و تمایزی میان اعضاء وجود نداشت. اعضاء با حفظ احترام متقابل و رفتار رفیقانه، می بایست وظائف تشکیلاتی را انجام دهند. چنانچه عضوی به «دستور سازمانی» معترض بود، بعد از اجرای دستور، حق داشت اعتراض خود را کتباً یا شفاهاً به ارگان بالاتر منعکس کند.
حقوق برابر اعضاء موقعی نادیده گرفته میشد که عوامل خارج از اراده در اجرای آن دخالت داشتند مانند: اختناق پلیسی، رعایت پنهانکاری امنیتی، جلوگیری از گسترش اطلاعات و منابع و ... در موارد غیر اضطراری، نقض حقوق اعضاء به هیچ وجه قابل توجیه نبود. سئو اآلات اعضاء عموماً پس از رفع موانع یادشده پاسخ داده میشد.
در سازمان در بارهی مسائل گوناگون که محدودیت امنیتی نداشت، از اعضاء عموماً به صورت فردی یا جمعی نظرخواهی می شد. این امر جزوی از حقوق اعضاء بود. میل به رعایت دموکراسی درون تشکیلاتی آن قدر قوی بود که هنوز دو سه ماه از انقلاب بهمن نگذشته بود که انتخابات اعضاء جدید مرکزیت انجام شد، هر چند ابتدائی و دارای نواقص بود ولی نفس آن انتخابی بودن رهبران بود.
پرسیدنی است که یک سازمان سیاسی - نظامی با ساختار تشکیلات سانترالیسم دموکراتیک چگونه میتوانست خصلت دموکراتیک خود را حفظ کند؟
توضیح این که سازمان به شدت تحت تعقیب و سرکوب پلیسی قرار داشت و برای حفظ خود به اجبار بسیاری از عناصر دموکراتیکی را نمیتوانست رعایت کند از جمله: انتخاب رهبران، تعیین سیاستهای مبارزاتی، رعایت شدید پنهانکاری، عدم اطلاع از امکانات و دامنه نفوذ اجتماعی، منابع مالی، منابع انسانی، هویت حقیقی و حتا مستعار و ... همهی این محدودیتها ناشی از شرایط مبارزهی مخفی و زیرزمینی با پلیس سیاسی رژیم بود.
ما وقتی از خصلت دموکراتیک در یک سازمان سیاسی با مشی مبارزه مسلحانه سخن میگوئیم، نباید آن را با یک سازمان سیاسی متعارف مقایسه کنیم؛ بلکه همواره باید در نظر داشته باشیم که ما با تنگناهای زندگی چریکی و مرگ هر لحظه به کمین نشسته، روبرو بوده ایم. بنا براین دموکراسی ما به ناچار تابع شکل مبارزه و شرایط و محدودیتهای بسیار آن زمان بوده است. با این حال، همه اعضاء از حق رأی برابر، حق آزادی بیان، اعتراض، انتقاد، حق برابر امکانات زیستی، رعایت قواعد و آئیننامه سازمان برای همه اعضاء بدون استتثناء برخوردار بودند.
ناهید قاجار (مهرنوش)
افزودن دیدگاه جدید