رفتن به محتوای اصلی

مرحله بعدی مبارزه مردم ایران برضد نظام اسلامی

مرحله بعدی مبارزه مردم ایران برضد نظام اسلامی

خیزشی که با قتل مهسا امینی به دست عاملان حکومتی آغاز شد، در مدت کوتاهی همچون جرقه ای در انبار باروت، به انفجاری سراسری تبدیل شده است. از هر گوشه ایران جوانان معترض به ویژه زنان جوان و نوجوان با شعار «زن، زندگی، آزادی» جان خود را به کف دست گرفته، به خیابان ها آمده و تنفر خود را از نظام ولایت فقیهی اعلام می کنند.

حاکمان کوشیده اند به سیاق همیشگی با این جنبش برخورد کنند: جنبش را به توطئه خارجی نسبت دادند، ساندیس خوران را (که این بار تعدادشان بسیار آب رفته بود) به میدان کشیدند، ماشین جهنمی تبلیغاتی خود را به راه انداختند، تظاهرکنندگان را به وحشیانه ترین شکلی به کمک نیروی نظامی از زمین و هوا در کردستان و زاهدان به گلوله بستند، دانشگاه شریف را به خون کشیدند، با بهره گیری از فن آوری مدرن و حیله های پلیسی صدها تظاهرکننده را شناسایی و دستگیر و شکنجه کرده اند، ده ها خبرنگار و نویسنده را ربوده اند، اعترافات تلویزیونی رسوا تهیه کرده اند. آنها در نهایت امیدوارند که مردم معترض را ترسانده و خسته کنند و از میدان برانند.

تجربه روزهای 16 و 20 مهر نشان می دهند که این تاکتیک های سرکوبگرانه برای حکومت نتیجه مطلوبی به بار نیاورده است. اگر در آغاز تظاهراتی به خاطر مساله دادخواهی قتل مهسا امینی برپا می شد، اکنون خواست ها سرنگونی نظام است و دامنه اعتراضات و اعتصابات به دانشگاه ها و مدرسه ها و تظاهرات شبانه محله ای و بوق زدن های خودروها در خیابان ها و مهم تر از همه به محله های فقیرنشین شهرها کشیده شده است.

در این رزم نابرابر، یکسو تلفات سنگین می دهد و بر سر خواست های برحق خود ایستاده است و سوی دیگر با جنایت سنگین بر منافع باطل خود پافشاری می کند. در چند دهه گذشته به مردم ثابت شده که نظام حاکم اصلاح پذیر نیست و حاکمان داوطلبانه از قدرت کنار نخواهند رفت. ازینرو می بایست خود را برای نبردی تمام عیار آماده ساخت.

اکنون پرسش این است که چگونه می شود در این نبرد تمام عیار، تا حد ممکن از میزان تلفات کاست و مبارزه را از حالت «پات» بودن خارج ساخت و به مرحله بالاتری ارتقا داد؟

شعار گره زدن اعتراض ها به اعتصاب های سراسری با خواست های سیاسی پاسخی است فراخور این پرسش.

با مطالعه نوشته ها، خواسته ها و تفسیرهای منتشر شده در شبکه های اجتماعی چنین به نظر می رسد که تصور موجود از اعتصاب های سراسری همان نمونه اعتصاب های انقلاب بهمن است. به این معنی که بسیاری انتظار دارند که بازاریان و بعد کارخانه ها، بویژه صنعت نفت، با پیوستن به مبارزه رژیم را فلج کنند.

آنچه که در اینجا کمتر درنظر گرفته می شود، این واقعیت است که وضعیت سال 1357 با سال 1401 کاملا متفاوت است.

اعتصابات سراسری سیاسی در سال 1357 هنگامی شروع شد که در ایران وضعیت انقلابی با شرایط عینی و ذهنی خاص خودش وجود داشت (از شهریور 1357)[i]. افزون بر این شرایط بگونه ای بود که بازاریان متوسط و خرده پا توسط «هیات های مؤتلفه» و مسجدها سازماندهی می شدند. آنها بعنوان یک طبقه از لحاظ اقتصادی با حکومت مخالف و از لحاظ فرهنگی از آن بیگانه بودند و با مخالفان حکومت از لحاظ فرهنگی همسویی داشتند. طبقه کارگر ایران که عمدتا در پاییز 57 به اعتصابات عمومی پیوست از لحاظ مالی توسط بازاریان حمایت می شد.[ii] طبقه کارگر بر اساس جدول زیر تقریبا نیمی از شاغلان کشور را در آن سال تشکیل می داد.

image-20221013002158-1

با ورود این طبقه به صحنه پیروزی مبارزه انقلابی تضمین شد.

در سال 1401 ما با ترکیب طبقاتی متفاوتی در مقایسه با سال 1357 روبروییم.[iii]

بخش اقتصادی

نسبت به کل شاغلان (%)

خدمات

9/51

صنعت

6/33

کشاورزی

5/14

از سوی دیگر به دلیل خصلت طبقاتی سکانداران نظام اسلامی که عمدتا نماینده بورژوازی کمپرادور و انگل صفت اند،  بخش «اقتصاد سایه» فربه شده است. در سال 1399 حدود 40 درصد اشتغال کشور در بخش غیر رسمی بوده و 58 درصد شاغلان، اشتغال غیر رسمی داشته اند.[iv] بدیهی است که اعتصاب برای شاغل در بخش «اقتصاد سایه» بی معنا است. افزون بر این به دلیل سیاست های «خصولتی سازی» و نولیبرالی همه دولت های پس از انقلاب، تمرکز کارگران در بخش صنعت خدشه دار شده است. بطور مثال در صنایع نفت بخش مهمی از کارگران بصورت پیمانی استخدام می شوند. ارتباط میان این کارگران ضعیف تر از کارگران رسمی است. به همه این مشکلات، پارچه پارچه شدن صنایع، تعطیل بسیاری از واحدهای صنعتی به دلیل مشکلات اقتصادی، و فقدان صندوق اعتصاب برای پشتیبانی مالی از اعتصاب کنندگان و ... را نیز باید افزود.

چنین وضعیتی مانع های زیرین را بر سر راه اعتصابات سراسری قرار می دهد:

  1. بیشترین شاغلان در بخش خدمات کار می کنند، ولی به دلیل کوچک بودن واحدهای خدماتی، این بخش نمی تواند نقش واحدهای صنعتی بزرگ را در مبارزات اعتصابی بازی کند.
  2. نبود صندوق اعتصاب برای پشتیبانی مالی از اعتصاب کنندگان بعنوان عاملی بازدارنده نقش بازی می کند.
  3. دستگیری گسترده فعالان نهادهای مدنی و صنفی کارگران در جریان اعتراضات، از سرعت واکنش کارگران کاسته است.
  4. کسبه و بازاریان کوچک و خرده پا که از سیاست های حکومتی آسیب زیاد دیده و به صف ناراضیان پیوسته اند، فاقد سازماندهی، آنگونه که در سال 1357 مشاهده شد، هستند. این گروه علیرغم مخالفت با وضعیت کنونی، از لحاظ فرهنگی به نیروهای سنتی و محافظه کار جامعه نزدیک تر و با شعار «زن، زندگی، آزادی» فاصله دارند. و این خود می تواند مانعی برای پیوستن قاطع به جنبش مردم و دست زدن به اعتصاب باشد. البته در منطقه هایی که همبستگی قومی قوی تر است (مانند کردستان و زاهدان)، شاهد اعتصاب گسترده بازاریان خرده پا و همراهی و همسویی آنان با مبارزات مردمی هستیم.
  5. کشاورزان مانند انقلاب 57 به دلیل پراکندگی اجتماعی، متاسفانه نقشی حاشیه ای در جنبش اعتصابی می توانند ایفاء کنند.

بدیهی است که در اینجا بحث نه بر سر شرکت افراد منفرد از یک طبقه، بلکه حضور آنان بعنوان یک طبقه یا قشر اجتماعی در جنبش اعتصابی است. به صورت منفرد، از همان شروع اعتراضات، افرادی از طبقه های زحمتکش و محروم (کارگر، کشاورز، کسبه خرده پا، بیکاران و ...) در تظاهرات خیابانی حضور داشته و جانفشانی کرده اند. اما حضور به صورت یک طبقه در جنبش، به معنای شرکت توده های وسیع در مبارزه سیاسی است که در آن صورت هیچ قدرتی توان ایستادن در برابر آنها را ندارد.

علیرغم مشکلات پیشگفته بر سر راه اعتصاب های سراسری سیاسی، نشانه های امیدبخشی از تلاش های راهجویانه طبقه های محروم برای ورود به مرحله عالی تر مبارزه با نظام اسلامی وجود دارند. نمونه هایی مانند اعتصاب کارگران عسلویه با خواست های روشن سیاسی، اعتصاب دانشگاه ها و اعتصاب های بازاریان خرده پا در برخی منطقه ها، حکایت از  آن دارند که مردم به این نتیجه رسیده اند که برای شکستن دستگاه سرکوب به سلاح اعتصاب متوسل شوند.

هر چند بر اساس آمار موجود، طبقه کارگر در چهار دهه اخیر از لحاظ کمّی ضعیف شده است، اما به دلیل تمرکزش در واحدهای تولیدی در مقایسه با طبقات دیگر، کماکان می تواند مانند موتور محرک جامعه در مبارزه برضد نظام اسلامی عمل کند. گسترش اعتصابات کارگری بیش از آن که اهمیت اقتصادی در نبرد دمکراتیک مردم ایران داشته باشد، اهمیت اخلاقی و سیاسی داشته و الهام بخش طبقه های دیگر برای پیوستن به این نبرد دارد.

برای ورود به مرحله بعدی مبارزه انقلابی برضد نظام اسلامی: پیش به سوی اعتصابات سراسری و گره زدن آن به تظاهرات در خیابان ها!

----------------------------------------

[i] ایران بین دو انقلاب، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، یرواند آبراهامیان، نشر مرکز، سال 1377، ص 478

[ii]  بازخوانی گزارش روزانه‌ی اعتصاب در پالایشگاه نفت آبادان – 1357، سایت «نقد اقتصاد سیاسی»،
https://pecritique.com/2020/02/09/%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B5…

[iii]  چكيده نتايج طرح آمارگيری نيروی كار، زمستان 1400، دفتر جمعیت، نیروی کار و سرشماری،

https://www.mpo-es.ir/Dorsapax/Data/Sub_1/File/LFS140004.pdf

[iv]  روزنامه خراسان، 1400/08/13

https://www.pishkhan.com/news/245216

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید