رفتن به محتوای اصلی

کار کودک، تحصیل، گزینه های سیاستگزاری بخش دوازدهم و پایانی

کار کودک، تحصیل، گزینه های سیاستگزاری بخش دوازدهم و پایانی
نویسندگان: جی پائوبی، میما پریسیک، نادین پراولت، جورج لارئا-آجی، نورین خان یونسکو، قسمت سیاستگزاری و برنامه

این مقاله تعاریف مختلفی از کار کودک به دست می دهد و با توجه به دامنه این تعاریف و بسته به میزان داده های در دسترس، به این نتیجه می رسد که تعریف یونیسف از کار کودک برای سؤالات پژوهشی که برای ما مطرح بوده اند، بهتر به کار می آید. بنابراین مقالۀ گزارش تحقیق حاضر برای تجزیه و تحلیل وضع از تعریف و داده های یونیسف استفاده کرده است و در عین حال بر لزوم تحقیقات بیشتر در مورد مسائل مربوط به تعریف کار کودک و داده ها تأکید کرده است.

این مقاله علل کار کودک و عدم حضور در مدرسه را با مرور بر گزارشهای تحقیق و بر اساس روش تطبیق دادههای مقدماتی بسیار در بارۀ کار کودک از یک سو و متغیرهای احتمالی سببی مختلف از سوی دیگر پیش رفته است. این روش دو دسته از علل را مفروض می دارد: یکی فی النفسه تأثیرگذار بر کار کودکان و دیگری تأثیرگذار بر تصمیم خانواده ها برای فرستادن فرزندان خود به مدرسه. خاطرنشان می شود شواهدی وجود دارند که نشان می دهند کودکانی که به مدرسه می روند نیز ممکن است در مشاغل خانگی یا خارجی به کار اشتغال داشته باشند. بنابراین این تحقیق علت کار کودکان و [عدم] ثبت نام برای تحصیل را از هم جدا می کند.

تجزیه و تحلیل ما شواهدی قوی از 175 کشور مورد تحقیق را به دست می دهد که کار کودک در آنها متغیر غالبی است که عدم ثبت نام در دوره های ابتدائی و متوسطه را توضیح می دهد. وضع دختران در همه جا و همیشه در ارتباط با کار کودک و نیز سایر عوامل تعیین کنندۀ تحصیل حساس تر و شکننده تر است. کار کودکان، که در جای خود عاملی عمده در تداوم فقر است، خود مستقیماً ناشی از فقر و شرایط اقتصادی است، اما همچنین بستگی مستقیمی با سواد زنان دارد؛ واقعیتی که مبین پذیرش اجتماعی-فرهنگی شیوه های کار کودک است. باز تأکید می کنیم که در پدیدۀ کار کودک بعد جنسیتی وجود دارد، به این معنا که دختران نسبت به پسران در معرض آسیب بیشتری اند.

توصیه های ما برای سیاستگزاری در فصول قبل ارائه شده اند. به اختصار این که از تجزیه و تحلیل انجام یافته به وضوح سه مجموعه گزینه های سیاستگزارانه استخراج می شوند. اول، پایان دادن به حمایت از خانواده های آسیب پذیر به اتکای درآمد حاصل از کار کودکان ضرورت اکید دارد. اعمال این سیاست در ارتباط با دختران کار بسیار مهمتر از پسران کار است. دوم، نقش سواد و آموزش مادران از طریق آگاهی بخشی، به ویژه تأکید بر خطرات کار کودکان و مزایای تحصیل آنان فوق العاده اهمیت دارد. سوم، در مبارزه با کار کودک باید مجموعۀ کاملی از عوامل دخیل در امر تحصیل مورد توجه و رسیدگی قرار گیرند: افزایش قابل توجه هزینه های عمومی برای ترمیم شکافها و نارسائیهای عرضۀ آموزش، و نیز برای حمایت از خانواده و آگاهی بخشی، الزامی است.

علاوه بر آنچه گذشت، این گزارش حاوی توصیه هائی برای تحقیقات بیشتر در پاره ای از زمینه هاست. اول، بر نیاز به تحقیق در مورد تعریف کار کودک تأکید می کند. روشن است که اگر تعریفی نتواند تمام جنبه های مربوط به مسئله را در برگیرد، لزومی به اکتفا به همان یک تعریف نیست. برای تعریف کار کودک با یک شاخص، مجموعهای از شاخصها یا حتی شاخصی که با جنبههای مختلف پدیده کار کودک ساخته شده است، کار کاملی لازم است. این رویکرد

به کار تحلیل ناظر بر سیاستگزاری در این زمینه کمک بیشتری خواهد کرد. دوم، چندین سوال بی پاسخ در این مطالعه باقی مانده است. مثلاً، این که چرا تحصیل در دورۀ متوسطه در قیاس با دورۀ ابتدائی حساسیت کمتری نسبت به بودجۀ عمومی دارد، پاسخ روشنی نمی گیرد. آیا این را باید صرفاً نشان دهنده این واقعیت دانست که در کشورهای مورد تحقیق بودجۀ عمومی متناسبی برای تحصیلات متوسطه اختصاص نیافته بوده است، و این در حالی بوده که تقاضا برای تحصیلات متوسطه رشد داشته و این رشد تقاضا موجب شده که توسط بخش خصوصی برآورده شود؟ یا این که در طول دورۀ تحصیلات متوسطه، علیرغم رشد ثبت نام برای این دوره، بودجه ثابت و ناکافی باقی مانده بوده است؟ آیا نتایج حاصله واقعاً چنین تأثیری را نشان می دهند؟ این سؤالات نیاز به بررسی دقیقتری دارند.

در چندین کشور، آموزش ابتدایی ممکن است بازدهی اقتصادی قابل توجهی نداشته باشد (برخلاف بازده اجتماعی) - به این معنا که در بازار کار ارزش چندانی به آن داده نشود – و این باعث شود خانواده ها ارزش کمتری برای تحصیلات ابتدایی فرزندان شان قائل شوند. تحصیلات متوسطه ممکن است ارزشمند تلقی شود، اما به دلیل مجموعه ای از عوامل جاذبه و دافعه، ممکن است برای کودکان فقیر غیرقابل دسترس باقی بماند. در این صورت، افزایش بودجۀ عمومی برای تقویت آموزش متوسطه می تواند به ریشه کنی کار کودکان کمک کند. این نتیجهگیری از نتایج ما به دست نمیآید، اما همچنان مستحق تحلیل بیشتر و دقیقتر است.

چهارم، آموزش ابتدایی نسبت به بودجۀ آموزش عمومی بسیار حساس است. این نشان میدهد که افزایش بودجۀ اختصاص یافته به آموزش ابتدائی، برای آن که مؤثر باشد، همچنان که در بیانیه توسعه هزاره تأکید شده است، باید کار رساندن همه کودکان به مدرسه را نیز منظور دارد. با این حال، آنچه هنوز دارای تقدم است، حمایت مالی از کودکان آسیب پذیر است تا بتوان آنان را به مدرسه هم رساند.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید