رفتن به محتوای اصلی

ما ایرانیان و حلّ مسئله‌ی ملّی مناطق فرهنگی و زبانی

ما ایرانیان و حلّ مسئله‌ی ملّی مناطق فرهنگی و زبانی

حلّ مسئله‌ی ملّی مناطق فرهنگی و زبانی

با وجود اینکه انقلاب رنسانسی ژینا، با پیش کشیدن شعار فراگیر" بلۆچستان کردستان جانم فدای ایران". ما را بسوی ملت دولت و کشوری یگانه تثبیت کرده است و شعار" کردستان بلوچستان چشم و چراغ ایران،" دیوارتبعیض بین مردم حاشیه‌ی سنّی مذهب را با مردم شهرهای مرکزی شیعه‌ی دوازده امامی برحقه، فرو ریخته است، هنوز هم درگزینش واژه ای چون:

 "قوم، ملّت و ملّیت " در مانده ایم.:

برپایه‌ی تعریف برخی از جامعه شناسان نامدارِ جهان که می گویند :

گروهی از مردم که در "جغرافیای فرهنگیِ زبانی و مذهبی ویژه ای زندگی می کنند، اگر خود را ملّت بنامند، دیگر نیازمند به هیچ استدلال دیگری نیستند. 

با وجود چنین تعریف گویا، مختصر و قابل قبولی، به راستی چرا از خود نمی پرسیم چگونه گروهی از مردم برای نمونه در خلیج فارس، که همگی حتّا با یک زبان و یک فرهنگ و یک دین و لباس واحد، با جعیتی کمتر از یک ملیون تن  مانند "عجمان ۲۵۰ هزار و فجیره،۹۰ هزاری.که با امضای دولت فخیمه‌ی انگلستان، می توانند" ملت و دولت و کشوَر" باشند، اما ملتهایی مانند کرد و بلوچ با جمعیتهایی بیش از بیست  ملیون و با داشتنِ جفرافیاهای ویژه‌، زبان مستقل، فرهنگ و ادبیات و شعر و سروده های ملّی و حتا لباس ویژه‌ی خویش را دارند، نمی توانند نام ملت بر خود بنهند؟

اینگونه نمونه ها را در "تعریف ملّت" چگونه پاسخ می دهیم و بقضاوت می نشینیم؟

کجای فهمِ این پرسش و پاسخِ به آن، دشوار است؟

بلوچها با جمعیتی بیش ازبیست میلیون، در کویته و پنجاپ پاکستان، نیمروز أفغانستان، بلوچستان ایران، که از یک "فرهنگ و زبان و تاریخ ادبیات عشقی و حماسی یگانه ای، برخور دارند، چرا نمی توانند نام ملت بر خود گیرند و حکومتی داشته باشند؟ :

بخشی از بلوچها در پاکستان، و بخشی از کردها در عراق، ملّت شمرده شد ه اند و مردم آزربایجان نیز با همان زبان و فرهنگ، در کشوری دیگر. امّا در ایران به آنها نباید ملت گفت؟!

معمای لاینحلی است که بویژه در ذهن مردم شیعهاین دوازده امامی پارسی گوی نمی گنجد؟!

بلوچها در زبان بلوچی، خود را "راج " به مانای "ملّت" در زبان فارسی می دانند که در "راج " یعنی" ملت شان،"دارای  بیش از یکسَد قوم و قبیله و تیره می باشند که به انها " ٹَکّ و کُٹُم و قبیله"

می گویند. درین "ٹکّ و کُټُم ها،" فزون بر زبان نوشتاریِ یگانه ای، دارای چندین لهجه و گویش نیز می باشند.

ضمنا بلوچهای هر سه بلوچستان، دارای یک مذهب ویژه  بنام" زگری"هستند. این فرقه‌ی مذهبی، در اوایل حکومت محمد رضا شاه، به فتوای یک مفتی سنّی، در بخشِ"سرباز"  مورد غارت قرار گرفته، همه ی دارایی و املاک شان، تصرف عدوانی شد و همگی به بلوچستان پاکستان مهاجرت نمودند. زیارتگاه مذهبی شان، بجای مکّه‌ی سعودی، در شهر "تربت" بلوچستان پاکستان می باشد.

خوانندگان ایرانی ما شاید ندانند که بلوچستان شرقی، درنهضت آزدیخواهی هندوستان،" سه روز

۳ 

پیش از تشکیل دولت پاکستان"، از سوی دولت پخیمه ی انگلیس، بعنوان یک ملّت، صاحب دولتی بنام "دولت خان کلات" می شود. این دولتِ برسمیت شناخته شده، پس از یک سال، بر پایه‌ی توطئه ‌ی "محمد علی جناح و دولت انگلیس" شکسته شد. اما باز در دوره‌ی نخست وزیری علی بوتو، به یک 

"حکومت خودمختار" می رسد که این بار با همکاری محمدرضا شاه بمباران شده توسط دولت بوتو

شکسته می شود.

پس با نگاهی ساده ، می بینیم دردنیایی که "نام گذاری ملتهای" حتا چند ده ملیونی، با فرهنگها و

زبانها، ادبیات و مذهبهای کاملا مستقل"، بدون امضای انگلیسها و امروزه آمریکاییها نمی توانند نام" ملت" بر خود نهند. اما بر عکس، جمعیتهای کمتر از۳۰۰۰۰۰هزاری مانند اجمان و فجیره و ام القوین و بحرین"که همگی حتّا دارای  یک فرهنگ زبانی و مذهبی و لباس یگانه ای نیزهستند، از ده "ملت و کشور" ایجاد می گردند.؟!

امّا ملت ۶ ملیونی کرد در خاک عراق عرب، با وجود ۹۰% رای، چونکه دولت فخیمه‌ی انگلیس دستینه نمی کند، ملت و دولت، شناخته نمی شود. 

حال با چنین درکی از "قوم و ملت و ملّیت" ایا لازم است که ما در کشوری چون ایران، کردهای ده 

ملیونی و دیگرخلقهای چند ملیونی را "ملت" ندانیم؟

اکنون هر باور و تعریفی که از ملت  داشته باشیم، چگونه می توان مردمی بیش از چندین ملیون را که دارای فرهنگ، زبان، مذهب ،شعر و ادبیات ویژه‌ی بخود می باشند از تعریف ملت، بیرون آوریم؟ اگر چنین کنیم، چگونه با آنها پیش آنکه خشمگین گردند، سخن بگوییم؟

در نگاه من، پُشته زمین امپراتوری بزرگ و پهناور و تاریخی ایران، چونکه دارای ملتهای گوناگونی بوده است که برخی از آنها، مانند:

کردها، بلۆچها و فارسها که در همنشینی دراز تاریخی، از یکدیگر نزدیکیهای زبانی و فرهنگی گرفته و هر کدام از آنها، مانند کردهای" مادی  ترکها قاجاری و بلوچهای یعقوب لیثی " هر از گاهی، سالها درین پُشته زمین، حکومت نیز داشته اند ملت ننامیم؟.

از اینرو در نگاه من بهتر است که واقع بینانه، ایران را :

"ملّت در ملّت" بدانیم. خوشبختانه، این فهم ملّت در ملّت، ما را با مفهوم انچه در مشروطه " ملل محروسه " ترسیم نموده اند نیز همخوانی دارد.

امّا با وجود این تحلیل، که اگر آنرا بپذیریم، درتعریف و معرّفی"ملّت ایران" که می رسیم، همزمان  با تکرار ملتِ بلوچ و ملت کرد چه باید کرد؟

 در نگاهِ من، همان کاری که ملّتهای بسیار بزرگ و کوچکِ دیگری که درجهان، چند ملیتی هستند و عمل کرده اند، ما نیز چنان کنیم.

مگر ما به مجموعه‌ی  مردمی که با زبانها و فرهنگها و مذاهب گوناگونی  برای نمونه در هندوستان یک میلیارد و ۳۰۰ ملیونی، زندگی می کنند، به انها نمی گوییم:

۳

 ملت هندوستان؟ یا ملت انگلیس، ملت آمریکا، ملت اسپانیا، ملت سویس و ملت آلمان؟

همه ما می دانیم و بطورِ علمی باور داریم که زبان، امری" قراردادی" است. کافی است برای حلّ چنین مشکلی و برای "تعین یک واژه قراردادی،" از زبانهای  بیگانه ای چون لاتین و عربی و به "ماناهایدیکشنریکی" ورود نکرده بهره گیری نکنیم . زیرا انها بر پایه‌ی اسکلت زبانی و از مفهوم ذهنی ما به دورند. "نمونه ای دیگر ملت ابراهم، اُمّت ابراهیم، قوم ابراهیم و قوم بنی اسراییل است "

همه‌ی آنها در قرآن، از یک مفهوم سخن می گویند. لذا ما درین باره بهتر است به تجربه‌ی" کنگره‌ی

ملیتهای ایران فدرال" که۱۷ سال پیش، به یک توافق ضمنی بسیار خوبی دست یافته مراجعه کنیم و

آنرا گسترش داده، در روند اعلام "ایران فدرال "و مناطق فرهنگی و زبانی بکار بریم. 

آن کنگره، در توافقی بین خود،" ملت" را به "ملت ایران" اطلاق کرده و "ملّیّت "را به مردم مناطق فرهنگی و زبانی.

نهایتا این چنین، در یک "قرارداد زبانی،"به توافق رسیدند. ما نیز اگر دست مان را برروی این  توافق ملی و رئالیستی بنهیم، مشکل را اینگونه آسان می کنیم. البته اگر بپدیریم که:

"واژه ها در زبان، امری قراردادی می باشند".  درینصۆرت، اگر چنین بگوییم که:

"ملّت" ایران، از "ملّیّتهای" گوناگونی با فرهنگها، زبانها و مذاهب گوناگونی در جمهوری فدرال ایران تشکیل یافته است، این جمله  در ذهن و زبان هیچکس لُکنتی پدیدار نمی گرداند.

دربیرون از کشور نیز، مسئله بسیار ساده است. زیرا هرگاه که ما در کشورهای خارجی، به سفری می رویم در قبال  پرسش اینکه:

شما از کجا آمده اید یا از کجا هستید"

ما نمیگوییم:  من بلوچم یا کرد یا ایرانی . بلکه در پاسخ می گوییم:

I am from Iran

و پرچم ورزشی المیک مان نیز، پرچم کشور ایران خواهد بود.

دانستن و گفتن و بر زبان راندن " قوم" به بلوچها و کردهای چند ملیونی، در سه جغرافیای جهانی، برای آنها ازهر دشنامی بدتر است. امابه "ملّیت" که زیر ملت است آنچنانکه در کنگره‌ی ملیتهای ایران پذیرفته شده و اعلام گردیده است، در شرایط سیاسی ایران، بهترین و مناسبترین توافق و راه حل ملی و سیاسی بنظر می رسد.

ازیز دادیار ۱۸ مارس ۲۰۲۴                      

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید