رفتن به محتوای اصلی

ایدئولوژی سوسیالیستی

ایدئولوژی سوسیالیستی

سر سخن

ایدئولوژی یعنی چه؟ آیا ایدئولوژی مجموعه ای از باورمندی های دگماتیک را در بر میگیرد؟ آیا بافت های منسجم نظام باورمندی های دینی، مثل ولایت فقیه اسلامی، اوانجلیست های مسیحی و هندویسم برای خود ایدئولوژی های متفاوتی هستند؟ آیا ما ایدئولوژی فراگیری برای نظام سرمایه داری میتوانیم تعریف بکنیم؟ آیا ایدئولوژی میتواند پویا، علمی، مترقی و در خدمت بشریت امروز بوده باشد؟ آیا مجموعه پردایم نظری سوسیالیسم، برای خود یک ایدئولوژی است؟ تحت چه شرایط و ویژگیهایی ایدئولوژی سوسیالیستی میتواند نقش ارتجاعی و ترمز کننده ایفا نماید.

ایدئولوژی چیست

سوالهای مطرح شده در بالا را میتوان با پرسش های مشابه دیگر ادامه داد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تعریفی که در میان نیروهای چپ از ایدئولوژی رایج شده است، اکثرا بر این پایه است که ایدئولوژی مجموعه ای از باورمندی های به هم پیوسته ایستا و دگماتیک است که در مقابل روند تحولات دموکراتیک اجتماعی به پیش، به عامل ترمز کننده و تخریبی تبدیل شده اند. از این نظر، گریز از باورمندی ایدئولوژیک و گزینش راهکار ایدئولوژی ستیزی، به بخش غالبی از باورمندی های چپ دموکرات تبدیل گردیده است. از این گذر است که در برنامه های احزاب چپ دموکرات شاهد میباشیم که مینویسند، آنها مخالف نظام های اجتماعی سیاسی ایدئولوژیک هستند.

این مساله نه تنها موجب شده است تا نیروهای چپ از مجموعه نظام منسجم باورندی سوسیالیسم فاصله بگیرند، بلکه دست یابی به آرمان های سوسیالیستی را تنها از طریق بسط و تعمیق ارزش های دموکراتیک اجتماعی میسر و ممکن بشمارند.

در تعریف ایدئولوژی میتوان گفت که "ایدئولوژی" نظام باورمندی های فکری منسجمی است که در آن ابعاد فلسفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در پیوند با همدیگر یک کلّیت واحد نظری را تشکیل میدهند. "ایدئولوژی" اسلامی یکی از این نمونه ها است که از ابعادی فلسفی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تشکیل گردیده است.

در مورد ایدئولوژی میتوان ابعاد دیگری را از قبیل بعد های "تاریخی"، "فرهنگی" و "علمی" را هم به ابعاد بنیادین و اولیه آن اضافه نمود. ولی فکر میکنم، چهار بعد اولیه "فلسفی"، "اقتصادی" ، "اجتماعی" و "سیاسی" ، اندام های پایه ای و اساسی یک نظام فکری ایدئولوژیک را تشکیل میدهند.

همزمان با آغاز دوران روشنگری رنسانس، نظرات ارسطو از طریق "ابن رشد" ها و "ابن میمون" ها از شبه جزیره ایبری به جاهای دیگر اروپا وارد شده و جایگزین حاکمیت چندین صد ساله نظرات افلاطون گردید. با آگاهی از این مساله که نظریات ارسطو به مراتب بیشتر از افلاطون بر پایه های تحقیقاتی و علمی متکی هستند، به موازات رشد علوم و صنایع در دوران رنسانس، نظرات فلسفی مدرنیسم، جایگزین نظرات ارسطویی شد. زمانی که نطریات فلسفی مدرنیسم به تنهایی برای تبیین و تفسیر پدیده های هستی کفایت نمیکردند، با رشد بیش از پیش علمی- صنعتی و اجتماعی جوامع، نظرات پست مدرن، آغاز به نقد نظریات فلسفه مدرنیسم نمودند.

هدف از این مقدمه این است که با رشد علمی صنعتی اجتماعی، نه تنها نظرات فلسفی، بلکه نظریات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز تغییر می یابند. بنا بر این، "ایدئولوژی" میتواند پویا، زنده، به روز، مترقی بوده و در خدمت رشد، ترقی و سعادت بشریت به کار گرفته شده باشد. ایدئولوژی میتواند به موازات تحولات علمی ، بر بستر پایبندی و همخوانی با تحولات علمی صنعتی به نقد و پالایش خویش ادامه داده و همچنان در خدمت بشریت باشد. اگر ایدئولوژی هایی که تاریخ مصرف آنها تمام شده و گاها صدها و هزاران سال از زمان آنها گذشته است، نقشی ارتجاعی، ویران گر و گاه نابود کننده این در جوامع بشری امروز ایفا می نمایند. در مقابل، ایدئولوژی هایی که بر بستر آخرین دستاوردهای علمی، فلسفی، اقتصادی و اجتماعی بشری متکی هستند، نقش تعیین کننده ای در جهش های اجتماعی به پیش ایفا می نمایند.

اگر نظام سرمایه داری کلان جهانی بر ایدئولوژی های مبتنی بر "نئولیبرالیسم"، و "فاشیسم" متکی است. اگر قرینه آن در کشورهای جهان سوم، خود را بصورت ایدئولوژی ارتجاعی اسلامی افراطی و غیره نشان میدهند، "ایدئولوژی سوسیالیستی" میتواند با اتکا به آخرین دستاورهای علمی، صنعتی، فلسفی، روانی و اجتماعی در خدمت عموم بشریت، حفاظت از محیط زیست و جامعه ای به دور از هر نوع تبعیض به خدمت گرفته شود.

ضرورت برآمد ایدئولوژی سوسیالیستی

امروز در جوامع بشری ایدئولوژی های متفاوتی از قبیل "فاشیسم"، "ایدئولوژی های بنیادگرایی دینی"، "نئولیبرالیسم" و غیره بطور منسجم و قدرتمندی در جوامع بشری حضور داشته و آلترناتیوهای منسجم نظری خویش را هم از راههای ترویج و تبلیغ، و گاها به موازات آن با قهر ارائه داده و به پیش میبرند.

در یک چنین شرایطی، احزاب چپ، با شرمساری از سوسیالیسم، خود را با اعتقاد به شاخص هایی از قبیل "ضد تبعیض" بودن، اعتقاد به " آزادی و حقوق بشر" ، باورمندی به "نظام دموکراتیک" ، "دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان" و "مخالفت با قدرتمداری کلان سرمایه داران" و "طرفداری از حفاظت از محیط زیست" و غیره تعریف و معرفی می نمایند. در بهترین حالت خویش خود را در قالب "جمهوری خواهان دموکرات" معرفی می نمایند و از طریق ایجاد شرایط دموکراتیک در جامعه از طریق نظام حاکمیت سیاسی انتخابی "جمهوری" اراده سیاسی را به دست مردم می سپارند. در شرایط تعریف پراکنده گویانه نیروهای چپ از آرمان ها و نظام اجرائی سیاسی آلترناتیو نظری خویش، قدرتمداری حاکمه کلان سرمایه داری، با آگاهی دقیق به ماهیت آرمانی نیروهای چپ، همیشه و در هر شرایطی تلاش در محو و حذف اجتماعی سیاسی و فیزیکی این نیروها در جوامع هستند.

نیروهای چپ، در رقابت و چالش با ایدئولوژی های ارتجاعی، باید آلترناتیو نظری ایدئولوژیک خویش را بصورت منسج و قدرتمندتری به میدان بیاورند. چپ های دموکرات مجموعه اندام های باورمندی نظری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی خویش را میتوانند در ایدئولوژی نظری آلترناتیو "سوسیالیستی" خلاصه نمایند.

نیروهای چپ و پیروان راهکار سوسیالیستی، باید با ایدئولوژی منسجم و قدرتمند خویش همطراز با ایدئولوژی های دیگر ظاهر شده ، برآمد نموده و با دیگر ایدئولوژی های رقیب همطراز به میدان رقابت و چالش وارد گردد. تنها در چنین شرایطی است آنها مانع از آن میگردند تا توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان، در دستیابی به آمال و ارزوهای خویش، فریب ایدئولوژی های فاشیستی و یا ارتجاعی را بخورند. تنها از این طریق است که آنها قادر هستند تا آلترناتیو قدرتمندی نظری سوسیالیستی مسیر را برای پیوند آنها به صفوف پیشگامان سوسیالیستی همراه میکند.

پایان سخن

نه تنها نیروهای چپ باید از ایدئولوژی ستیزی فاصله بگیرند، بلکه باید آنها وقعیت زیستی ایدئولوژی های متفاوت را قبول نمایند. باید نیروهای چپ قبول کنند که برای مقابله و پیروزی بر ایدئولوژی هایی که تاریخ مصرف آنها به پایان رسیده است، با ایدئولوژی منسجم، مدرن، آینده نگر سوسیالیستی که بر پایه های پویائی آخرین دستاوردهای علمی بشریت مبتنی است، در صحنه چالش های اجتماعی ظاهر گردند.

دیدگاه‌ها

کامران

توده مردم درنهادخودشان رویای سوسیالیزم رادارند.من موافقم درخارج راحت تمام دروغ ونیرنگ سرمایه وزیبایی وانسانیت سوسیالزم رادرهرتریبون اظهارنمایندولی درداخل وضع بگونه دیگریست وباورت نمیشودکه رژیم چنان مزدبگیران خودرااطلاعاتی بارآورده است که حتی ازآنها کارموظفه رانمی خواهدوفقط آدم فروشی وخبرکشی ازهرکسی که کمی بودارحرف میزندراانتظارداردوچون برای هرخبرطرف پاداش میگیردحتی اگربگویدکلاه بیارسرراباکلاه می آورد.حتی این درگروه های تلگرامی خانوادگی نیزصادق است .ودفاع ازسوسیالیزم که هیچ ،ازحکومت انتقادکنی باهراهرمی که دستش باشدازآزارواذیت تازندان وبدترازآن هیچ دریغ ندارد.پس درداخل عاقلانه این است که صرفا مشکلات رابگویی وراه حل ساده رانشان دهی همین خودش هزاران بارموثرتراز تلوزیون های اپزسیون عمل میکند.باورت نمی شود درسوپر(یاهمان بقالی قدیم)وقتی ازگرانی شکایت میکنی صاحب مغازه بادیده شک وتردیدنگاه میکندکه مبادااطلاعاتی باشی .البته درمجامع بازارآزادرک ترصحبت میشودتاادارات .این که ازنوع تبلیغ درداخل .اما به لحاظ تئوری دنیز جان ایده سوسیالیزم چه به اسم وچه به مضمون رویای توده ای این کره خاکی است ووظیفه مااتصال آن رویا باواقعیت های محلی راداریم .ودلیل وجوداحزاب وسازمانهای سیاسی همین وصل رویای مردم باواقعیت های جامعه است.گاهی بامردم عامی که ازسرخیال راحت بحث میکنم بدون آنکه بفهمدداردازسوسیالیزم دفاع میکندواگربه او بگویی که همین یعنی سوسیالیزم تعجب میکند.ازاین بحث ها خیلی خاطره دارم امابین خودمان بحث کمی فنی ترمیشود.دیگرجملات درست بایدادا شوند.کلمات معنی خاص خودرامیدهد.این تازه شکل ماجرا.به محتواکه برویم بازهم پیچیده ترمیشودازقبیل شورا،یاانقلاب،یاگذار،ویادیکتاتوری پرلتاریا.من دستت رامی بوسم که درراه انسانیت وطبقه کارگرچنین باتعصب قلم میزنی ولی شمه ای بود که گفتم .سرافرازیت راآرزومندم .

پ., 05.11.2020 - 18:49 پیوند ثابت
دنیز

امروزه همه احزاب لیبرال دموکرات طرفدار قدرتمداری سرمایه داری در برنامه های خویش میگویند، طرفدار آزادی و حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حکومت قانون، ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی، ضد تبعیض و  خواهان برابری، دموکراسی و حفاظت از محیط زیست میباشند. احزاب چپ نیز در برنامه های خویش این صفت ها را تکرار میکنند.  چه فرقی در گفتار و نوشتار میان این دو جریان فکری موجود است.  لیبرال دموکرات ها احزاب چپ را آشوبگر، تند رو، اخلال گر و ضد دموکراتیک و طرفدار دیکتاتوری معرفی می نمایند.
دنیای امروز به قوت پیشرفت های تکنولوژیک و رسانه های مجازی به یک روستای کاملا به همدیگر پیوسته ای تبدیل گردیده است. در شرایطی که بیش از یکصد سال پیش جریان های چپ ایرانی بیش از هفتاد درصد ترکیب اعضای آنها از کارگران بودند، و خود را سوسیال دموکرات می نامیدند، امروز پس از گذشت بیش از صد سال، شاید در حدود بیست درصد عضو کارگز داشته و از اعلام هویت مستقل سوسیالیستی خویش وحشت کرده پشت برنامه های اعلام شده توسط لیبرال دموکراسی خود را قایم می نمایند. مردم  از احزاب چپ شفافیت، روشنی، قاطعیت و انسجام قدرت و قوت حضور مستقل و با هویت مشخص را طلب می نمایند. اگر چپ این حضور مستقل، با هویت مشخص و قدرتمند  سوسیالیستی را  در میدان مبارازات سیاسی به نمایش نگذارد، هم در حاشیه فعالیت های سیاسی باقی خواهد ماند، هم قربانی قدرتمداری اسلام گرایان، ناسیونالیستها و فاشیستهای افراطی خواهد شد. ما آفتهای قدرتمند تری از قبیل اسلام گرائی افراطی و ناسیونال فاشیسم را در ایران دارا می باشیم.
دنیز

پ., 05.11.2020 - 12:40 پیوند ثابت
کامران

من حتی نظرم این است که حزب چپ خودش رادرهیچ ایسمی پایبندنکند.نه به لحاظ حکومت کنونی نه درآینده .اتفاقابه همان شکل اول انقلاب درمیان مردم بسیارمقبول تروجاافتاده تراست .هنوزحتی ماکشوری درچهارچوب سرمایه داری کلاسیک نداریم که بتوان جریانات کلاسیک هم داشته باشیم .درهمان سبک وسیاق به لحاظ شکل دراواناتقلاب بسیارمطلوب وجاافتاده ودرمیان مردم پذیراترمیباشد.ایسم برای حزب آفت است.

پ., 05.11.2020 - 10:29 پیوند ثابت
دنیز

رفیق کامران عزیز
سپاسگزارم از بابت توجه به نوشته من. نکته نظراتی را که مطرح کرده اید مطالعه کردم. باید بگویم که میشه گفت با تمام آنها موافقم. هدف اصلی من از این نوشته، بالا کشیدن، به روز کردن و در دستور روز قرار دادن سوسیالیسم بعنوان یک ایدئولوژی پویا، مدرن و همیشه در حال تازه شدن  میباشد. "سوسیالیسم"  در میدان  چالش های سیاسی نظری باید بعنوان نظریه ای همه جانبه، جامع و کامل، یا بصورت یک آلترناتیو منسجم و همطراز، در مقابل ایدئولوژی های رقیب در جامعه مطرح شود. تا زمانیکه اینطور نبوده و در حاشیه قرار گرفته باشد، کارگران و زحمتکشان به دنبال دونالد ترامپ ها و رادیکالیسم اسلامی - فاشیستی و غیره کشانده خواهند شد. 
امروزه بخاطر کثرت مطالب، کوتاه نوشتن مقالات بیشتر امکان آن را فراهم میکند تا خواننده حوصله خواندن آن را پیدا کند. من، به نوبه خودم تلاش میکنم در این زمینه ها در حد توان بنویسم. امیدوارم رفقای دیگری مثل خود شما نیز در این زمینه ها قلم به دست گرفته هر چه بیشتر این موضوعات را به سرفصل بحث های روز تبدیل نماییم.
با سپاس مجدد.  دنیز
 

پ., 05.11.2020 - 06:55 پیوند ثابت
کامران

دنیزعزیزبحث ایده ئولوژی یک بحث پایه ای وگسترده است وفکرکنم اگربخواهی اساسی به آن بپردازی حداقل درپنج یاشش مقاله پشت سرهم برای طرح بحث ونتیجه گرفتن لازم است .ولی درست میفرمایید،درایده ئولوژی سوسیالیستی علم بزرگترین وشاخص ترین پارامتراین ایده ئولوژی است .وتمام چهارچوب های فلسفی ،اقتصادی ،فرهنگی واجتماعی خودراازعلم میگیرد.وچون خودعلم دایم درحال تکامل هست بنابراین همان حرکت وتکامل وتضادمیشوندپایه وسپس این علم هست که دیگرحرف میزندوهرچقدرکه علم جلوبیایدفلسفه عقب مینشیند.ازاینجا به بعدداستان تازه شروع میشودزیرادرعلوم اجتماعی قطعیت وجودنداردوهمه چیزنسبی واحتمالات نقش زیادی بازی میکندوکاملا هم علمی است .حال درزندگی اکنونی که داریم بایکسری ازبایدها ونبایدهاکه درکتب کلاسیک قدیم بودوامتحانش رادرست پس ندادندروبروهستیم .ودراین زمینه علم میگویداگریک ایده درعمل درست درنیامدیا اشتباه است ویابایدتکمیل گردد.وجتی اگردرست باشدبه مرورزمان باشناخت بیشتربشرتکمیل ویاباایده بهترجایگزین میشود.درشرایطی که الان ازجبهه کاروسرمایه داریم تئوری های قدیم امتحان خودراپس داده اندونشان داده اند که کاستی هایی داردعلاوه برآن سرمایه شکل جدیدکه نئولیبرالیسم باشدبخودگرفته.اگرلنین امپریالیزم رامطرح کردیعنی بردانش مارکس چیزی افزودکه زمان مارکس نبوده ولنین کاملش کردواگراکنون نئولیبرالیسم آمده یعنی لنینی بایدپیداشودوپنبه اینگونه سرمایه رابزندوراه علمی رانشان دهد.بازگشت به اندیشه های قبل وکلاسیک کاملا اشتباه است بلکه مانندلنین بایدجرات داشت وشرایط امروزرابه چهارچوب کشید.پس سوسیالیزم فراموش نشده بلکه سعی درگامهای موثروزمینی برای چپها هست تازمانیکه لنین زمان پیداشودوعلوم جدیداجتماعی راکه صدالبته برپایه دانش بزرگانی چون مارکس بنیان نهد.علی ایحال منطقی ترین شکل برای چپها عملکردموثراست که ازهمین عمل ها تئوری تازه سربرمی آورد.خیچ خجالتی دردفاع ازسوسیالیزم نیست خجالت آنجاست که ادعایی بکنیم دردفاع ازسوسیالیزم که درعمل ازپایه اشتباه باشدوبه شکست بیانجامدآنوقت غیرازسرخوردگی برای چپ وطبقه کارگرچیزی باقی نماند.به نظرمن قدمهای کوچک ومطمئن وموثربسیاربهترازحرفهای بزرگ اما درعمل بدون هیچ تاثیربرزندگی هم مردم بطورعام هم طبقه کارگربطورخاص میباشد.فقط یک نکته وتمامش میکنم باتعریف طبقه کارگرکه کسی است که فاقدابزارتولیدوفقط ازطریق نیروی یدی وفکری خودزندگی میکنددرشرایط کنونی ببین که چه فرقی بین طبقه کارگرصدسال پیش والان است .تفکرت زیبا وانسانی است .راه حل عملی وعلمی بدهی کارتمام است .

چ., 04.11.2020 - 18:22 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید