رفتن به محتوای اصلی

سند سیاسی، عاجز از ارائۀ چشم اندازی روشن

سند سیاسی، عاجز از ارائۀ چشم اندازی روشن

در دوم مارس 2018 از سوی گروه کارِ موضع‌گیری سیاسی، سندی تحت عنوان: «سند سياسی،اوضاع سياسی کشور و سیاست‌های ما»،انتشاریافته است. این سند، در کلیت خود، سندی است که بر پایۀ کلی‌گویی و ابهامات، بنا گشته و ناتوان از ارائۀ چشم‌اندازی روشن است. سند در بخش آغازین خود، "اوضاع سیاسی کشور"، سنگ بنا را کج گذاشته و با این جمله آغازشده است:

اکثریت مردم به این نتیجه رسیده‌اند که جمهوری اسلامی نمی‌خواهد به مطالبات آن‌ها پاسخ دهد و قادر نیست کشور را اداره کند. و...،همین در آغاز روشن می‌کند که نویسندگان سند، در رابطۀ با اوضاع کشور دارای موضعی صریح و شفاف نبوده و ازاین‌روی از مردم نقل می‌کنند که، ج.ا.

نمی‌خواهد به مطالبات آن‌ها پاسخ دهد. باید از نویسندگان سند پرسید، اگر چنانچه اکثریت همین مردم به هر دلیلی از این نظام راضی بودند، موضعشان نسبت به رژیم چگونه شکل می‌گرفت. چنانکه در سال‌های آغازین انقلاب دیدیم، که، علیرغم هشدار پاره‌ای از جریانات سیاسی نسبت به‌نظام، اکثریت مردم از همین رژیم به‌غایت ارتجاعی حمایت می‌کردند. یعنی اگر همین مردم، امروزه همچون گذشته نسبت به رژیم متوهم می‌بودند، ما می‌بایستی همچون گذشته به دنباله‌روی از همین مردم ادامه می‌دادیم. سپس در رابطۀ با نارضایتی مردم به آمارهای ارائه‌شده اشاره‌کرده و می‌نویسند:

بنا به آمارهای رسمی ۷۵ درصد مردم از وضع موجود ناراضی‌اند، به جمهوری اسلامی بی‌اعتمادند و خواهان تغيير وضعيت موجودند. این‌که مردم بر اساس این آمار ناراضی‌اند و خواهان تغییرند، یعنی چه، مردم چگونه تغییری را می‌خواهند. اگر به کلیت سند نظری اجمالی بیفکنیم، این کلی‌گویی و نا روشنی را نه حاصل اشکال قلمی، بلکه ناشی از دیدی می‌بینیم که نگارندگان، تغییر را آن‌گونه که مردم می‌فهمند، آن‌ها نمی‌بینند. مردم در خیزش‌های اخیر، کلیت نظام را زیر سؤال برده و خواهان گذر از آن شده‌اند. درحالی‌که نگارندگان سند، به اشکال مختلف تلاش کرده‌اند که با طرح و تأکید بر مسائل فرعی، مسئلۀ گذار از جمهوری اسلامی را در سایه قرار دهند. نگارندگان در ادامه می‌نویسند:

جمهوری اسلامی به جهت ساختار و ترکیب قدرت حاکم و عملکرد مخرب خود طی چهار دهه گذشته، با وضعیت بن‌بست مواجه است و سد راه هر نوع تغيير مثبت بنيادين است. برون‌رفت از وضعيت بحرانی کشور و خروج از بن‌بست، مستلزم تغييرات اساسی در سیاست‌ها، ساختارهای سياسی و تغيير قانون اساسی است. اما بلوک قدرت به رهبری علی خامنه‌ای تن دادن به تغيير و رفرم را پايان کار خود می‌بیند و هم چنان به مشت آهنين متوسل می‌شود. تداوم وضع موجود، بحران‌های کنونی حکومت را تشديد کرده و می‌تواند به فروپاشی آن بيانجامد.

در اینجا هم، نگارندگان سند تلاش کرده‌اند که، علیرغم گرفتن پُز مخالفت با کلیت نظام، خیلی ظریف، حساب دولت اُمید را از حساب بلوک قدرت به رهبری خامنه‌ای، جدا سازند.اگرچه مانع اصلی تحول بنیادین در ساختار حکومتی را بایستی، جناح موسوم به اصولگرا به رهبری خامنه‌ای دانست، ولی سهم دول متعددی را که در طی چهل سال گذشته، کم‌وبیش در حفظ و تحکیم پایه‌های قدرت رژیم جمهوری اسلامی داشته‌اند، نمی‌توان و نباید کم‌رنگ جلوه داد.

نگارندگان بابیان این‌که، ج.ا. سد راه هر نوع تغییر مثبت بنیادین است. درعین‌حال توصیه می‌کنند که خروج از این بن‌بست مستلزم تغییرات اساسی در ...، آن‌ها نمی‌گویند که این تناقض را چگونه می‌توان حل کرده و این تغییرات چگونه و چه زمانی می‌بایستی صورت گیرد، در شرایطی که ما شاهد بوده‌ایم که، در طی حدود چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی در کلیت خود، همواره اصلی‌ترین مانع هرگونه تغییر مثبتی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره بوده است. آن‌ها ادامه می‌دهند که:

رويکرد ما در شرايط کنونی از يکسوی ارائه طرح سياسی برای گذار به دموکراسی با حداقل هزينه است و از سوی ديگر ارائه سیاست‌های عملی برای زمینه‌سازی جهت گذار به دموکراسی است.

طرح سیاسی کم‌هزینۀ شما برای گذار به دموکراسی چگونه طرحی است که هم می‌خواهید کم‌هزینه باشد. و اگر چنانچه خدا همت کند از جمهوری اسلامی گذار کنید. در بخش مربوط به:گذار به دموکراسی و طرح پيشنهادی ما، در طی چهار بند طرح‌شدۀ در این بخش، نکاتی دیده می‌شود که با اتکای به آن‌ها می‌توان نسبت به نیات واقعی نگارندگان سند تردید کرد. تأکید چندباره بر"حداقل هزینه" تأکید بر جلوگیری از جنگ داخلی و فروپاشی کشور!، که بر پایه هیچ‌گونه استدلالی استوار نیست، یعنی همان موضعی که با توسل به آن اصلاح‌طلبان حکومتی، خیزش‌های مردمی در دی‌ماه را تخطئه کردند و بالاخره تکرار چندبارۀ موضع: همکاری و اتحاد نيروهای جمهوری‌خواه دموکرات و سکولار، که آن‌هم نیز در طرح ارائه‌شده در هاله‌ای از ابهام قرار داشته و هیچ‌گونه اشاره‌ای هم به هویت این نیروها نشده است. همگی نشان از موضع التقاطی و مخدوش نویسندگان سند سیاسی دارد.

شما نوشته‌اید که:

برای گذار به دموکراسی، همکاری و اتحاد نیروهای جمهوری‌خواه، دموکرات و سکولار و پيوند يافتن آن با خيزش اعتراضی مردم به يک امر مبرم تبدیل‌شده است. سیاست ما در این راستا، همکاری و اتحاد گسترده نیروهای آزادی‌خواه حول جمهوریت و جدائی دين و دولت است.

شما شرط موفقیت طرح پیشنهادی خود را؛

"گذار به دموکراسی مشخصاً به اتکای به جنبش فراگير و نيرومند ممکن دانسته‌اید. سياست ما تقويت خيزش اعتراضی مردم، پيوند خوردن آن با ساير جنبش‌های اجتماعی و فرارویاندن آن به جنبش سراسری و قدرتمند است". شما در شرایطی که اصلی‌ترین مطالبۀ مردم را در عمل نادیده گرفته و هیچ سخنی از آن به میان نمی‌آورید، چگونگی می‌خواهید و یا می‌توانید، با جنبش‌های اجتماعی پیوند برقرار کنید. در طی خیزش مردمی در دی‌ماه امسال، محوری‌ترین و نقطۀ عطف شعارهای داده‌شده، «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» بود که، از جانب شما، عامدانه به فراموشی سپرده‌شده است. تا شما بتوانید با ایجاد زمینه‌های روان‌شناختی، اصلاح‌طلبان حکومتی را به قول خودتان از طریق نقد مواضعشان بر سر عقل بیاورید، که به جنبش‌های مردمی به پیوندند، غافل از این‌که اکثریت قریب به‌اتفاق آنان در چهار دهۀ گذشته، در اعمال جنایت و غارت مردمان، دستشان در دست همان جناح ولی‌فقیه بوده است. یک‌بار دیگر به موضعتان نسبت به اصلاح‌طلبان حکومتی نظر بیفکنید:

نقد نگاه مواضع اصلاح‌طلبان حکومتی جهت روند تجزیه میان حفظ نظام و تحول‌خواهی آن‌هاست! یعنی این‌که، شما همچون مردم به این نتیجه نرسیده‌اید که، چه اصول‌گرایان و چه اصلاح‌طلبان حکومتی دیگر در میان مردم بی‌اعتبارتر از آن هستند که بتوان به آن‌ها دخیل بست، شما با آرزوی" انشاء اله گربه است، منتظر رویداد معجزه‌ای نشسته‌اید. که تجربه نشان داده است که، رخ دادنی نیست. آیا واقعاً به آنچه در رابطۀ با ساختاری شدن فساد نوشته‌اید باورمندید:

فساد و رانت‌خواری در رژيم جمهوری اسلامی ساختاری است.این جملۀ کوتاه ولی بسیار پراهمیت که شما به‌راحتی از کنار آن می‌گذرید، خود نشان از فاسد بودن و اصلاح‌ناپذیری کلیت نظام ندارد؟ این‌همه تأکید شما بر"کم‌هزینه بودن" گذار، به چه منظوری است؟ چه کسانی باید هزینۀ کمتری به این منظور متحمل شوند، اگر، منظورتان مردم است که در طی قریب به چهل سال از همه نظر هزینه کرده‌اند. صدها هزار نفر کشته در طی هشت سال جنگ، زندان، فقر خانمان‌برانداز و ... هزینه‌ای سرسام‌آور نبوده است؟. اگر چنانچه منظور نویسندگان حاکمیت است، چه ما بخواهیم یا نخواهیم، همین مردمی که در نماز جماعت اصفهان در چند روز پیش، پشت به امام‌جمعه کرده و علیه سردمداران رژیم شعار سر داده‌اند، در آیندۀ نه‌چندان دور، روش متناسب با رفتار حاکمان را در پیش خواهند گرفت. و بالاخره اینکه، اگر ما نتوانیم در اتخاذ مواضع سیاسی خود، درست عمل کنیم، چپ، بازهم ضربۀ سهمگین‌تر دیگری را متحمل خواهد گردید و بیش ازآنچه می‌توان تصور کرد برایش پرهزینه خواهد شد. این هزینه به معنای از دست دادن نیمه اعتباری است که به‌واسطه جان‌فشانی‌های هم‌سنگرانمان حاصل گردیده بود. جامعه ما، آبستن خیزش توده‌ای بنیان برافکنی است که از دی‌ماه سال 96 آغاز گردیده و تا برچیده شدن کلیت نظام حاکم، سر بازایستادن ندارد.

انرژی انباشته شدن در این موج خروشان، حاصل نزدیک به چهل سال سلطه جبر و جهلی است که بنا به گزارش سازمان ملل، مردم ایران را به غمگین‌ترین ملت جهان بدل ساخته است. آرزوها را به‌جای واقعیت ننشانیم. با واقعیت همراه شویم.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید