از سیدنی تا گنبد الیاس
کاوه سلیمانی دیلمانی
روزگاری در خیالم قهرمانانی داشته ام که در عرصه های بین المللی آماج و آمال برتری هایی از گونه انسان مُهری بر پیشانی شان بوده است، اما، امان، امان، امان، دریغا، دریغا و دریغا که قهرمانان من شکوفه های نیکایی هستند که بر درخت زندگی چه استوار می درخشند در شب، و حدیث آزادی سرمی دهند، و با تلنگری از باد خزان پاییزی ناجوانمرد نقش بر زمین تا بذری از خود به جا بگذارند برای نهال آینده.
