سياسی

جشن اومانیته 2018، مانند سال های پیش، در یکی از بزرگترین گردهمایی های خود، شاهد سخنرانی پاتریک لو ئیاریک سردبیر روزنامه اومانیته، روزنامه حزب کمونیست فرانسه بود. بخشی هایی از این سخنان از سایت اومانیته بتاریخ دوشنبه 17 سپتامبر 2018 ترجمه و در اینجا منتشر می شوند.

چپ وقتی میتواند در تحولات اجتماعی کشور موثر باشد و کارایی فکری و سازمانی خود را در بطن جنبش جاری سازد که حضور سازمانی و عملی در تحولات داشته باشد. فائق آمدن بر یکی از تشکیلاتی ترین و ایدئولوژیک ترین رژیمها، بدون تجهیز به ابزارهای سازمانی لازم، بدون تشکیلات و بدون داشتن برنامهی اقدام عملی و استراتژی روشن امکانپذیر نیست.

اگر آگاهی یافتن به رمز و راز روانشناسی اجتماعی از الزامات مبارزه اجتماعی است،پس مفید خواهد بود هرگاه روح و روان کنونی نیروی ناراضی از جمهوری اسلامی را، نیرویی که عموماً هم در قامت سکولاریستی و دمکراسی خواهی و بودن در پی امنیت معاش بازیافتنی است، در تکوین تاریخی آنجست. بی این اگاهی، مشکل بتوان بر روانشناسی دگرگون خواهی امروز ایران ایستاد.

افزایش اعتراضات کارگری پدیدە تازەای نیست، این اعتراضات سالهاست کە ادامە یافتە و هر سال تعدادشان نسبت بە سالهای پیش بیشتر شدە است. وجود و افزایش فزایندە اعتصابات کارگری گویای ماهیت ضد کارگری این رژیم ارتجاعی و ستمگر است و اعتصابات کارگری واکنشی ست درست و منطقی بە رفتار، قوانین و سیاستهای استثمارگرانە آن کە باید گسترش یابند.
آنچه در همه این سالها در قالب برنامهای پنج ساله اقتصادی و یا چشم انداز بیست ساله تدوین و تصویب شدهاست به اعتبار مستندات موجود هیچگاه تفاوت های بنیادینی با هم نداشتهاند. در تمامی این سالها اقتصاددانان شناخته شدهای در تدوین این برنامه ها دست داشته و نقش خود را بهتمامی ایفا کردهاند.

با اعدام زانیار، لقمان و رامین، با اعدام فرزندان و جوانان مردم، به مردم ایران اخطار می کند که در صورت مبارزه و مقاومت علیه رژیم بی صلاحیت و یغماگر منابع ملی و عامل فقر و فلاکت، و در صورت مبارزه برای رفع تبعیضات ملیتی و دیگر تبعیضات، فرزندان و جوانان آنان را سرکوب و اعدام می کند

جمهوری اسلامی نابکار البته از سر کار بودن چهل ساله خود چیزها آموخته است، اما یک چیز را نفهمیده و نخواهد هم فهمید و آن، قدرت مردم است! این گزاره البته در مورد هر دیکتاتوری اعتبار دارد اما در مورد استبداد دینی اعتبارش باز هم بیشتر

چشم انداز مبارزاتی باید از میان برداشتن این نظام استوار باشد و نه اصلاح و نوسازی آن. لذا چنین نامه ها و منشورهایی راه حل نیستند، بلکه صرفاً خبر از حدت بحران دارند و حاکی از دور و دورتر شدن هر چه بیشتر نیروهایی از نظام از کردار فرد اول آن. نیروی گذار از این نظام، چنین نامه ها و پلاتفرم هایی را باید علامت شدت بحران بفهمد تا بتواند واکنش به بحران ها را در خدمت راهبرد گذر از نظام قرار دهد و نه که خود در خدمت تحقق آنها درآید!

رژیم در هراسی سی ساله از افشای این جنایت، به سخیفترین روشها از طریق فشار دائم به بازماندگان و مراجعه کنندگان به «خاوران ها» و نیز جانبدر بردگان از آن، اقدام کرده است. با تداوم و پافشاری ما در ثبت این واقعه به عنوان «جنایت علیه بشریت» است که این هراس تبدیل به کابوسی برای آمرین و عاملین این جنایت، تا نشاندن آنان در جای متهمین در دادگاهی نه چندان دور از دسترس، خواهد گردید.

در خبرها آمده بود که پرونده سد گتوند دوباره روی میز آمده است. در مجلس شورای اسلامی نیز نماینده ای ملتمسانه از گردن کلفت های سپاه خواسته که لطف کنند و این پروژه را تعطیل کنند و بیش از این به جان و مال و آینده مردم ضربه نزنند. این پروژه چیست و چه تاثیراتی بر حیات مردم و محیط زیست کشور دارد؟

در برخورد با ترامپیسم و ائتلاف آن با نتان یاهو و بن سلمان، حتی یک آن هم این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که از زمینه سازهای شکلگیری این پدیده شوم در امروز ما، همین جمهوری اسلامی بوده و هست و مشخصاً هم بر اثر ماجراجوییهای ولاییاش طی چند دهه گذشته و کماکان ممتد در همین امروز.

به میزانی که ثروت به طرزی نامتوازنتر در میان افراد جامعه توزیع شده باشد، احتمال افزایش فرار سرمایه قوت میگیرد. و برعکسسازوکاری که البته جذاب نبودن محیط اقتصادی را برای عاملان اقتصادی مفروض میگیرد. دو سازوکار نخست، بهمیانجی افزایش تقاضا برای ارز، و سازوکار اخیر بهواسطهی کاهش عرضهی ارز در داخل، به افزایش بهای آن منجر میشوند.

در بطن کارهای برنیز دو باور اصلی بود: اول این که تودهها بیش از حد احمق و بیعقلند و بیش از حد تحت تاثیر عواطف و تکانهها که بتوان به تصمیم آنها اعتماد کرد.

درسی که از تجربه های دوران پهلوی و جمهوری اسلامی، در رابطه با مقوله امید و آرزوی آینده بهتر، میتوان گرفت باور به این اصل است که برای زنده نگاه داشتن روحیه امید و تشویق پویایی در مردم، ما نیازمند یک چشم انداز امید بخش و کشف و استخراج آرزوهایی هستیم که هر ملتی در مخیله تاریخی خود ضبط کرده و به واسطه آن توانسته است خود را، بعنوان یک ملت متمایز از ملل دیگر، حفظ کند.

مشی ترامپ، استراتژی و تاکتیک خاص خود را دارد. راهبردهای این مشی تا آنجا که به خاورمیانه برمیگردد معطوفاند به تحت کنترل درآوردن آن به سود تمایلات متحدین منطقهای امریکا یعنی اسرائیل و عربستان سعودی و چند شیخ نشین دیگر. این تاکتیکها اما با هر میزان از خورانده شدنش به هیئت حاکمه امریکا توسط همین منابع خاورمیانهای، معنی اصلی خود را باز در بستر استراتژی عمومی امریکا مییابند؛ یعنی مرتبط با جهتگیری استراتژیک امریکا در قبال خاور دور و مشخصاً هم چین. ترامپ رهایی هر چه سریع یقه امریکا از خاورمیانه پرتنش را تعقیب میکند تا عمده انرژی کشورش صرف مواجهه با رقبای اصلی امروزین و بعدی آن شود! پس علیرغم مثلاً سرسختیهایش در قبال جمهوری اسلامی باز آماده مذاکره با آن!

البته هر اقدام انسان دوستانه و حقوق بشری به خودی خود مثبت است، اما در حالی که هنوز شاهد کنار کشیدن و قطع همکاری اقتصادی شرکت های بزرگ اروپایی با ایران هستیم و از دست دولت های اروپایی و خود اتحادیه اروپا کاری ساخته نیست، معنای این "شیرینی به جای نان" چیست؟

آلترناتیو نئولیبرال نه تنها با قدرت، شدت و خشونت وارد میدان میگردد، بلکه آنها گاها دشمن سیاسی خود را فقط در "حاکمیت ملا ها و سران سپاه" خلاصه کرده و کینه همگانی را به سمت آنها کانالیزه میکنند

حاکمیت با یک بحران ساختاری علاج ناپذیر و سرطانی درگیر هست. بحرانی که جامعه را ناراضی و تا سرحد یک انقلاب اجتماعی پیش برده است. علیرغم اینکه این اختلافات و بحران ساختاری نفوذ حاکمیت را بسیار کاهش داده است ولی انسجام و همگرایی جناحهای حاکم در سرکوبهای سیستماتیک از یک سو و تحریمها و رفتارهای دشمنانه آمریکا از سوی دیگر و نیز پراکندگی اعتراضات عمومی پتانسیل مهار نافرمانیهای سرکش جامعه از سوی حکومت را هر چند شکننده ولی حفظ کرده است

برخلاف همه ادعاهای اصلاح طلبان حکومتی وغیرحکومتی، این جمهوری اسلامی است که باشتابی باورنکردنی کشور رابسوی فروپاشی سوق داده ومی دهد. واتفاقاراه جلوگیری ازفروپاشی ایران، برکناری نظام قرون وسطائی حاکم وجایگزینی آن با نظامی دموکراتیک، عادلانه و به دورازتبعیض است. ضرورت تشکیل جبهه وسیع جمهوری خواهان ازجمله ازچنین ضرورت هائی ناشی می شود.

استبداد مبتنی برولایت فقیه مسئول مرکزی مشکلات کنونی کشور است. حل بنیانی بحرانهای کنونی و امکان مشارکت مجموعه نیروهای سیاسی و اجتماعی برای حل مشکلات کشور تنها با نفی این سیستم و امکان شکل گیری اراده همگانی در تعیین مسئولین کشور بر اساس انتخاباتی آزاد ممکن است.

اگر آقای خاتمی و یارانش جداً خواهان حل مسائل و مشکلات جامعه و کشور هستند، راه، روش و سیاست شفاف، صادقانه، خردمندانه، دمکراتیک و مردمدوستانه، پیوستن به مردم و تکیه به آن و نیروهای آزادیخواه، عدالتجو و طرفدار دمکراسی و صلح دوست است

همان مردمی که دی ماه را در تاریخ معاصر ایران ثبت کردند و همچنان هم در کار تولید و بازتولید تداوم آن هستند تا سرانجام بتوان محاصره مدنی این حکومت ولایی را به فرجام رساند. اینان نه از ترامپ خط و الهام می گیرند و نه که به ترامپها امید بستهاند. این اعتراضات مردمی، برای رسیدن مردم ایران به آزادی و دمکراسی اند و برای برچیده شدن انواع تبعیضات ناشی از حاکمیت جمهوری اسلامی تبعیض بنیاد.

براستی آیا آقای خاتمی به این نکته نیز توجه کرده است که نیروی پیش برنده این «15 راهکار» چه کسانی خواهند بود؟ اگر قرار باشد که پیش برنده این راهکارها همانهایی باشند که به عوض شنیدن صدای مردم، آنگونه که در راهکار شماره 12 به آن اشاره شده است، سخن از سرکوب و بگیر و ببند و اعدام میزنند، در اینصورت، کل نظام جمهوری اسلامی است که فردا روزی، با تداوم وقایع دیماه، از مردم درخواست عفو خواهد کرد.

اگر اپوزیسیون رادیکال، سکولار و دموکراتیک ایران قادر نباشد تا قطب متحد جبهه ای آلترناتیو منسجمی را بصورتی عاجل تشکیل دهد، این خلا توسط قدرت های بین المللی و توسط گماشته های آنها پر خواهد شد. در عرصه چنین رقابتی چپ ایران و نیروهای رادیکال آزادیخواه باید بتوانند با امکانات تبلیغاتی دیجیتالی رقیبان بین المللی خویش رقابت نمایند.

اگر بپذیریم که در پس این وضعیت کنونی اقتصاد بحران آلود که به قیمت از دست رفتن ارزش پول ملی و گذار به سوی آیندهای بس خطرناکتر از شرایط کنونی است، میتواند نوعی روبنای متضاد با خود را بیافریند. چرا ما نتوانیم آن روبنا را به سود کارگران و زحمتکشان بنا کنیم

این اجلاس بصورت مشخص به مسائل امنیتی خاورمیانه، مساله اسرائیل و فلسطین، وضعیت تشنج و جنگ در یمن، امنیت شمال آفریقا، مساله اورشلیم و مساله کره شمالی پرداخته و در مورد همه آنها از استفاده از متدهای مذاکره، احترام متقابل، عدم دخالت های نظامی و غیره حمایت کرده و هر نوع تروریسم، تامین مالی تروریست ها و استفاده از شیوه های تجاوزگرانه و نقض کننده حقوق بشری را محکوم میکند.

اکنون مسئلە معیشت آن چنان حاد شدە کە بخشی از اقشار متوسط وابستە بە طبقە متوسط را هم بە میدان مبارزە کشاندە است و از لحاظ طبقاتی ترکیبی را بوجود آوردە کە بە اسانی قابل حذف از صحنە نیست. اینها تا پاسخ مطالباتشان را نگیرند آرام نخواهند گرفت.

به نظر میرسد که بریدن از سیاست خارجی گذشته نزدیک، مسلم است. وزیر امور خارجه املو، هکتور واسکونسلوس (پسر هوزه واسکونسلوس، یکی از چهرههای نمادین انقلاب مکزیک) قول داده است که به "اصول تاریخی سیاست خارجی" مکزیک وفادار بماند

آنچه که در عمل بصورت سیاست محوری جاری دولتهای ایران و آمریکا شاهد آن هستیم، خطر شدتیابی تحریمهای اقتصادی و گسترش شدت تقابل و رسیدن آن به مرحله خطرناک تقابل امنیتی نظامی میان دولتهای ایران و آمریکا میباشد. لازم به توضیح نیست که هر دوی این حکومتها به دلایلی استراتژیک، منافع خویش را در به راه انداختن چنین تقابل نظامی میبینند

یا دولت روحانی (و مشاورین نئولیبرال بنیادگرای آن) علیرغم ظاهر متحد کل رژیم مایل به صبر نیستند و میخواهند برجام دو را عملی کنند و سیاستهای اتخاذ شده را آگاهانه به منظور دامن زدن «محدود» به بیثباتی اقتصادی و به این ترتیب فشار بر جریان دیگر برای پذیرش برجام دو در پیش گرفتهاند، و یا اینکه در مورد آنان بر حسب معنای عینی عمل آنان میتوان گفت: یکی بر سر شاخ و بن میبرید