رفتن به محتوای اصلی

جايگاه و کارکردهای احزاب سياسی

جايگاه و کارکردهای احزاب سياسی
پیرامون حزب و حزبیت

حزب يکی از مولفه های اصلی دموکراسی و مهمترين سازمان سياسی در دولت‏های مدرن است. بين حزب و دمکراسی پيوند تنگاتنگی وجود دارد. "ظهور احزاب بدون ترديد يکی از علائم مميزه و شاخصه‏ های اصلی حکومت ها و دولت های مدرن بشمار می‏رود. از يکسو اين احزاب سياسی بودند که دمکراسی را خلق کردند؛ و از سوی ديگر دمکراسی مدرن نيز تنها در صورت حضور مداوم و فعاليت مستمر احزاب سياسی قابل دوام و ماندگار است. بدين ترتيب بين دمکراسی و حزب رابطه‏ ای تنگاتنگ برقرار است" ( شات اشنايدر ـ از کتاب احزاب سياسی و نظام های حزبی). به نظر بسياری از صاحب نظران، دمکراسی در نهايت چيزی جز رقابت حزبی نيست. وجه بارز دمکراسی در عصر کنونی وجود فضاهای انتخاباتی رقابت‏آميز است و انتخابات بدون رقابت احزاب معنی ندارد. به گفته اشنايدر: "دوام حکومت سالاری بدون وجود حزب های سياسی ممکن نيست و سرکوب آن ها منجر به از بين رفتن آزادی های فردی خواهد شد".

احزاب سياسی پس از دولت قدرتمندترين نيروی سياسی است که بيشترين سهم از فعاليت های سياسی را به خود اختصاص می‏دهد. نقش احزاب در دولت های مدرن به اندازه‏ای است که نظام حزبی به خوبی می‏تواند معرف نظام سياسی کشور تلقی شود و احزاب سياسی هم مدعی نقش تعيين کننده‏ای در زندگی سياسی باشند. احزاب سياسی در واقع از ابداعات و ابتکارات نظام سياسی مدرن به حساب می‏آيد، ابداعی که هم در خدمت نظام‏های سياسی دمکراتيک قرار گرفته و موجب افزايش کارائی و سودمندی آنها شده است و هم در خدمت انواع بيشماری از نظام‏های سياسی ديکتاتوری.

حزب هم در کشورهای دمکراتيک به مثابه نهاد سياسی به رسميت شناخته شده است و هم در کشورهای استبدادی. اما در کشورهای استبدادی احزاب سياسی عمدتأ از "بالا"، به صورت فرمايشی و توسط حکومتگران پايه گذاری می شود و در خدمت مقاصد مستبدين قرار می گيرد و لذا کارکرد آن متفاوت از کارکرد احزاب سياسی در کشورهای دمکراتيک است. در حکومت های استبدادی عمدتا نظام تک حزبی حاکم است و بقيه احزاب با برچسب های مختلف طرد و سرکوب می شوند.

کارکرد احزاب سياسی

در کشورهای دمکراتيک احزاب سياسی از پائين و توسط افرادی که اهداف، علايق و منافع مشترکی دارند، تشکيل می گردد. در اين کشورها سيستم دو حزبی و يا چند حزبی حاکم بوده و احزاب کارکردهای معينی در جامعه دارند. اين کارکرد در برخی کشورها به صورت قانون احزاب تدوين شده و به تصويب نهادهای قانون گذار رسيده است. در آلمان، قانون احزاب تدوين و به تصيب رسيده که در آن کارکرد حزب، ساختار آن، حقوق و وظائف اعضا، مسائل مالی و ... به طور مفصل آمده است.

در قانون احزاب آلمان در مورد کارکرد حزب گفته شده است:" احزاب برای ایجاد اراده‌ سیاسی مردم در کلیه‌ حوزه‌های زندگی اجتماعی مشارکت می‌کنند. این مشارکت به ویژه از طریق تأثیرگذاری بر شکل‌گیری افکار اجتماعی، تقویت و تعمیق آموزش سیاسی، پشتیبانی از شرکت فعال شهروندان در زندگی سیاسی، آموزش سیاسی شهروندان شایسته برای تقبل مسئولیت اجتماعی، شرکت در انتخابات کشوری، ایالتی و محلی از طریق ارائه‌ نامزدهای انتخاباتی، تأثیرگذاری بر رشد سیاسی در پارلمان و دولت، پیش بردن اهداف سیاسی تدوین‌شده‌شان در روند ایجاد اراده‌ حکومتی و تأمین یک رابطه‌ زنده‌ی پایدار بین مردم و ارگان‌های دولتی، صورت می‌گیرد"

احزاب سياسی کارکردهای متعددی در جامعه دارند:

١. لزوم رابطه بين نظام سياسی و جامعه

نظام های سياسی دمکراتيک نمی‏توانند برای کسب مشروعيت و حفظ خود به منابع خارجی و يا الهی (حق حاکميت الهی) تکيه کنند. حکومت های دمکراتيک برای کسب مشروعيت خود و حفظ و تداوم آن مجبورند به مردم متکی شوند و حق حاکميت را ناشی از مردم بدانند. حکومت ها تنها در پيوند با جامعه است که می‏توانند ضرورت وجودی خود را توجيه کنند. از اين جا است که نياز به احزاب سياسی بر می‏خيزد. احزاب به مراتب بيش از ساير گروه ها و جريان ها، توانمندی برقراری رابطه با گروه های مختلف اجتماعی را دارند.

۲. کارکرد انتخاباتی

اولين کارکرد حزب بسيج گروه های اجتماعی برای شرکت در انتخابات است. حزب با شرکت در انتخابات می کوشد شهروندان را به عناصر فعال تبديل کند و زمينه را برای مشارکت آن ها در حيات سياسی کشور فراهم آورد. بدون وجود حزب، شهروندان دچار بی تفاوتی نسبت به مسائل سياسی شده و مشارکت سياسی با بحران مواجه می گردد. بحران مشارکت يا موجب امتناع شهروندان در انتخابات می شود و يا مشارکت حالت توده ای به خود می گيرد. به بيان ديگر در صورت فقدان حضور احزاب در انتخابات، گزینش نامزدها از سوی افراد به شکل توده ای انجام خواهد گرفت. بدین معنی که شهروندان بر اساس شخصیت افراد، عناصر محلی، قومی و قبیله ای به انتخابات نامزدها خواهند پرداخت. در حالیکه در صورت حضور و رقابت احزاب در انتخابات، گزینش بهتری صورت خواهد گرفت.

احزاب برای مشارکت در انتخابات هيئتی را به عنوان کانديداها تربيت و به مردم معرفی می کنند. در جوامع بزرگ امکان شناسائی اهداف، برنامه و شايستگی های افراد برای مردم وجود ندارد. احزاب سياسی بهترين معرف نامزدهای نمايندگی هستند.

گرچه انتخابات یک بار برگزار می شود ولی عملا دو بار گزینش صورت می گیرد، یک بار در درون احزاب با چانه زنی هایی که در هر حزب میان اعضای آن جریان دارد و منجر به انتخابات چهره ها و نخبگانی از حزب برای نامزدی مجلس می شود و در مرحله دوم فهرست گزینش شده منتخبان حزبی، در اختیار عموم گذاشته می شود، تا توسط مردم انتخاب صورت گیرد.

شهروندان به کانديداهای احزاب با اطمينان بيشتری برخورد می کنند. به اين دليل که اولا مواضع و اهداف نامزد حزبی مشخص تر و معین تر است، ثانیا افراد به نامزدهای حزبی بیشتر از نامزدهای منفرد اطمینان دارند زیرا نامزدهای منفرد پس از پیروزی در انتخابات به راحتی می توانند از اصول و مواضع خود عدول کنند در حالی که چنین امکانی، به راحتی برای نامزد حزبی وجود ندارد چرا که هر گونه روگردانی از آن اصول، به ضرر حزب منجر خواهد شد. احزاب سياسی با برنامه و سياست های کم و بيش مشخص وارد کارزار انتخابات می شوند. برنامه و سياست ها معمولا در کنگره های حزبی و يا در دستگاه رهبری به تصويب می رسند. اگر چه احزاب گهگاه از وعده های خود عدول می کنند، اما مطالعات تجربی نشان می دهد که به طور کلی سعی احزاب براين است که به وعده های مشخص خود جامه عمل بپوشانند.

احزاب سياسی در عين حال بين نمايدگان و رای دهندگان رابطه ايجاد می کند. ايجاد فراکسيون پارلمانی از تفرقه آرا و دور شدن نمايندگان از شعارهای انتخاباتی جلوگيری می کند. نظارت حزب بر نمايندگان در کشورهای مختلف متفاوت است. در انگلستان احزاب از طريق ناظری که به آن ويپ (whip) می گويند نظارت دقيقی بر رفتار و موضع گيری نمايندگان اعمال می کند، در حاليکه در فرانسه چنين نظارتی وجود ندارد و احزاب تصفيه حساب خود را با نمايندگان به دور بعد انتخابات موکول می کنند.

۳. آموزش سياسی

از آنجا که احزاب برای کسب قدرت می کوشند و در رقابت با حزب حاکم و احزاب ديگر قرار دارند، مجبورند با انتشار روزنامه و نشريه، ارائه برنامه، موضع گيری پيرامون رويدادهای سياسی، کارهای تبليغی، آموزشی و پژوهشی هم سطح دانش سياسی اعضای خود را بالا برند و هم آگاهی شهروندان را. بدين ترتيب احزاب موجب می شوند که:

ـ کادر حرفه ای و مجرب برای اداره کشور تربيت شود؛

ـ توده های حزبی به نگرش و بينش سياسی دست پيدا کنند؛

ـ افراد به حقوق مدنی خود آگاهی يابند و آن را از حکومت ها مطالبه کنند و يا به حکومت ها اجازه ندهند که حقوق آنها را سلب نمايند؛

ـ احزاب امکان سازماندهی جمعی برای حرکات اعتراضی را برای کسب مطالبات و جلوگيری از خودسری حکومت ها فراهم می سازند؛

ـ احزاب حکومت ها را وادار می سازند که شفاف عمل کنند، حقايق را کتمان نسازند، واقعيت ها را بازگو کرده و در مقابل مردم پاسخگو باشند؛

ـ با اشاعه آگاهی سياسی، احساس مسئوليت را در مردم ارتقا داده و زمينه را برای مشارکت سياسی فراهم می سازند.

۴. مدیریت چالشهای سياسی

جامعه از گروه های مختلف گاه با منافع متضاد تشکيل شده است. منافع متضاد زمينه ساز شکل گيری شکاف های اجتماعی است. چالش های سياسی از بطن شکاف های اجتماعی پديد می آيد. جوامع سنتی فاقد نهادها و مکانيسم های ضرور برای مهار و مديريت چالش های اجتماعی است و بهمين خاطر چالش های سياسی به شورش ها، تصفيه حساب ها و جنگ ها منجر می شد. در حاليکه در جامعه مدرن و دمکراتيک چالش های سياسی مديريت شده و به شکل رقابت احزاب سياسی در می آيد. احزاب سياسی تدبيری برای کاناليزه کردن چالش های سياسی در شکل رقابت حزبی است.

در جامعه افراد و گروه های اجتماعی مطالباتی از نظام سیاسی دارند که اگر آن مطالبات برآورده نشود افراد و گروه های اجتماعی با به دست آوردن کوچک ترین فرصتی، دست به آشوب و شورش می زنند تا بدین طریق به تحقق خواسته و تقاضای خود برسند. به عبارت دیگر مثل قطرات بارانی خواهند شد که به یک سیلاب تبدیل می شوند. احزاب به مانند سد و کانال هایی هستند که آن سیلاب را در مجرای درست خود هدایت کرده و از به وجود آمدن منازعات و در نتیجه تخریب ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جلوگیری می کنند. به عبارت دیگر احزاب سیاسی پل ارتباطی بین نظام سیاسی و شهروندان هستند. آنها مطالبات گروه های اجتماعی را با ساختار سياسی منتقل می سازند و موجب می شوند که مطالبات انباشته نگردد و نارضايتی ها به انفجار نيانجامد.

می توان گفت که احزاب در حقیقت نقش سیستم اعصاب را در یک کشور به عهده دارند و نارسایی های نظام سیاسی را منعکس می کنند و تقاضاها را انتقال می دهند. چنانچه این شبکه ارتباطی وجود نداشته باشد، مشکلات و ضعف ها خود را نشان نمی دهند و موجبات فروپاشی نظام سیاسی می گردند. با توجه به آنچه که گفته شد، می توان گفت احزاب سیاسی با سازماندهی و اداره کردن چالش ها و نارضایتی ها، مانع از ایجاد آشوب و درگیری از سوی توده مردم می شوند و بدین ترتیب ثبات سیاسی را در جامعه به بار می آورند. در دايره المعارف آمريکانا به اين وجه از کارکرد حزب تاکيد شده است: "اصولا تولد سيستم حزبی در اروپای قرن ١٧، خصوصا بريتانيا، يک نمونه مشخص از فرآيندی است که طی آن بسياری از کشورهای از دوره نزاع های درونی متعدد به دوره های باثبات رقابت های حزبی عاری از خشونت گذر می کنند. براساس اين تئوری کشمکش های نظامی گروه های بانفوذ اکنون به شکل نظام های حزبی و رقابت های انتخاباتی در آمده است. به عبارتی می توان گفت که "گلوله جای خود را به برگ رای داده است" (سهم فرهنگ سياسی ايران در ناپايداری احزاب نوشته دکتر محمدرضا علم).

۵. جامعه پذیری سیاسی

احزاب سياسی در روند ادغام سياسی نقش مهم بازی می کنند. اين نقش در سه سطح فردی، گروهی و جمعی صورت می گيرد. جامعه پذیری سیاسی فرد فرایندی است که طی آن ارزشهای سیاسی فرد شکل گرفته و شخصیت سیاسی فرد به وجود می آید. به عبارت دیگر فرآیندی است که طی آن فرد ارزش ها و هنجارهای سیاسی را درونی کرده، برای فعالیت در چارچوب نظام سیاسی آماده می شود. بنابراین هدف از جامعه پذیری سیاسی تربیت افراد به صورتی است که بتوانند عضو کارآمد در جامعه باشند.

در جامعه مدنی نهادهای مختلفی مثل رسانه های جمعی و مطبوعات و بالاخره احزاب سیاسی در جهت جامعه پذیری سیاسی فعالیت می کنند. احزاب با یاد دادن هنجارها و قواعد سیاست باعث درونی شدن آنها در افراد می شوند و بدین طریق فرد را به یک شهروند آگاه از هنجارها و قواعد سیاسی مبدل می سازند که می تواند از منافع و خواسته های خود طبق قواعد و هنجارهای سیاسی دفاع کند. این امر باعث می شود:

ـ فردی از دنيای منزوی خود خارج شده و با مسائل اجتماعی پيوند می خورد

_ فرد دیگر نیازی به خشونت و شورش احساس نکند.

_ به کارآمدی و مؤثر بودن خود واقف گردیده به سرخوردگی و بیگانگی سیاسی مبتلا نشود.

_ حکومت نیز از نظر افراد مشروعیت یابد؛ چرا که زمینه های بازی به افراد داده می شود.

جنبه ديگر جامعه پذيری سياسی ادغام تازه واردان است. در امريکا، يکی از مهمترين نقش احزاب ادغام مهاجران به درون امريکا و وارد کردن آنها به درون ساختارهای اجتماعی و سياسی است. اين عمل موجب می شود تا تازه واردان به سرعت با جامعه امريکا و هنجارهای آشنا شده، به جای ناسازگاری، خود را با اين هنجارها و قواعد آشنا سازند. اگر غير از اين بود جامعه امريکا امروز صحنه درگيري ها و برخوردهای شديد اقوام و گروه های مختلفی بود که از سراسر جهان به اين سرزمين مهاجرت کرده اند.

در سطح جمعی نيز حزب نقش موثری در جدا ساختن افراد از تعلقات و وفاداري های محلی و پيوند آنها با منافع ملی و هويت ملی ايفا می کند. بر همين پايه می توان گفت که حزب در فرآيند ملت سازی نقش مهمی ايفا می کند.

۶. مشارکت سیاسی

در نظام های توتاليتر مشارکت در حيات سياسی کشور و از جمله انتخابات جنبه تحمیلی و اجباری دارد. در نظام های اقتدارگرا اجازه مشارکت به مردم داده نمی شود. اما در نظام های کثرت گرا احزاب با آموزش سیاسی شهروندان، آنان را نسبت به مسائل و جریان های سیاسی آگاه تر و حساس تر کرده و بدین طریق حس مسؤولیت را در آن ها می آفرینند که همین امر باعث مشارکت افراد در زندگی سیاسی می شود. مشارکت سیاسی افراد باعث می شود که:

_ نظام سياسی با مشارکت افراد مشروعیت یافته و از استواری و ثبات بیشتری برخوردار شود.

_ افراد به توان تاثیر گذاری صحنه سياسی کشور واقف گردیده از بیگانگی سیاسی در می آیند و خود را مسئول می بینند.

_ با مشارکت افراد حس رقابت در جامعه به وجود می آید که در سایه رقابت، سطح تشخیص و آگاهی افراد نسبت به مسائل افزایش می یابد و هم چنین افراد با هنجارها و قواعد رقابت مثل تسامح، مدارا و گفت و گو آشنا شده، آنها را درونی می کنند.

۷. تجمیع منافع

نظام های سیاسی با انبوهی از تقاضاها و خواسته ها از جانب توده های مردم مواجه می باشند که این خواسته ها نه تنها متفاوت که بعضا متعارض نیز می باشند. پاسخگویی دولت به تقاضاهای پراکنده و متعارض عملا غیرممکن می شود. احزاب سیاسی با جمع بندی کردن (تجمیع) آن خواسته های متفاوت و پراکنده، در چند خواسته کلی و کلان باعث می شوند که:

_ دولت امکان پاسخگویی عملی به آن ها را داشته باشد.

_ هر فرد برحسب خواسته و تقاضای خود به حزب موردنظرش که خواستار آن تقاضا از نظام می باشد، بپیوندد و بدین طریق در رسیدن به خواسته خود تلاش کند.

ـ احزاب با تئوریزه و منسجم کردن خواسته های متفاوت و متنوع شهروندان، باعث می شوند که حکومت به خواسته های عمومی توجه کند زیرا که حکومت نمی تواند به بهانه نامنسجم و متنوع بودن آنها، از پاسخ دادن شانه خالی کند.

به گفته آلموندو پاول احزاب وسيله مناسبی برای تجميع منافع و تبديل آنها به شعارهای سياسی هستند.

۸. مشروعیت سیاسی

مشروعيت سياسی برای حکومت ها مهمترين مسئله است. حکومت های استبدادی همواره با بحران مشروعیت روبرو هستند و برای حفظ سلطه خود به زور و سرکوب متوسل می شوند و دستگاه های متعدد امنیتی و پلیسی راه می اندازند. در حالی که حکومت های دمکراتيک از مشروعیت مردمی و ثبات سیاسی برخوردارند. بدین صورت که وقتی افراد می توانند از طریق احزاب سیاسی، آگاهی سیاسی کسب کرده و در سایه آگاهی حاصله برای پیشبرد اهداف و منافع خود به مشارکت در رقابت ها بپردازند و در سایه چنین مشارکتی تاثیر خود را بر مسائل احساس کنند، در این صورت نظام سیاسی از نظرشان مشروعیت خواهد یافت.

۹. شایستگی

ماکس وبر سه نوع نظام سیاسی را بازشناسی می کند:

_ پاتریمونیالی: که بر سنت ها و عرف متکی است.

_ کاریزمایی: که بر عواطف، روابط مرید و مرادی و تعهد استوار هست.

_ قانونی ـ بوروکراتیک: که بر اساس شایستگی ها است.

در نظام های قانونی ـ بوروکراتیک معیار سنجش افراد برای سپردن مسئولیت به آن ها، براساس شایستگی های قابل سنجش، مهارت و تخصص می باشد. وجود احزاب سیاسی در جامعه مدنی باعث می شود که:

_ افراد بتوانند استعدادها، خلاقیت ها و شایستگی ها و قابلیت های خود را در آن بشناسند و بدین طریق در شکوفایی و پرورش آنها بکوشند.

_ در حزب استعدادها، خلاقیت ها و شایستگی های افراد شناخته شده و تحت تربیت و آموزش حزبی قرار می گیرد و در نتیجه افراد می توانند به فردی شایسته و متخصص تبدیل شوند.

اگر احزابی در جامعه وجود نداشته باشند آن وقت شناسایی در حلقه تنگ شناخت شخصی افراد محدود می گردد و بسیاری از افراد لایق در معرض شناسایی قرار نمی گیرند و سطح توان مدیران جامعه از حد پایینی فراتر نمی شود. مضافا این که در نبود احزاب، زمینه پرورش استعدادها و خلاقیت ها نیز زایل می گردد و لاجرم محیط کار تبدیل به آزمایشگاه و میدان آزمون و خطا خواهد می گردد که صدمات جبران ناپذیری بر نظام سیاسی وارد خواهد ساخت.

۱۰. تاثیرگذاری بر تصمیمات دولتی

چنان که اشاره شد احزاب سیاسی در جامعه مدنی پل ارتباطی بین دولت و شهروندان می باشند. احزاب سیاسی با مطلع ساختن شهروندان نسبت به تصمیمات دولتی از طرفی باعث جلوگیری از تصمیمات یک طرفه می شوند که بی توجه به حقوق شهروندان می باشد. بدین وسیله احزاب از حقوق شهروندان در برابر دولت دفاع کرده و از ضایع شدن حقوق آنها جلوگیری می کنند.

دیگر این که ضریب خطا را در تصمیمات دولتی کاهش می دهند زیرا احزاب با تشکیلات، ابزار، بودجه و نیروی انسانی که در اختیار دارند می توانند زوایای پنهان و نامکشوفی را آشکار سازند که شاید مورد توجه نظام سیاسی قرار نگرفته باشد. به عبارت دیگر با مشارکت احزاب، در تصمیمات دولتی، ضریب خطا در آن تصمیمات کاهش می یابد.

---------------------

منابع

۱. درآمدی برجامعه شناسی نوشته دکتر احمد نقيب زاده

۲. کارکردهای احزاب سیاسی در جامعه مدنی ـ علیرضا خوش سخن

۳. احزاب سياسی و نظامهای حزبی نوشته حسينعلی نوذر

۴. انسکلوپدی دمکراسی (سه جلدی)

۵. آموزش دانش سياسی نوشته دکتر حسين بشيريه

۶. سهم فرهنگ سياسی ايران در ناپايداری احزاب نوشته دکتر محمدرضا علم

۷. سامان سياسی در جوامع دستخوش دگرگونی نوشته ساموئل هانتينگتون ترجمه محسن ثلاثی

۸. از کتاب احزاب سياسی و نظام های حزبی نوشته شات اشنايدر

 

 

 

دیدگاه‌ها

م. حسین

درسنامه های بهروز خلیق بسیار آموزنده است. آدم می فهمه کجا ایستاده اید. بیخود نیست پیام پیروزی چپ در شیلی را رفتن به سوی سکولار دموکراسی (لیبرال دموکراسی) می دانید. ظاهرا سوسیال دموکراسی را هم دارید پشت سر می گذارید و به یک حزب لیبرال دمکرات تبدیل می شوید. مبارک است.

ی., 16.01.2022 - 16:15 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید