نگاهی اجمالی به تاریخ استعماری ایالات متحده آمریکا، اروپا و چین
ایالت متحده امریکا با تصرف زمینهای بومیان آمریکا و بهره از نیروی کار بردههای آفریقایی برای ساخت کشور استفاده کرد.
بعد از جنگ جهانی دوم با نفوذ نظامی، اقتصادی و فرهنگی در جهان به ابرقدرت تبدیل شد و از سیستمهای جهانی
(مثل تجارت، وام، و حضور نظامی) به نفع خودش استفاده میکند.
اروپا با استعمار کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکایی، امپراتوریهای بزرگی ساخت.
مقدار زیادی زمین، ثروت و انسان (بهویژه از طریق بردهداری) را از مستعمرهها گرفت.
بسیاری از کشورهای اروپایی هنوز هم بهخاطر آن ثروت استعماری، وضعیت اقتصادی خوبی دارند.
چین در قرن ۱۹ میلادی، قربانی استعمار اروپا و ژاپن شد.
امروز از طریق تجارت جهانی و سرمایهگذاری در کشورهای دیگر (مثلاً آفریقا و آمریکای لاتین) رشد زیادی داشته
امروز چین با دادن وام و کنترل منابع برخی از کشورهایی که در آن سرمایه گذاری میکند، استعمار مدرن را پیشه کرده.
اروپا بیشترین استعمار را در طولانیترین بازهٔ زمانی انجام داد.
ایالات متحده از طریق استعمار مهاجرنشین خود را ساخت و پس از جنگ جهانی دوم به یک قدرت برتر جهانی تبدیل شد.
چین اکنون در حال رشد است، نه از طریق استعمار سنتی، بلکه از طریق شبکههای اقتصادی که نگرانیهایی دربارهٔ رفتارهای نو استعماری ایجاد کردهاند.
رابطه آمریکا و چین از بدو ریاست جمهوری دونالد ترامپ
۱ دسامبر ۲۰۱۸ کانادا منگ وانژو[1] مدیر شرکت هوآوی را بنا بر درخواست ایالاتمتحده در کانادا دستگیر میکند
دادگستری آمریکا[2] شرکت هوآوی و منگ را به نقض تحریمهای تجاری علیه ایران و کلاهبرداری متهم کرده و خواستار استرداد او میشود. چین نیز در اقدامی متقابل دو شهروند کانادا را به جرم اقدام علیه امنیت ملی دستگیر میکند. مقامات چینی دستگیری منگ را یک «اتفاق سیاسی مهم» خوانده و خواستار آزادی فوری او میشوند. اما ترامپ، اظهار میکند که دستگیری منگ میتواند بهعنوان یک اهرم فشار در مذاکرات تجاری چین-آمریکا استفاده شود.
در اوایل می ۲۰۱۹ جنگ تجاری بعد از شکست گفتگوهای تجاری تشدید می شود.دولت ترامپ تعرفه های گمرکی محصولات چینی به ارزش ۲۰۰ میلیارد دلار را از ۱۰ درصد به ۲۵ درصد افزایش میدهد. چین نیز در مقابل اعلام میکند که برنامه هایی برای بالا بردن تعرفه گمرکی نسبت به کالاهای آمریکایی به ارزش ۶۰ میلیارد دلار دارد. ترامپ میگوید که بالا رفتن هزینه ها به دلیل افزایش تعرفه ها، چین را وادار میکند تا توافقی به نفع آمریکا را بپذیرد، درحالیکه وزیر امور خارجه چین معتقد است ایالاتمتحده آمریکا «انتظاراتی زیاده خواهانه» دارد. چند روز بعد، دولت ترامپ استفاده از تجهیزات مخابراتی ساخت خارج را که میتوانند، امنیت ملی کشور را به خطر بیندازند، در شرکت های آمریکایی ممنوع میکند. به نظر میرسد هدف این اقدام، شرکت هواوی است. وزارت بازرگانی آمریکا نیز هوآوی را در لیست سیاه خود قرار میدهد.
قانون حمایت از معترضان هنگکنگی را امضاء میکند. در۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ ترامپ در کنگره با اکثریت آراء، ایالاتمتحده موظف میشود تا افرادی را که مسئول نقض حقوق بشر در هنگکنگ هستند را تحریم کند. همچنین، این قانون از مقامات آمریکایی میخواهد تا در هرسال بررسی کنند که آیا هنگکنگ به «سطحی بالاتر از استقلال و خودمختاری» از پکن رسیده است یا خیر.
در ژانویه ۲۰۲۰ گام اول امضاء قرارداد تجاری بین ترامپ و معاون نخستوزیر چین، لیو هه[3] برداشته میشود.توافقی که تحولی مهم در نزدیک به دو سال جنگ تجاری میان دو اقتصاد برتر جهان به حساب میآید. این قرارداد برخی از تعرفههای گمرکی بر کالاهای چینی را کاهش داده و چین را متعهد میکند تا در طول دو سال، حجم بیشتری از کالاهای آمریکایی مانند محصولات کشاورزی و خودرو به ارزش ۲۰۰ میلیارد دلار را خریداری نماید. همچنین، چین تضمین میدهد که قوانین مربوط به رعایت حقوق و مالکیت معنوی رعایت شود.چند روز قبل از امضاء قرارداد، ایالاتمتحده آمریکا عنوان استثمارگر پول را از چین سلب کرد.
در بحبوحه همهگیری ویروس کرونا، در ژانویه ۲۰۲۰ تنشها افزایش یافت
در دوران همهگیری ویروس کرونا که اولین بار در شهر ووهان چین گزارش شد، دولت ترامپ مانع ورود تمامی شهروندان غیر آمریکایی که به جمهوری خلق چین سفر کرده بودند، میشود.
در ماه مارس، سازمان بهداشت جهانی بعد از سرایت کرونا به بیش از ۱۰۰ کشور، آن را یک همه گیری جهانی اعلام میکند. این مسئله باعث میشود تا مسئولان چینی و آمریکایی، هرکدام دیگری را مسئول این بیماری خطاب کنند. در ماه بعد، مقامات ارشد هر دو کشور لحن خود را تغییر داده و در دوران مواجهه جهان با این بحران، بر همکا های مشترک تأکید میکنند؛ اما همچنان ترامپ از سازمان بهداشت جهانی برای طرفداری از چین خرده گرفته و کمکهای مالی آمریکا به این سازمان را به حالت تعلیق درمیآورد.
۱۸مارچ ۲۰۲۰ چین روزنامهنگاران آمریکایی را اخراج میکند واعلام میکند که حداقل ۱۳ روزنامه نگار شاغل در سه روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز، والاستریت و واشنگتن پست که مجوز فعالیتشان در سال ۲۰۲۰ پایان مییابد باید کشور را ترک کنند. وزیر امور خارجه چین اظهار میدارد که این اقدامات در واکنش به تصمیم دولت آمریکا در ماه گذشته است که بر اساس آن، تعداد خبرنگاران چینی پنج خبرگزاری زیر نظر دولت در ایالاتمتحده از ۱۶۰ نفر به ۱۰۰ نفر کاهش پیدا کرده و آنها، عاملان کشور بیگانه محسوب شدند.
در ۲۰ جولای۲۰۲۰ بهواسطه افزایش تنشهای دیپلماتیک، چین و آمریکا، کنسولگریهای خود را تعطیل کردند.
پمپئو در ۲۳ جولای ۲۰۲۰اعلام میکند که تعامل با چین به شکست انجامیده است و نهایتا در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۰ ترامپ فشارها را افزایش میدهد تا میراث خود مبنی بر سخت گرفتن بر چین را در آخرین هفتههای ریاستجمهوری مستحکم کند.
جان رتکلیف، چین را «بزرگترین تهدید برای آمریکای امروز» میخواند.
در آخرین روز ریاست جمهوری در ژانویه ۲۰۲۱ ترامپ، پمپئو اعلام میکند که چین در حال ارتکاب جنایت علیه بشریت و همچنین، نسل کشی اویغورها است. آمریکا اولین کشوری است که اینگونه اصطلاحات را در مورد خشونت های دولت چین در طول چند سال گذشته، به کار میبرد. بعد از اتمام دوره ترامپ، پکن تحریم هایی را علیه ۲۸ مقام دولتی سابق آمریکا ازجمله پمپئو وضع میکند.
رقابتهای میان چین و ایالات متحده آمریکا در سالهای اخیر در حوزههای مختلفی تشدید شده است. این رقابتها تأثیرات گستردهای بر روندهای جهانی داشته و پیشبینی میشود در آینده نیز ادامه یابد.
حوزههای کلیدی رقابت:
۱- اقتصاد و تجارت: از سال ۲۰۱۸، تنشهای تجاری میان چین و آمریکا افزایش یافت. دولت ترامپ با اعمال تعرفههای سنگین بر واردات کالاهای چینی، تلاش کرد کسری تجاری آمریکا را کاهش دهد و صنایع داخلی را حمایت کند. چین نیز با اعمال تعرفههای متقابل پاسخ داد که به جنگ تجاری میان دو کشور منجر شد
۲- فناوری و امنیت سایبری: رقابت تکنولوژیکی بین آمریکا و چین، بهویژه در زمینههایی مانند نیمههادیها، هوش مصنوعی، ارتباطات و رباتیک، به یکی از مهمترین جبهههای اختلاف بین این دو قدرت جهانی تبدیل شده است. آمریکا، با نگرانی از احتمال استفاده چین از فناوریهای پیشرفته برای اهداف نظامی و جاسوسی، تلاش کرده است تا محدودیتهایی را بر صادرات فناوری بالا به چین اعمال کند.
۳- نفوذ ژئوپلتیکی: چین با ابتکار «کمربند و جاده» و سرمایهگذاریهای گسترده در زیرساختهای کشورهای مختلف، بهویژه در خاورمیانه و آفریقا، در پی افزایش نفوذ خود است. این اقدامات نگرانیهایی را در واشنگتن ایجاد کرده و آمریکا نیز سعی دارد با تقویت روابط خود با متحدان و حضور نظامی در مناطق استراتژیک، نفوذ چین را مهار کند.
چالشهای پیشرو:
در سهماهه چهارم سال ۲۰۲۴، اقتصاد چین با رشد ۵.۴ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل مواجه شد که نسبت به رشد ۴.۶ درصدی سهماهه سوم، افزایش نشان میدهد.عوامل متعددی در این رشد اقتصادی نقش داشتند، از جمله صادرات قوی، سرمایهگذاری در فناوریهای پیشرفته، و اجرای سیاستهای محرک اقتصادی توسط دولت.
با این حال، چالشهایی مانند کاهش تقاضای داخلی و فشارهای جمعیتی همچنان بر اقتصاد چین تاثیرگذار هستند.
در اوایل سال ۲۰۲۵، نگرانیهایی درباره احتمال رکود اقتصادی در ایالات متحده به دلیل سیاستهای اقتصادی متغیر رئیسجمهور دونالد ترامپ به وجود آمده است. شاخصهای اقتصادی نشاندهنده کاهش اعتماد کسبوکارها و مصرفکنندگان، افزایش تورم و نوسانات بازار سهام هستند.
بهطور کلی، اقتصاد ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ رشد مثبتی را تجربه کرده است، اما نشانههایی از کاهش سرعت رشد در آینده نزدیک مشاهده میشود که نیازمند توجه و سیاستگذاری مناسب است. با توجه به وابستگی متقابل اقتصادی و اهمیت ثبات جهانی، مدیریت تنشها میان این دو کشور اهمیت ویژهای دارد و با پیشرفت فناوریهای نوین، رقابت در حوزههایی مانند هوش مصنوعی، فضای سایبری و فناوریهای سبز تشدید خواهد شد. در مجموع، رقابتهای چین و آمریکا در آینده نزدیک تاثیرات عمیقی بر روندهای جهانی خواهد داشت و نیازمند دیپلماسی هوشمندانه و همکاری بینالمللی برای مدیریت تنشها و حفظ ثبات جهانی است.
سناتور برنی سندرز همواره از همکاری بین ایالات متحده و چین حمایت کرده است و بر لزوم همکاری برای مقابله با چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی تأکید میکند. او هشدار میدهد که افزایش تنشها میتواند به یک «جنگ سرد فاجعهبار» منجر شود و تلاشها برای مقابله با بحران آبوهوا را تضعیف کند.
سندرز همچنین به خطرات یک جنگ سرد جدید اشاره میکند و معتقد است که این وضعیت میتواند توجه و منابع را از مسائل جهانی مهم منحرف کرده و هزینههای نظامی را بهطور غیرضروری افزایش دهد. او از سیاست خارجیای حمایت میکند که بر دیپلماسی، حقوق بشر، و چندجانبهگرایی متمرکز باشد، نه رویارویی.
در مجموع، سندرز از سیاستگذاران آمریکایی میخواهد که بهجای تشدید درگیریها، بر تعامل و همکاری با چین تمرکز کنند و بر نگرانیهای جهانی مشترک تاکید داشته باشند.
تحلیل تنش آمریکا و چین از دیدگاه هابرماس[4]:
۱- ارتباط و دیالوگ بینالمللی: هابرماس معتقد است که برای حل تعارضات، باید به گفتمان منطقی و ارتباطی متکی بود که در آن طرفین بتوانند از طریق گفتوگو و توافق به راهحلهای مشترک برسند.
۲- چندجانبهگرایی و نظم بینالمللی: هابرماس طرفدار نظم جهانی چندجانبه است که در آن کشورها برای حل بحرانهای جهانی از طریق نهادهای بینالمللی همکاری کنند. تنش بین آمریکا و چین را میتوان در چارچوب چالشهای چندجانبهگرایی تحلیل کرد، جایی که هر دو کشور به جای همکاری در جهت حل چالشهایی مانند تغییرات اقلیمی، حقوق بشر، و امنیت جهانی، درگیر رقابت ژئوپلیتیکی میشوند.
۳- حقوق بشر و دموکراسی جهانی: از دیدگاه هابرماس، حمایت از حقوق بشر و دموکراسی جهانی در قلب سیاست خارجی باید قرار گیرد. تنش آمریکا و چین را میتوان در این زمینه نیز بررسی کرد، زیرا این درگیریها گاهی به اختلافات در مورد مدلهای حکمرانی، حقوق بشر، و آزادیهای مدنی مربوط میشود. هابرماس تأکید دارد که به جای تقابل ایدئولوژیک، گفتوگو و تعامل در چارچوب حقوق بشر جهانی میتواند به کاهش تنشها کمک کند.
۴- انتقاد از یکجانبهگرایی و سلطهطلبی: هابرماس منتقد سیاستهای یکجانبهگرایانه، بهویژه از سوی ایالات متحده، بوده است. او بر این باور است که اعمال قدرت نظامی یا اقتصادی بدون در نظر گرفتن مشارکت سایر کشورها میتواند به تشدید تنشها و بیثباتی جهانی منجر شود. در تعارض آمریکا و چین، این دیدگاه نشان میدهد که به جای تحمیل اراده یا رقابت نظامی، تعامل چندجانبه و مشارکت در تصمیمگیریهای جهانی ضروری است.
تحلیل تنش آمریکا و اروپا:
تحلیل تنش میان آمریکا و اروپا در سالهای اخیر یکی از موضوعات مهم روابط بینالملل معاصر است؛ چرا که این دو بازیگر تاریخی که پایهگذاران نظم جهانی لیبرال پس از جنگ جهانی دوم بودند، اکنون در برخی مسائل نهتنها همسو نیستند، بلکه گاهی در تضاد منافع یا نگرشاند.
دلایل تنش آمریکا و اروپا
۱- سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکا (بهویژه دوران ترامپ)
خروج از توافق پاریس، برجام، یونسکوو سازمان جهانی بهداشت.
فشار اقتصادی بر متحدان اروپایی برای افزایش هزینههای نظامی در ناتو.
تنش بر سر تعرفههای تجاری (مثلاً بر فولاد و آلومینیوم اروپا).
۲- نگرش متفاوت به چین و روسیه
آمریکا چین را تهدید اصلی میبیند؛ اروپا همچنان نگاهی متوازنتر دارد (مثلاً همکاری اقتصادی با چین)
در جنگ روسیه، گرچه اروپا با جنگ اوکراین همصدا شد، اما نگرانیهای انرژیمحور باعث شکافهایی شده.
تلاش اروپا برای استقلال راهبردی (Strategic Autonomy)۳-
به رهبری فرانسه و آلمان، اتحادیه اروپا به دنبال کاهش وابستگی به امنیت و فناوری آمریکا است.
۴- شکاف در ارزشهای سیاسی-اجتماعی
برخی کشورهای اروپایی از ارزشمحوری بیشازحد سیاست خارجی آمریکا انتقاد دارند
نگرانی از پوپولیسم، فشار به شرکتهای فناوری آمریکایی، و برخورد با آزادیهای دیجیتال.
عوامل همگرایی
ناتو هنوز برقرار است و نقش حیاتی در بازدارندگی روسیه بازی میکند.
همکاری اطلاعاتی و نظامی در سطحی عمیق بین دو طرف ادامه دارد.
بحران اوکراین باعث تقویت همکاری آمریکا و اروپا شد، دستکم در کوتاهمدت.
تهدید مشترک چین در بلندمدت ممکن است همکاری دوبارهای را بین امریکا و اروپا تقویت کند.
تزهایی دربارهٔ آینده روابط آمریکا و چین
۱- رقابت راهبردی پایدار
روابط آمریکا و چین وارد فاز «رقابت بلندمدتِ مدیریتشده» شده است که در آن همکاری محدود، اما تنش ساختاری در حوزههای فناوری، امنیتی و اقتصادی ادامه خواهد داشت.
۲- جنگ سردِ نرم
تعاملات آمریکا و چین بهسوی نوعی «جنگ سرد نرم» پیش میروند که بهجای تقابل نظامی، محور آن نبرد بر سر هژمونی فناوری، زنجیرههای تأمین و نظم بینالمللی است.
۳- وابستگی متقابل استراتژیک
علیرغم رقابت شدید، وابستگی اقتصادی دوجانبه میان آمریکا و چین، مانعی برای تشدید درگیری خواهد بود و منجر به نوعی «رقابت بدون انفجار» میشود.
۴- تقسیم مناطق نفوذ
جهان در حال حرکت بهسوی تقسیم ضمنی مناطق نفوذ بین آمریکا و چین است؛ آسیای شرقی و آفریقا زیر نفوذ چین، و اروپا و آمریکای لاتین در مدار آمریکا.
تزهایی دربارهٔ آینده روابط آمریکا و اروپا
۱- بازتعریف اتحاد آتلانتیکی شمالی (ناتو)
رابطه آمریکا و اروپا در رابطه با ناتو در حال بازتعریف هستند و جنگ بین روسیه و اوکرائن بر اساس این ادعا آغاز شده است.
۲- شکاف راهبردی غرب
با تضعیف اعتماد اروپاییها به رهبری آمریکا (بهویژه پس از ترامپ)، شکافی تدریجی در سیاستهای امنیتی و اقتصادی غربی ایجاد شده که ممکن است به استقلال راهبردی اروپا منجر شود و روابط بین امریکا و اروپا را سردتر کند.
۳- وابستگی دوسویه در مقابل چین و روسیه
تهدیدات چین و روسیه، اروپا و آمریکا را به نوعی همسرنوشتی استراتژیک رساندهاند؛ یعنی با وجود اختلافنظرها و تیره شدن روابط ولی در مقابله با قدرتهای شرقی مجبور به همکاری نزدیک باقی بمانند.
۴- اتحادیه اروپا بهمثابه شریک برابر
اروپا در تلاش است تا از موقعیت «دنباله رو آمریکا» به «شریک برابر» در سیاست جهانی تبدیل شود، که این امر میتواند نظم جهانی را دچار تغییراتی بکند.
جمع بندی: برای جلوگیری از تشدید تعارض میان آمریکا و چین، باید بر دیپلماسی مبتنی بر عقلانیت ارتباطی، تقویت چندجانبهگرایی، و حفظ حقوق بشر جهانی تأکید شود. تعامل سازنده به جای رویارویی میتواند به کاهش تنشها و مدیریت بهتر چالشهای جهانی کمک کند.
https://www.commondreams.org/news/us-china-cold-war?utm_source.com
https://www.commondreams.org/news/us-china-cold-war?utm_source.com
https://www.commondreams.org/news/bernie-sanders-foreign-policy?utm_source.com
[1] Meng Wanzhou
[2] U.S. Justice Department
[3] Liu He
[4] Jürgen Habermas
افزودن دیدگاه جدید