مراد رضایی و علی صمد

تکلیف «جمهوریت» نظامی که چهلودو سال خود را «جمهوری اسلامی» خوانده است، در ۲۸ خرداد یکسره خواهد شد. حسن روحانی، آن فرشتهی هفتمی است که جام جمهوریت را به هوا خواهد ریخت، تا ولی فقیه نظام بتواند از فراز منبرش رو به تمام منتقدان و مخالفنش، خبر از شکلگرفتن سلطنت یکدستش بدهد... صحنهچینی انتخاباتی از مدتها قبل نشان از بازگشت جمهوری اسلامی به دوران دههی شصت دارد؛ اینبار حتی بدون ماندن امیدی در میان اصلاحطلبان، نسبت به تغییری در چهار و یا هشت سال بعد!... ۲۸ خرداد نقطهی عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی است. حکومت صراحتاً در حال تغییر شکل و کنار گذاشتن تعارف جمهوریت است. چیستی و چگونگی این تحول، موضوع مرکزی این شمارهی فصلنامهی مُروا خواهد بود.

در آن روز تاریخی و در توهم ثبات، آرامش و امنیت حکومت کودتایی و استبدادی شاه، که امر سیاسی با ترس، تهدید، وحشتافکنی، سکوت، عدم امنیت، فرار، محرومیت، سرکوب، تبعید، زندان، شکنجه و کشتار هم معنی بود، جوانانی مصمم و مبارز با از خود گذشتگی در جهت تغییر در وضعیتی که اختناق و سرکوب ایجاد کرده بود برآمدند و با عزمی راسخ ایستادند تا با مقاومت خود به دیکتاتوری و استبداد حاکم، نه بگویند! آنان با قبول هزینههای سنگین آن مبارزه در راه رهایی مردم از استبداد و برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی، را به دور از جاهطلبی و فرقهبازی و با دادن جان شیفتهشان به پیش بردند.

در آن روزها فکر میکردم که مانند 28 مرداد امکان بازگشت شاه بازهم وجود دارد. اولین ملاقاتم با خانواده بعد از سه سال روز راهپیمایی فداییان از دانشگاه بود. میان خانواده احترام بسیار داشتم. آنها با دیدن من همه به گریه افتادند. اعلامیه باز شدن ستاد فداییان در دانشکده فنی را من به رادیو تهران بردم. در میان راه که حکومتنظامی بود چندین جا جلو مرا گرفتند. وقتی اسلحه کمری مرا دیدند و فهمیدند که چریک هستم راه را با احترام بسیار باز کردند. در جلو ستاد فنی هواداران بسیاری جمع شده بودند. برای آنها کافی بود که چریکها را ببینند. برای آنها چریک افسانهای بود.

سینمای مبتذل، سینمای تهی از اندیشه، ضد زن و سیاستستیز، سلاح دیگر جمهوری اسلامی برای سرکوب سینما بوده است که خاصه از اواسط دههی هشتاد شمسی سرمایهگذاری گستردهای روی آن انجام شد. وقتی سیاست فرهنگی ممنوعیت استفاده از کالای «سینما» شکست خورد، اینبار تولید و ارائهی کالای بنجل به جای کالای واقعی رایج شد. مسالهای که به تدریج موجب شد بخشهایی از سینما برای رانتخواران فرهنگی به امکان پولشویی و فساد اقتصادی هم بدل شود.

با گسترش همهگیری پاندمی کرونا و تاکید متخصصان بر لزوم جلوگیری از اجتماعات در فضای بسته برای پیگیری از شیوع این بیماری، زمان کنکور از هفتهی دوم تیرماه به انتهای مردادماه منتقل شد. اما پیک دوم کرونا، کشندهتر و شدیدتر از پیک اول، از اوایل تیرماه و با بیتدبیری حاکمان، قدرتنمایی کرد. بنابراین مطالبهی تعویق مجدد کنکور به صورت گسترده از سوی داوطلبان آزمون سراسری کنکور و خانوادههای آنها، با صدای بلند و به طرق مختلف مطرح شد. مطالبهی که حتی پس از برگزاری فاجعهبار کنکور دکتری و کارشناسی ارشد، به مجلس هم کشیده شد. اما مجموعهی حاکمیت در نهایت زیر بار این مطالبه نرفت و صدای دانشآموزان را نشنیده گرفت.

خرداد امسال، بزرگترین انشعاب در بزرگترین سازمان سیاسی چپ وقت ایران چهل ساله میشود. چریک های فدائی خلق ایران در شرایط پساانقلاب به دلایل متعدد با انشعاب مواجه شد. انشعاب اکثریت-اقلیت که بعدها روندها ثابت کردند آغازی بر انشعابات آتی است و در هر دو سوی این انشعاب، انشعابات دیگری هم پدید آمد. تا پایان دههی شصت، سازمان منسجم پیش از انقلاب، تبدیل به چندین سازمان، با نامهای مشابه، اما مخالف و منتقد همدیگر تبدیل شد.

عروج و فراز مجدد آرمان آزادی، برابری و استقلال دانشگاه، به ویژه از ابتدای دههی نود، و مبارزات دانشجویی بر اساس این مبانی، لزوم نگاه دقیقتر به روندهای سیاسی حاکم بر مراکز آموزش عالی در ایران را نشان میدهد. آن دسته از جریانات سیاسی که از گذشته تا امروز مبارزه با وضعیت موجود با محوریت آزادی، برابری و استقلال دانشگاه را سازمان دادهاند، اگر نه در شمایل ارتباط مستقیم، اما با هر آنچه در توان دارند، حمایت از این مبارزات را به عنوان یکی از وظایف خود تلقی میکنند.

در جهان، هر گاه قسمتى از هنر، با آرمانهاى جامعه و طبقه ى سرمايه دارى و حتى اغلب، طبقه متوسطى كه سوداى بالا كشيدن خود به سطح اقتصادى بالاترى را داشت، همگام نميشد، هنر زير زمينى تولد ميافت. هر گاه سرمايه گذاران و كمپانى هاى هنرى و در اين عرصه، شركت هاى توليد موسيقى، نگاه مثبتى به ماهيت كيفى معناگراى اثر نداشتند، موسيقى زيرزمينى، تولد ميافت. در ايران، وضع بدتر هم بود! زيرا كه به صف اين قبيل مخالفان، حكومت هم اضافه ميشد!