رفتن به محتوای اصلی

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش دوم

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش دوم
تاریخ نگری به یک مباحثۀ امروزی، یک منظر جنسیتی جهانی

بازاندیشی کار و سرمایه در قرن 21

در بررسی مباحث مربوط به کار بی ثبات و نقش آن در تاریخ سرمایه داری نمی توان مفاهیم "کار" و "سرمایه" [و بنابراین "سرمایه داری"] را بدیهی دانست، زیرا این مفاهیم در طول تاریخ سرمایه داری دستخوش تغییرات بسیاری در ساختار، شکل و محتوای شان شده اند. ایلین بوریس (Eileen Boris)، پژوهندۀ تاریخ کار و فمینیست، در یکی از آخرین پروهشهایش پیرامون مناسبات اجتماعی حاکم بر بی ثباتی، بر اهمیت تحلیل تحول مفهوم کار و همچنین "هر آنچه برای اشتغال اهمیت دارد" تأکید می کند. آندریا کوملوسی، یک مورخ فمینیست دیگر که به مطالعۀ تاریخ جهان اشتغال دارد، در تحلیلی جامع از سرمایه داری، مناسبات کاروکارفرما و کار بی ثبات در ارتباط با هم، کار مزدی ثابت را به عنوان نوع مسلط کار در سرمایه داری تاریخی و معاصر، زیر سوال می برد و انواع دیگر کار، به شمول کار بی ثبات را، انواع مسلط کار ممکن اعلام می کند.

پژوهندگان دیگری چون دِ ویتو (De Vito)، بوریس و کسلر-هاریس (Kessler-Harris) نیز، در پژوهشهایشان بر این نکته انگشت گذاشته اند که چرخشهای جهانی و جنسیتی در تاریخ کار، موجب تغییر ساختار کار و سپس بازتعریف مفاهیم "کار" و "غیرکاری" (اوقات نامرتبط به کار: non-work) به وسیعترین و محدودترین معنا شده بوده اند. تا همین چند دهه پیش نوع ایدئال کار "کار (آزاد) دستمزدی" در صنعت بود که در اروپای غربی و آمریکای شمالی یک قاعده تلقی می شد. رسمی شدن مفهوم "کار" بر تعریف خود طبقه کارگر تأثیر گذاشت و موجب گسترش معنائی آن شد. این گسترش معنائی به یمن مورخان فمینیست و جهانی کار حاصل شد.

چنان که رویکردهای غیرغربی نشان داده اند، عادی شدن کار "آزاد" دستمزدی در اروپای غربی و آمریکای شمالی منجر به بیرون ماندن طیف گسترده ای از فعالیتهای مربوط به معیشت و تولید مثل از قلمرو مفهوم کار شده بوده است. فعالیتهای بدون درآمد منظم و دستمزد، بدون زمان کاری کاملاً تعریف‌شده و محل کار مشخص، همگی "غیر کاری" محسوب شدند، زیرا این فعالیتها انحرافهائی از مدل قاعده مند کار تلقی می‌شدند.

Image removed.

میدان جمهوری، پاریس، 2016: "این یک بحران نیست، این خود سیستم است

Image removed.به مرور و با تثبیت بیشتر این مناسبات، این مدل قاعده شده در جریان فوردیسم به مدل فراگیر تبدیل شد. با توجه به سلطۀ تولید انبوه صنعتی، "کار" برای آن که کار باقاعده یا نرم تلقی شود، در واقع می بایست ثابت و تمام وقت باشد. این "واقعیت" بازهم به بیرون ماندن گروه های وسیعی از کارگران، و بیشتر از همه زنان، از قلمرو "کار" مناسب می انجامید. تعجب آور نیست که قاعده مند سازی "کار" به عنوان یک رابطه شغلی تمام وقت و پایدار زمانی به اوج خود رسید که نظام فوردیسم گرفتار بحران شده بود. چنان که برخی از محققان همچون جسوپ (Jessop) و گامبینو (Gambino) تاکید کرده اند، یک تعریف جامع از نظام فوردیسم و همچنین مناسبات کاری رایج در آن، تنها در تضاد با ظهور یک پارادایم جدید پسافوردیسم فرموله شده است.

 

روند قاعده مند ‌سازی و رسمیت بخشی به "کار"، که با ابداع "مدل و مناسبات اشتغال استاندارد" به عنوان یک مدل جهانی به اوج رسید، پیش زمینۀ لازم برای درک این زاویه از بحث در مقالۀ حاضر است که چه نوع کاری به عنوان کار بی ثبات در آن مورد تحقیق قرار گرفته است. از آنجا که بحث در مورد کار بی ثبات تا همین اواخر عمدتاً در امریکا و اروپای غربی متمرکز بود، جای تعجب نیست که نوع کار مورد تحقیق تقریباً منحصر به کار مزدی "آزاد" و رسمی در بخش‌های صنعتی و خدماتی است.

بحث در مورد کار غیررسمی، سیاه، سایه، بدون قرارداد و از این قبیل، به تازگی و به یمن کوشش پژوهشگرانی که به کار بی ثبات از منظری جهانی و "جنوب جهانی" نگاه می کنند، با بحث در مورد کار بی ثبات گره خورده است. با بسط معنای "کار" به نحوی که ناظر بر جهان پرابعادتر و گسترده تری شامل کارگران مرد و زن، و به ویژه کارگران غیررسمی در جنوب جهانی و اقتصادهای پیرامونی گردد، باید مفهوم خود را از بی ثباتی و بی ثبات کاری، همراه با نقش آن در سرمایه داری، بازتعریف کنیم.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید