- واژه اتنیک در سطح جهانی مفهومی دقیق و جاافتاده است که میتوان آن را بهجای قوم یا ملیت - برای پرهیز از نزاع اسکولاستیک واژه شناسانه در تعریف خود یا بازتعریف "دیگری" به کار برد. گرچه ترجمان فارسی اتنیک همان قومیت است، اما برخی بهجای آن مفهوم "خرده ملت" sub-nation)) را بر پایه همان تمایزات اتنیکی یا دینی در درون یک ملت nation) ) به کار میبرند. بنا بر تمام تعاریف بینالمللی ایران کشوری چند اتنیکی است که فارسی زبان مادری بین دوسوم تا سهچهارم جمعیت کشور است. بااینهمه هیچیک از "اقلیتهای اتنیکی" بزرگ و میلیونی کشور، نه در حوزه زبان رسمی یا حتی حق آموزش زبان مادری، نه در حوزه سیاست و قوانین اداری و جغرافیایی و نه در حوزه سیاست فرهنگی از حقوق خاصی برخوردار نیستند. به وارونه، در فرایند شکلگیری آمرانه دولت –ملت در ایران و در پرتو سیاست همانندسازی ((assimilation، موقعیت گروههای اتنیک موسوم به اقلیت به حاشیه رانده شد و تبعیضات اتنیکی و مذهبی بهویژه در میان گروههای اتنیکی غیر شیعه گسترش یافت.
- در تمایز از اتنیک، مفهوم ملت (nation) نهتنها با جغرافیای واحد، بلکه با تشکیل دولت ملی گره خورده است، هرچند آن نیز مفهومی تاریخی، سوبژکتیو و سیال است. بااینهمه ایران را "کشوری کثیرالملله" خواندن، بیشتر الهام گرفته از میراث بلشویسم و کمینترن از تعریف روسیه تزاری همچون "زندان ملل" است که گفتمان رایج در چپ ایران در گذشته بود. حال آنکه مفاهیمی نظیر "اسارت ملی" و بهتبع آن خواست "رهایی ملی" و حق تعیین سرنوشت تا سر حد جدایی مندرج در منشور حقوق بشر، اساساً اشاره بهحق کشورهای اشغالشده یا تحت سلطه دولتهای استعماری یا تقسیمات کشوری زائیده آن روابط دارد.
- هویت اتنیکی بیش از آنکه مفهومی ابژکتیو و عینی باشد، مفهومی سوبژکتیو و نوعی ساختمان بندی اجتماعی برخاسته از "حس تعلق" گروهی است که در متن (کنتکست) و شرایط متفاوت میتواند کمرنگ یا پررنگ گردد. امروز تعریف اتنیک بر پایه "ویژگی" بیولوژیک (خونی و خویشاوندی) بیاعتبار شده و بهجای آن بر "وِیژگیهای فرهنگی" تأکید میشود. بسیاری بر این باورند که تکیهبر "ویژگیهای بیولوژیک" برای تفکیک موهوم نژادی بهقصد فاصلهگذاری و توجیه برتری نژادی بهکاررفته است. درحالیکه در قومشناسی، از "فرهنگ مشترک" همچون عنصری در تحکیم روابط درونگروهی یاد میشود. پرسش اینجا است که تا چه حد میتوان بر حس تعلق مشترک گروهی تأکید کرد، بدون آنکه مرز خود با "دیگری" را پررنگ نمود. علاوه بر آن، فرهنگ پدیدهای ایستا نیست و گروههای اتنیکی نیز گروههای یکدستی نیستند که بتوان اشتراک فرهنگی را یکسره مبنای هویتیابی قومی برشمرد. زبان مشترک شاید تنها عنصر ابژکتیو در تعریف هویتهای اتنیکی است که نقش مهمی در فعال نگهداشتن روابط درونی گروه اتنیکی ایفا میکند؛ هرچند برخی در این مورد نیز تردید دارند. گروههای اتنیکیای وجود دارند که به زبانهای متفاوت سخن میگویند، حال آنکه برخی دیگر بهرغم تمایز اتنیکی به زبان واحدی سخن میگویند.
- شاید گروههایی اتنیکی را بتوان عموماً "گروهی از مردم با زبان و باور به فرهنگ و تاریخ مشترک" تعریف کرد، اما نگرشهای ذاتگرایانه، روابط اتنیکی را به "ویژگی" فرهنگی گروهی خاص در تمایز از "دیگری" فرو میکاهد که با جداسازی "ما" از "آنها" و تعمیم کلیشه گونه آن، بیشتر در گفتمان نژادگرایی به کار میرود. بزرگنمایی حس تعلق و هویت گروههای اتنیکی برپایه "فرهنگ مشترک"، از این خطر برخوردار است که با افسانهپردازی و درکی ایستا از فرهنگ، تصویری یکدست از گروههای اتنیکی ارائه دهد. امری که با واقعیت چندگونگی و دگردیسیهای فرهنگی درون آنها خوانایی ندارد. صرفنظر از خصلت پویای فرهنگ که دائماً در حال تغییراست، وجود چندگانگی فرهنگی، فرهنگ حاکم، خردهفرهنگ و فرهنگ آلترناتیو در گروههای اتنیکی را نمیتوان انکار کرد. هم ازاینرو همپوشانی مفهوم فرهنگ و اتنیک بهشدت مسئله برانگیز است. بگذریم از اینکه از این نکته نیز نمیتوان درگذشت درحالیکه تاکنون نزدیک به 300 تعریف از فرهنگ شده است، منظور از "فرهنگ مشترک" همچون پایه تمایز اتنیکی روشن نیست.
- هویت و تعلق اتنیکی بیش از آنکه مفهومی عام و انتزاعی باشد، مفهومی مبتنی بر متن (کانتکستوئل) و فرایند نوعی از رابطه و کنش متقابل و استنباط فردی و گروهی و درون و بیرونی اتنیکها از خود و دیگری است که تقویت آن درگرو رابطه فعال اعضای گروههای اتنیکی و سازمانهای نماینده آنان است که با مبارزه برای حقوق اتنیکی این "حس مشترک" را به نسل آینده نیز منتقل میسازند.
- روابط گروههای اتنیکی با یکدیگر همچون یکی از جلوههای روابط نابرابر قدرت و سلسله روابط اجتماعی مبتنی بر ستم و تبعیض، حقیقی است. هر نوع تحلیل از روابط اتنیکی که جایگاه قدرت -یا دقیقتر بگوییم نابرابری قدرت – را از آن حذف کند، با این خطر روبرو است که بهجای نقد ساختارهایی که گروههای اتنیکی "اقلیت" را به حاشیه میراند، خود آنها را مسئول موقعیت حاشیهایشان بخواند. این حقیقت که جامعه اکثریت مایل به تعریف خود همچون اتنیک نیست، بلکه معمولاً خود را با تعلق ملی تعریف میکند، بیش از همه ریشه در این واقعیت دارد که از موقعیت فرودست و مورد تبعیض برخوردار نیست و هم ا ز اینرو تعلق اتنیکی در آن کمرنگتر است. امری که لزوماً مانع از نگاه تحقیرآمیز و تبعیضآمیز نسبت به اقلیتهای اتنیکی نیست.
- روابط اتنیکی رایج در جهان چهار گونهاند: الف- اقلیتهای اتنیکی بومی که توسط گروه اتنیک اکثریت به حاشیه راندهشدهاند. ب- روابط اتنیکی تبعیضآمیز محصول مهاجرت که در پی تبدیل مهاجرین به گروه اتنیکی اقلیت توسط جامعه اکثریت رخ میدهد ج - گروههای اتنیکی که بین قوم و ملت در نوساناند. آنها گروههای "قومی" هستند که از بلندپروازی ملی و تمایل به تشکیل دولت مستقل ملی برخوردارند. هم ازاینرو از آنها بهعنوان "قوم-ملت" نامبرده میشود (نظیر کردها در خاورمیانه و کاتالونها و باسکها در اسپانیا). د- روابط اتنیکی چندگانه و پلورال که در آن هیچیک موقعیت یکسره فرادست یا فرودست ندارند (نظیر بلژیک و سوئیس). تنها در مدل آخر روابط اتنیکی از توازن نسبی قدرت برخوردارند.
- نادیده گرفتن و پردهپوشی نابرابریها و تبعیض ساختاری و نهادینهشده علیه گروههای موسوم به اقلیتهای اتنیکی، بهجای گسترش همبستگی اجتماعی و همگرایی دمکراتیک، به گسترش شکاف و تنشهای اتنیکی، واگرایی و ایدئولوژیهای "قومی" منجر میگردد. در پرتو نادیده گرفتن ستم یا تبعیض اتنیکی،حفظ تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی راهی جز روشهای آمرانه و تقویت ناسیونالیسم ایرانی در رویارویی با ایدئولوژیهای قومگرایانه نمییابد. امری که تنها به قطببندی بیشتر و تشید تنشهای اتنیکی میانجامد.
- ایدئولوژی "قومی" یا قومگرایی نیز ازآنجاکه در پی تقویت یکدستی و هویت اتنیکی است، الزاماً نه به رفع تبعیض اتنیکی منجر میشود و نه تقویت حقوق شهروندی و دمکراسی، بلکه میتواند به واگرایی و تعصبات اتنیکی دامن زند. نیرومند شدن هویتهای ملی و اتنیکی و تمایل به واگرایی بهویژه در نزد گروههایی که در متن جهانیشدن به حاشیه راندهشدهاند، هرچند واکنشی طبیعی است، اما این گرایشها که بیشتر بر نوعی نوستالژیگرایی استوارند، همواره مثبت نیستند.
- در ایران با شکست ایدئولوژیک اسلامگرایی و در متن چالشهایی که ایدئولوژیهای فراگیر و کلان روایتها همچون سوسیالیسم و لیبرالیسم با آن سردر گریباناند، شاهد عروج همزمان اما متضاد دو نوع از ایدئولوژیهای بومی (ناسیونالیسم ایرانی و ایدئولوژیهای اتنیکی) هستیم. در سطح کشور ناسیونالیسم ایرانی در رویارویی و چالش مفهوم زوال یافته "امت اسلامی" بهصورت گسترده رشد کرده است. گرایشی که بر همبستگی ملی تأکید فراوان دارد. همزمان خودآگاهی ضد تبعیض و هویتیابی اتنیکی نیز – ازجمله تحت تأثیر فروپاشی بلوک شرق و بهویژه یوگسلاوی و شوروی سابق، تحولات خاورمیانه و تقویت موقعیت کردها – در ایران نیز رشد کرده است. حمایت برخی از قدرتهای خارجی در دامن زدن به تنشهای اتنیکی در تقویت واگرایی اتنیکی در ایران نیز بیتأثیر نبوده و نیست.
- بدون یافتن راهحلی برای رفع تبعیض اتنیکی، تنشهای اتنیکی میتواند در ایران مسیر خطرناکی بپیماید. یافتن این راهحل نیز درگرو گفتگو با نیروهای اتنیکی موسوم به اقلیت و تلاش برای دستیابی به توافقی مشترک است. سیاست خشن انکار خواستهای گروههای اتنیکی و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی با بغرنجتر کردن مسئله، تنش اتنیکی در ایران را به بمب ساعتی بدل ساخته است که در خلأ قدرت، میتواند کشور را بهسوی جنگ داخلی سوق دهد.
- در برابر دو رویکرد ناسیونالیسم عظمتطلب ایرانی که تنها بر حفظ آمرانه تمامیت ارضی پافشاری کرده و ایدئولوژیهای قومی که با تأکید بر فدرالیسم قومی یا جداییطلبی، واگرایی و تقویت هویت اتنیکی را راه رهایی از موقعیت فرودست خود مییابند، میتوان و باید سیاست سومی را برگزید. سیاست فعال ضد تبعیض (اتنیکی) راه مناسبتری برای رفع شکاف، تبعیض و نابرابریهای اتنیکی و گسترش همبستگی اجتماعی و سیاست جذب و دربرگیرندگی بهجای طرد کردن و به حاشیه راندن است. سیاست تبعیض مثبت و به رسمیت شناختن پراگماتیک حتی برخی "حقوق ویژه که چارلز تایلور به آن اشاره دارد، میتواند در کاهش تنشهای اتنیکی نقش بسیار مثبتی ایفا کند.
- سیاست فعال ضد تبعیض برخلاف ایدئولوژیهای قومی و ملی، نه همانگونه که هابرماس هشدار داده است فرد را ناگزیر از گزینش جاودانه یا اجباری نوعی از هویت جمعی میکند؛ نه با تأکید بر هویت جمعی متمایز، فردیت و برابر حقوقی افراد و برابری جنسیتی را به سایه میراند؛ نه لزوم بیطرفی دولت در برابر تفاوتهای شهروندان را مستقل از تعلقهای گروهی آنان نقض میکند؛ و نه از همه مهمتر دستاویزی برای تبعیض علیه اتنیکهای دیگر یا دیگر گروههای تحت ستم میآفریند. سیاست فعال ضد تبعیض با گسترش مشارکت گروههای به حاشیه راندهشده اتنیکی، خطر دامن گرفتن تعصبات ملی و قومی و یوگسلاویزه شدن کشور و خصومتهای قومی را کاهش میدهد.
- در پرتو سیاست فعال ضد تبعیض (اتنیکی)، دفاع از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی که بخشی از حقوق بینالمللی و حقوق بشر است و نباید آن را وامدار حق دیگری کرد، نهتنها با تأمین حقوق برابر گروههای اتنیکی الزاماً در تناقض نیست، بلکه میتواند نقطه آغاز مناسبی درراه توسعه همگراییهای دمکراتیک در منطقه، فراسوی مرزهای ملی شود.
- بدین ترتیب حفظ یکپارچگی دمکراتیک ایران درگرو روی کار آمدن نظامی دمکراتیک و گام برداشتن در راستای رفع تبعیض اتنیکی و توزیع عادلانهتر منابع قدرت است. تمرکززدایی جغرافیایی، خودگردانی، پایان بخشیدن به شکاف مرکز و پیرامون، بهویژه در مناطقی که اقلیتهای اتنیکی در آن اکثریت دارند، تبعیض مثبت برای پر کردن شکافهای اتنیکی و توسعه اقتصادی، به رسمیت شناختن حق تحصیل زبان مادری یا تحصیل به زبان مادری (که نوع آن و چندوچون امکانپذیری و درجه استفاده عملی از این حق، نیازمند بررسی جامع کارشناسانه است) در کنار آموزش زبان فارسی همچون زبان مشترک همه ایرانیان- ازجمله گامهایی است که میتواند چندگانگی اتنیکی و فرهنگی در ایران را غنا بخشد، بی آنکه با خطر تداوم تبعیض یا تهدید واگرایی روبرو شود.
توضیح: این نوشته فرازهای سخنرانی نگارنده در میزگرد پالتاکی همراه با بهزاد کریمی درباره چالشهای اتنیکی در ایران و راه چاره آن است که با مدیریت داریوش پارسا در
31 مارس برگزار شد و در سایت زمانه منتشر شد. https://www.radiozamaneh.com/440744?fbclid=IwAR295_JxDMmKZW_jqLO12pBpq_BBY21A6oJICtnBbFq_ff1-fbZRD5B8imA
افزودن دیدگاه جدید