رفتن به محتوای اصلی

آيا ما در شرايط پيشا انقلابی قرار داريم و وقوع انقلاب حتمی است؟

آيا ما در شرايط پيشا انقلابی قرار داريم و وقوع انقلاب حتمی است؟
در نقد نگاه برنامه سياسی ۷ امضا پيرامون تبيين شرايط کنونی - بخش سوم

تبيين موقعيت کنونی کشور یکی از ضروری ترين اما بحث انگيزترين موضوع در ميان جريان ها و فعالان سياسی است. بودند جريان هائی که از ۴ دهه قبل پايان يافتن جمهوری اسلامی را در ۶ ماه آتی وعده می دادند. اما ديديم که تحليل آن ها از وضعيت کشور تا چه اندازه دور از واقعيت بود. در خيزش دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ هم، اين ذهنيت در بين برخی نيروهای سياسی شکل گرفته بود که ما در آستانه سقوط جمهوری اسلامی قرار داريم. در دوره برآمد جنبش مهسا، اين نگاه به نيروهای بيشتر و برخی رسانه ها تسری پيدا کرد. تصور آن ها اين بود که جنبش مهسا اوج می گيرد، پيش می رود، توازن قوا را به زيان رژيم برهم می زند، به انقلاب فرامی رويد و به سقوط جمهوری اسلامی می انجامد. روند طی شده، مشخص ساخت که اين نگاه هم تمايلات و آروزهای خود را به جای واقعيت نشانده و عاجز از تحليل شرايط کشور است. هم اکنون برخی نيروها با توجه به بحران های متعدد حکومت، نارضايتی  های گسترده مردم، اعتراضات گروه های مختلف اجتماعی، شکست سياست محور مقاومت و اعمال سياست فشار حداکثری دولت ترامپ، انقلاب و فروپاشی حکومت را در دسترس می بينند. همين برخورد در برنامه سياسی ۷ امضا که در "به پيش" درج شده، مشاعده می کنيم. 

در برنامه سياسی ۷ امضا آمده است: "ایران در شرایط پیشا انقلابی قرار دارد. زمان و شکل انقلاب را از پیش نمی توان پیش‌بینی کرد، ولی در این‌کە انقلاب دیگری در پیش است و نیروهای دمکراتیک و مترقی باید از همین حالا خود را آمادە  برای آن کنند، تردید نبایدکرد. اولین گام و مهمترین وظیفە ما تلاش برای شکل دهی بە آلترناتیو جایگزین رژیم است."  

نويسندگان سند مشخص نکرده اند که منظورشان چه نوع انقلاب است: انقلاب کلاسيک، انقلاب سياسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب مدنی، انقلاب مسالمت آميز و ......به همين خاطر نگارنده وارد نوع انقلاب نشده و در مفهوم عام به آن پرداخته است. 

شرايط پیشا انقلابی

سند شرايط کنونی کشور را به عنوان "شرايط پيشا انقلابی" تبيين کرده است. شرایط پیشا انقلابی واژه تعريف شده در ادبيات سياسی نيست. نويسندگان سند نه تعريفی از آن ارائه داده اند، نه مشخصات آن را بيان کرده اند و نه تمايز آن را با موقعيت اتقلابی مشخص نموده اند. با يک واژه تعريف نشده، شرايط کنونی قابل تبيين نيست. تنها برداشتی که می توان از اين واژه کرد، حتمی بودن انقلاب در چشم انداز نزديک است که ما به لحاظ زمانی پيش از آن قرار داريم.

سند می گويد انقلاب ديگری در پيش است و نبايد در وقوع آن ترديد کرد. می دانيم انقلاب بدون شکل گيری موقعيت انقلابی صورت نمی گيرد. نمی توان حکم به حتمی بودن انقلاب داد، بدون اينکه روند شکل گيری موقعيت انقلابی در  چشم انداز نزديک ترسيم شود. شرایط لازم برای وقوع یک انقلاب به دو دسته شرایط عینی و شرایط ذهنی تقسیم می‌شوند. اگر هر کدام از این دو شرایط مهیا نباشد انقلاب به وقوع نخواهد پیوست. يايد خاطر نشان کرد هر موقعیت انقلابی هم به انقلاب ختم نمی‌شود.

لنين تعريفی از موقعيت انقلابی ارائه کرده است که در مورد انقلابات صادق است و تا کنون اعتبار خود را از دست نداده است. فشرده آن را می توان به اين صورت بيان کرد: "پائينی ها نمی خواهند مثل سابق زندگی کنند و بالائی ها نمی توانند مثل گذشته حکومت کنند." به بيان ديگر بحران حکومت را فرا گرفته و حکومت دیگر نمی تواند به شیوه‌ پیشین به سلطه خود ادامه دهد و مردم تحت سلطه دیگر نمی خواهند که به سبک گذشته زندگی کنند. یعنی شرایط اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی مردم آن‌قدر بد شده که دیگر پذیرای وضع موجود نیستند و خواهان تغییرند. با این وجود، شرایط عینی برای وقوع یک انقلاب کافی نیست. دومین ضرورت انقلاب، شرایط ذهنی است. شرایط ذهنی یعنی وجود عنصر رهبری کننده که بتواند هدایت جامعه و‌ سازماندهی در امر انقلاب را به عهده بگیرد. موقعیت انقلابی زمانی به انقلاب منجر می‌شود که شرایط عینی با شرایط ذهنی همراه شوند.

جامعه شناسی سياسی امروز، زمينه ها و فروپاشی حکومت های اقتدارگرا را به دو دسته اصلی تقسيم می کنند: يکی زمينه ها و بحران های مربوط به حکومت و دوم زمينه ها و بحران های مربوط به جامعه.

بحران های حکومت

۱. بحران مشروعيت

۲. بحران کارآمدی

۳. بحران وحدت درونی گروه حاکم (بحران همبستگی)

۴. بحران در دستگاه های سلطه و سرکوب (بحران سلطه)

زمينه های اجتماعی فروپاشی در جامعه

۱. ميزان چشمگيری از نارضايتی توده ای

۲. سازماندهی نارضايتی ها

۳. گفتمان انقلابی 

۴. رهبری 

فروپاشی رژيم های اقتدارگرا محصول فراهم شدن هشت عامل است:  

(گفتمان + رهبری + سازماندهی+ نارضايتی گسترده) + (بحران کارآمدی + بحران مشروعيت + بحران سلطه + بحران همبستگی) = فروپاشی رژيم اقتدارگرا (برگرفاه از کتاب کذار به دموکراسی نوشته حسين بشريه) 

در شرايط کنونی جمهوری اسلامی با بحران مشروعيت و بحران کارآمدی روبرو است. ولی هنور در درون بلوک قدرت (هسته سخت قدرت) شکافی که حکومت را با بحران روبرو سازد، شکل نگرفته و گروه بندی به وجود نيآمده است. بحران، دستگاه های سلطه و سرکوب را فرا نگرفته و آن ها هنوز قادرند منتقدين و مخالفان را سرکوب کنند. دستگاه های سرکوب جنبش انقلابی مهسا را که ۳ ماه در نبرد خياباتی با حکومت بود، توانستند سرکوب کنند. بيان اين واقعيت ها به معنی نديدن موقعيت ضعيف حکومت نيست. حکومت در ضعيف ترين موقعيت در طول حياتش قرار دارد و در رديف دولت های شکننده به حساب می آيد. ولی مثل رژيم محمدرضاشاه، رژيم پوشالی نيست.

با اين وجود شرايط ديگری هم بايد فراهم شود که موقعيت انقلابی شکل گيرد. باوجود نارضايتی بی سابقه مردم  از جمهوری اسلامی و اعتراضات گسترده، هنوز گروه های مختلف اجتماعی فاقد تشکل های مستقل هستند، جامعه مدنی ضعيف است، سازمان يابی جامعه در حد نازلی قرار دارد و آلترناتيوی هم وجود ندارد. ممکن است رويدادی مثل قتل مهسا و يا افزايش قيمت بنزين به شعله ور شدن اعتراضات منجر شود، ولی تا زمانی که مولفه های ديگر فروپاشی يا موقعيت انقلابی يا موقعيت گذار شکل نگرفته است، نمی توان به حتمی بودن انقلاب در چشم  انداز نزديک حکم داد. بدون ترسيم چگونگی روند شکل گيری مولفه های موقعيت انقلابی، حکم بر حتمی بودن انقلاب بی پايه خواهد بود. در حال حاضر پراکندگی در صفوف اپوزيسيون حاکم است و چشم اندازی هم برای شکل گيری آلترناتيو مشاهده نمی شود.

آنچه مطرح است نه حوادت غيرمنتظره، مثل مرگ علی خامنه ای و يا جنگ و تهاجم دولت خارجی، بلکه روندهائی است که در کشور ما جريان دارد. اين خطر هم وجود دارد که حکومت براثر عوامل غيرمنتظره فروپاشد و آلترناتيوی وجود نداشته باشد تا جايگزين آن شود. اين امر می تواند به جنگ داخلی و يا قبضه تمام قدرت توسط سپاه بيانجامد.   

به يک نکته مهم بايد توجه کرد که توده های مردم ممکن است انقلابی راه بياندازند و رژيم اقتدارگرا را برکتار کنند. اما تنها نخبگان سياسی هستند که می توانند با روش ها، پيمان ها و شيوه رهبری به جای برقراری رژيم اقتدارگرای ديگری، نظامی دموکراتيک را تدارک ببينند. در حاضر چنين آلترناتيوی که نقش نخبگان را داشته باشد، وجود دارد.  

وعده  سقوط جمهوری اسلامی طی ۶ ماهه آتی در چند دهه گذشته، اشاعه اين ذهنيت که جنبش مهسا به انقلاب و قروپاشی حکومت خواهد انجاميد، نه تنها به تقويت جنبش اعتراضی کمک نکرده، بلکه به نااميدی در بين مردم دامن زده، مهاجرت از ايران و رويکرد به رها يافتن از شر جمهوری اسلامی توسط دولت های خارجی را افزايش داده است. تبيين وضعيت کنونی با شرايط پيشا انقلابی، حتمی بودن وقوع انقلاب و در چشم انداز قرار گرفتن و اميد آفريدن به وقوع آن، وقتی تحقق پيدا نمی کند، اميد را به نااميدی تبديل می کند. برای پايان دادن به جمهوری اسلامی تمام تلاش را بايد به کار گرفت که آلترناتيو جمهوری سکولار دموکرات با شرکت وسيع ترين نيروهای جمهوری خواه شکل گيرد، هماهنگی بين جريان های دموکرات تامين شود، سازماندهی گروه های اجتماعی و همبستگی بين آن ها به وجود آيد، با گسترش اعتراضات و مقاومت مدنی، شکاف در بلوک قدرت ايجاد شود و پايه های ارگان های سرکوب سست شود. برای نيروهای جمهوری خواه صرفأ برکناری جمهوری اسلامی مطرح نيست، بلکه تامين شرائط برای استقرار دموکراسی در شکل جمهوری هم به طور جدی مطرح است. 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید