رفتن به محتوای اصلی

اشغال سفارت آمریکا در ۲٥ بهمن ٥۷ کار نهادهای آمریکائی بود و نه چریک های فدائی خلق!

اشغال سفارت آمریکا در ۲٥ بهمن ٥۷ کار نهادهای آمریکائی بود و نه چریک های فدائی خلق!

ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه صبح روز چهارشنبه ۲۵ بهمن ۵۷ ناگهان یک گروه مسلح ناشناس وارد محوطه سفارت آمریکا در تهران شدند و به دنبال آن تیراندازی شدیدی شروع شد، مهاجمان پس از دو ساعت درگیری تعداد زیادی از کارکنان سفارت و از همه مهم‌تر سفیر را در ساختمان‌های مختلف سفارت زندانی کردند، اما به محض باخبر شدن مهندس بازرگان از جریان، و اطلاع آن به امام خمینی دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه مامور ختم غائله شد و به فرمان امام خمینی مهاجمان را از سفارت بیرون انداخت. این ماجرا درست ۹ ماه قبل از تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. حال پرسش‌هایی که بعد از ۴۱ سال از پیروزی انقلاب ۵۷ مطرح می‌شود این است که ماجرای نخستین اشغال سفارت آمریکا در ایران چه بود؟ چه مناسبتی بین دو اشغال سفارت به فاصله ۹ ماه وجود داشت؟ چرا واکنش حاکمیت و در راس آن امام خمینی با دو ماجرای یکسان متفاوت بود؟ این پرسش‌ها را با مهندس محمد توسلی، از اعضای ارشد وقت نهضت آزادی ایران و نزدیکان مهندس بازرگان و دکتر یزدی در میان گذاشته‌ایم. حاصل گفتگوی «انتخاب» با او را در پی می‌خوانید

----------------------------

انتخاب: روایت شما از ماجرای اشغال سفارت در ۲۵ بهمن ۵۷ به عنوان یکی از مسئولانی که در شرایط ملتهب آن روز‌ها حضور داشتید و از طرفی عضو نهضت آزادی ایران و نزدیک به مهندس بازرگان بودید، چیست؟
در روز ۲۵ بهمن سال ۵۷، به مرحوم مهندس بازرگان که در مدرسه رفاه بودند، گزارش می‌دهند عده‌ای ظاهرا وابسته به چریک‌های فدائی خلق مسلحانه به سفارت آمریکا حمله کرده و آن‌جا را به اشغال خود درآورده‌اند. سرهنگ توکلی با نیرو‌هایی که از کمیته مرکزی در اختیارشان بوده برای محافظت از سفارت به محل اعزام می‌شوند، هم‌زمان از دفتر آقای طالقانی هم سرهنگ امیر رحیمی با نیرو‌هایی به سمت سفارت می‌روند، اما نمی‌توانند اقدام مؤثری انجام دهند. آقای مهندس بازرگان به عنوان مسئول دولت موقت بسیار نگران پیامد‌های اشغال سفارت بودند؛ بنابراین جریان را به آقای دکتر یزدی اطلاع می‌دهند، تحلیل دکتر یزدی از این ماجرا این بود که دست‌هایی می‌خواهند در این مقطع به انقلاب ضربه بزنند، مسئله سیاسی است نه نظامی. مهندس بازرگان پیشنهاد می‌کنند که: موضوع را به اطلاع آقای خمینی برسانند و با هماهنگی ایشان اقدام شود. آقای دکتر یزدی در مدرسه علوی خدمت آقای خمینی می‌روند و گزارش می‌دهند، آقای خمینی می‌گویند که «بروید و آن‌ها را بیرون بریزید.» بعد به آقای حاج مهدی عراقی هم توصیه می‌کنند که کمیته مرکزی که تحت مسئولیت آیت‌الله مهدوی کنی بود، نیرو‌هایی در اختیار دکتر یزدی بگذارند. زمانی که دکتر یزدی به سفارت می‌رسند تقریبا دو ساعتی درگیری نظامی بوده است و مهاجمان، سولیوان سفیر و حدود ۱۵۰ نفر از کارکنان سفارت را در ساختمان‌های مختلف زندانی کرده بودند و رعب و وحشت بر فضای سفارت حاکم بوده است. دکتر یزدی همراه با تیمی از افراد کمیته مرکزی وارد سفارت می‌شوند و نخستین دستوری که می‌دهند این است که: «تمام درب‌های ورودی و خروجی سفارت بسته شود.» با صدور این دستور، مهاجمان یکی‌یکی پا به فرار می‌گذارند، این رخداد بسیار کلیدی است، و البته کسی هم مانع فرارشان نمی‌شود. برخی از روی دیوار‌ها و برخی از لابه‌لای نرده‌ها می‌گریزند و در نهایت همه از صحنه خارج می‌شوند.

تشکر سولیوان از دکتر یزدی
دکتر یزدی به سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، می‌گوید خودش و بقیه کارکنان سفارت در سالن کنفرانس آن‌جا حضور پیدا کنند. وقتی همه جمع می‌شوند ایشان از جانب دولت موقت از این‌که چنین اتفاقی رخ داده از طرف دولت ایران عذرخواهی می‌کنند. آقای سولیوان هم تشکر می‌کند و می‌گویدکه «شما به موقع آمدید و نگذاشتید خساراتی وارد شود».

مسئول حفاظت از سفارت از موقعیتش سوءاستفاده می‌کند
دکتر یزدی برای پیش‌گیری از اتفاقات بعدی گروهی از افراد کمیته را در آن‌جا مستقر می‌کنند که مسئول‌شان هم شخصی به نام ماشاءالله کاشانی معروف به ماشاالله قصاب بوده است. نظر دکتر یزدی این بود که ایشان برای حفاظت از سفارت باید خارج از آن مستقر شود، اما سولیوان می‌گوید «ایرادی ندارد این‌ها می‌توانند در داخل سفارت در فضایی که در اختیارشان می‌گذاریم مستقر شوند؛ بنابراین مدتی در سفارت مستقر بودند، منتها آن‌طور که گزارش‌های مختلف حکایت می‌کند ایشان مقداری از موقعیتش در آن‌جا سوءاستفاده می‌کند و نهایتا از آنجا اخراج‌شان می‌کنند. آقای دکتر یزدی جریان امر را بلافاصله به آقای مهندس بازرگان و آقای خمینی گزارش می‌دهند. این خلاصه رخداد اشغال سفارت آمریکا در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ است.

انتخاب: در گزارش روزنامه‌های کیهان و آیندگان به ترتیب در روز‌های ۲۵ و ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ از این ماجرا، در مورد مهاجمان به سفارت صراحتاً گفته نمی‌شود که کار چریک‌های فدایی خلق است، بلکه می‌گویند یک سری مردان مسلح، و در روزنامه آیندگان در تاریخ ۲۸ نیز اعلام می‌دارد که سخن‌گوی چریک‌های فدایی خلق در مصاحبه با خبرگزاری پانا اظهار کرده که: «ما دستور حمله به سفارت آمریکا را صادر نکردیم...» از طرفی در مورد اشغال سفارت در ۲۵ بهمن تقریباً اتفاق نظر بر این است که این تهاجم کار چریک‌های فدایی خلق بوده است. اما خبرگزاری تابناک فیلمی از همان روز منتشر کرده است؛ در این فیلم گزارشگر با یکی از مهاجمان مصاحبه می‌کند که عضو چریک‌های مجاهد خلق بوده و صراحتا می‌گوید: «من از چریک‌های سازمان مجاهدین خلق هستم. دو روز است که ما سفارت آمریکا را محاصره کردیم، برای این‌که به ما اطلاع داده شده بود مخفیانه می‌خوان بیان اسناد سازمان سیا را از سفارت خارج بکنن. امروز محاصره رو تنگ‌تر کردیم به علت این‌که دیدیم از پشت جعبه‌هایی که درون سفارت بود، افرادی مشکوک وارد ساختمان شدند، به محض این‌که این‌طور شد به کمیته مسجد امام حسین اطلاع دادیم، از میدان فوزیه برای ما قوا فرستادند. ۲۴ نفر از بچه‌های سازمان مجاهدین خلق به ما پیوستند پیوستند، حلقه محاصره رو تنگ کردیم و وارد شدیم...» پرسشم این است که بالاخره اشغال سفارت در ۲۵ بهمن کار چه کسانی بود؟
درست است شائبه‌هایی وجود داشت مبنی بر این‌که این‌ها چریک‌های فدایی خلق هستند، در برخی از گزارش‌ها نیز این چنین منعکس شد و همان‌طور که شما گفتید، خود چریک‌ها فدایی خلق این مسئله را تکذیب کردند.

اشغال سفارت در ۲۵ بهمن کار نهادهایی از آمریکا بود!
آقای دکتر یزدی در جلد چهارم خاطرات‌شان که زیر چاپ است، دقیقاً این مسئله را بررسی کرده و تمام ریشه‌های این ماجرا را نشان داده‌اند. خلاصه بحث ایشان این است که این حمله به وسیله نهاد‌هایی از آمریکا انجام شده بود، آن‌ها با این اقدام می‌خواستند، بهانه‌ای برای عدم شناسایی انقلاب و اقداماتی علیه جمهوری اسلامی داشته باشند.

دو همکار شخصی بنام راس پرو به سفارت آمریکا حمله کردند!
چون بحث مفصل است من فقط به یک بخش از گزارش ایشان اشاره می‌کنم؛ دکتر یزدی در خاطرات خود به شخصی بنام راس پرو (Ross perot) اشاره می‌کند. این شخص قبل از انقلاب مدیر «مؤسسه الکترونیک دیتاسیستم» بوده و دو نفر از همکاران‌شان به خاطر تخلفاتی در زندان قصر به سر می‌بردند. روز ۲۳ بهمن با تمهیداتی این دو نفر را از زندان قصر آزاد می‌کنند.

واشنگتن پست نوشته بود محاصره و اشغال کار خود سیا و ساواک است تا بهانه‌ای برای دخالت نظامی فراهم شود
دکتر یزدی توضیح می‌دهد که این افراد همراه با افراد ساواک و نیرو‌های کمکی دیگر، به سفارت آمریکا حمله کرده بودند. آقای دکتر یزدی در این گزارش مستنداتی هم می‌آورند، از جمله روزنامه واشنگتن پست در ۲۷ بهمن ۵۷، یعنی دو روز بعد از حمله می‌نویسد: «این محاصره و اشغال کار خود سیا و ساواک است تا بهانه‌ای برای دخالت آشکار نظامی در ایران را فراهم کند.»

آمریکا دو روز بعد از این حمله ناموفق جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت / حمله ارتباطی به چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق نداشت!

انتخاب: این تحلیل واشنگتن پست بود؟
بله، داده‌های دیگری هم هست که این اقدامات جهت جلوگیری از شناسایی دولت جدید ایران بوده است. وقتی این برنامه موفق نمی‌شود آمریکا در
۲۷ بهمن ۵۷ دولت جدید جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت می‌شناسد، در حالی که روسیه، و بسیاری از کشور‌های دیگر ۲۳ بهمن یعنی یک روز بعد از پیروزی انقلاب دولت جدید را به رسمیت شناختند. تمام این قرائن و اطلاعات نشان می‌دهد که این حمله کاملاً برنامه‌ریزی‌شده بوده، اهداف سیاسی در پی آن بوده است و به هیچ وجه هم ارتباطی با چریک‌های فدایی خلق و همچنین مجاهدین خلق نداشته است.

انتخاب: مسعود رجوی در اوایل بهمن ۵۷ از زندان آزاد می‌شود، این در حالی است که از ۲۲ دی ماه همان سال یعنی نزدیک به یک ماه پیش از آزادی او از زندان، شورای انقلاب به دستور امام خمینی تشکیل شده و اتفاقا نه او و نه هیچ‌یک از هم‌مسلکانش عضو آن نیستند. رجوی در سخنرانی‌هایش پس از آزادی می‌گوید که «سقوط رژیم یک مرحله از انقلاب است» و به نظر می‌رسد که به دنبال سهم بزرگی از سفره انقلاب است. با توجه به آن کلیپی که اشاره کردم که در آن یکی مهاجمان اذعان می‌کند که جزو چریک‌های مجاهدین خلق است، می‌توان این گمانه را مطرح کرد که نخستین حمله به سفارت آمریکا کار مجاهدین خلق باشد برای مثلا ایجاد موجی که بتوانند با بهره‌گیری از آن سهم خود را از سفره انقلاب بردارند، البته با همکاری با آن افرادی که شما در بالا فرمودید؟

به هیچ وجه. اسناد و گزارش‌هایی که آقای دکتر یزدی در جلد چهارم خاطرات‌شان دارند، به هیچ وجه چنین گمانی را تداعی نمی‌کند. مجاهدین خلق به دنبال تداوم انقلاب و جایگزینی بودند و این برنامه نیاز به سازمان‌دهی و زمان داشت. آن‌ها ابتدا روابط خوبی با آقای خمینی و... داشتند، و این بحث‌ها ابتدا اصلاً مطرح نبود. اما به تدریج زمینه‌هایی فراهم شد تا خرداد ۶۰ که دیگر آن برخورد نهایی صورت گرفت. اسناد به هیچ وجه چنین گزاره‌ای را مطرح نمی‌کند.

بین اتفاقات ۲۵ بهمن ۵۷ با ۱۳ آبان ۵۸ در سفارت آمریکا هماهنگی وجود داشت!

انتخاب: به نظر شما مناسبتی بین ۲۵ بهمن ۵۷ با ۱۳ آبان ۵۸؛ یعنی دو اتفاق مربوط به سفارت آمریکا وجود دارد؟
بله، تمام تحلیل‌ها نشان می‌دهد که یک هماهنگی کاملاً تاریخی بین این دو اشغال وجود دارد. تردیدی نیست که دانشجویان صداقت داشتند، و پس از بردن شاه به آمریکا، آنان با انگیزه ملی و نگرانی از این‌که کودتای ۲۸ مرداد دیگری اتفاق بیفتد، می‌خواستند به عنوان جنبش دانشجویی واکنش نشان دهند، آن‌ها گفتند ۴۸ ساعت هم بیش‌تر آن‌جا نخواهیم بود. این حادثه را به عنوان یک واقعه تاریخی می‌توان پذیرفت، اما در کنار آن پرسش‌هایی مطرح می‌شود؛ دانشجو‌ها قبل از حمله به سفارت آمریکا از آقای موسوی خوئینی‌ها می‌پرسند که: «بهتر نیست قبلا از آقای خمینی سؤال کنیم که آیا ایشان موافق‌اند یا نه؟» آقای موسوی خوئینی‌ها پاسخ می‌دهند که «اگر ما از ایشان سوال کنیم، ایشان موافقت نمی‌کنند، برای این‌که به لحاظ حقوق بین‌الملل این اقدام نمی‌تواند با موافقت رهبر انقلاب انجام شود. اما شما این اقدام را انجام دهید من موافقت آقای خمینی را می‌گیرم.» خوب پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که آقای موسوی خوئینی‌ها چه اطمینانی داشتند که موافقت آقای خمینی را بگیرند؟

مسئله دوم این است که قبل از اشغال سفارت، آقای مهندس بازرگان به همراه دکتر یزدی و دکتر چمران سفری به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر به الجزیره داشتند، آن‌ها در آن‌جا با برژینسکی دیدار کردند و زمانی هم که برگشتند آقای مهندس بازرگان گزارش دادند که «موضوع مذاکرات ما گرفتن مطالباتی بود که از آمریکا داشتیم، خرید‌هایی که کرده بودیم، می‌خواستیم این‌ها را روشن کنیم و...» ایشان گزارش شفافی از این دیدار ارائه دادند، اما خوب فضایی به وجود آمد که اصلاً چرا شما بدون اجازه آقای خمینی در آن‌جا مذاکره کردید؟ و... مهندس بازرگان هم پاسخ‌های لازم را دادند.

آقای خمینی هم در ۲۵ بهمن ۵۷ هم در ۱۳ آبان ۵۸ گفتند بروید و اینها را از سفارت آمریکا بیرون بریزید
در همان روز یکشنبه ۱۳ آبان ۵۸ که سفارت آمریکا اشغال شد، آقای مهندس بازرگان به آقای دکتر یزدی گفتند که بروید به آقای خمینی گزارش بدهید. آقای دکتر یزدی ساعت ۳ بعدازظهر دیداری با آقای خمینی دارد، گزارش مذاکرات الجزایر را می‌دهد و بعد هم می‌گوید که امروز چنین اتفاقی در سفارت آمریکا افتاده است، آقای خمینی می‌گویند که بروید و این‌ها را از سفارت خارج کنید. یعنی ایشان همان دستوری را که در ۲۵ بهمن ۵۷ داده بودند، صادر می‌کنند. خوب آقای دکتر یزدی می‌آید بیرون و ظاهراً فردای آن روز به صورت تلفنی با آقای خوئینی‌ها صحبت می‌کنند و می‌گویند: «خوب دانشجو‌ها ۴۸ ساعت در سفارت بودند حالا دیگر از سفارت بیرون بروید چراکه ما به لحاظ حقوق بین‌الملل نمی‌توانیم پاسخ‌گوی این اقدام باشیم.». بعدازظهر روز دوشنبه یعنی روز ۱۴ آبان آقای خمینی در دیدار با جمعی مطرح می‌کنند که دانشجویان کار خوبی کرده‌اند و همان‌جا بمانند. صبح دوشنبه هم آقای احمد خمینی ارتباط داشتند با آقای موسوی خوئینی‌ها و وارد سفارت می‌شوند. این‌ها واقعیت رویداد‌هایی است که اتفاق افتاده است. خوب سؤال اصلی این است که اگر روز یکشنبه آقای خمینی در جریان نبودند و بعد به آقای دکتر یزدی می‌گویند همان کاری را بکنید که در ۲۵ بهمن ۵۷ انجام دادید، چه اتفاقی می‌افتد که ۲۴ ساعت بعد اشغال سفارت را تأیید می‌کنند و از آن به عنوان انقلاب دوم و انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب ۵۷ یاد می‌کنند؟!

۱۳آبان ۵۸ بهشتی گفته بود: «اگر ما سوار موج نشویم آن‌ها سوار ما خواهند شد»؛ احتمالاً این همان پیامی است که به آقای خمینی رسید و ایشان در ۱۴ آبان ماجرای سفارت را انقلاب دوم نامدیدند!
من قبلاً در مصاحبه‌ای این ماجرا را این‌طور توجیه کرده‌ام. همان موقع با آن جوّی که جریان چپ از قبیل: چریک‌های فدایی خلق، مجاهدین خلق، حزب توده و جنبش... جلوی سفارت در فضای سیاسی به وجود آورده بودند و همگی به عنوان یک حرکت ضدامپریالیستی آن را ستایش می‌کردند، مرحوم دکتر بهشتی گفته بودند: «موجی ایجاد شده که اگر ما سوار موج نشویم آن‌ها سوار ما خواهند شد». احتمالاً این همان پیامی است که در این فاصله به آقای خمینی رسیده باشد. آقای خمینی هم انسانی باهوش و زیرک بودند؛ بنابراین شرایط را سنجیده و آن‌طور واکنش متفاوت نشان دادند و اشغال سفارت را انقلاب دوم نامیدند. باید توجه داشت که تازه یک سال از انقلاب گذشته، هنوز اختلاف گروه‌های مختلف به آن صورت بروز نکرده، ضمن این‌که نهادهایی، چون مجلس و ریاست‌جمهوری هم هنوز شکل نگرفته‌اند؛ یعنی به طور کلی شرایط هنوز ثباتی ندارد. من در آن تحلیل احتمال می‌دادم که آقای خمینی تحت تأثیر پیشنهاد مرحوم دکتر بهشتی، چنین واکنشی نشان دادند، یعنی در واقع بر آن موجی که جریان چپ می‌خواست ایجاد کند، مسلط شدند تا بتوانند اوضاع را کنترل کنند. این تحلیل به لحاظ سیاسی بسیار قابل درک است.

ادعای کیانوری!
اما در سال گذشته مجله اندیشه پویا در شماره ۵۶، بهمن ۹۷، در صفحه ۹۰ برای نخستین بار گزارشی از اسناد روابط حزب توده با مراکز اطلاعات روسیه شوروی و آلمان شرقی منتشر کرد، این گزارش به نقل از کیانوری می‌گوید: آقای خمینی پیش از دیدار بازرگان با برژینسکی در الجزیره، مجوز اشغال سفارت آمریکا را داده بودند.

ادعای نقش داشتن حزب توده!

انتخاب: به نظر شما در ۱۳ آبان ۵۸ حزب توده پشت ماجرا بوده است؟

بله، بر اساس این گزارش کیانوری چنین مطلبی را گفته است و هیچ‌کس هم تا کنون که حدود دو سال از انتشار آن گزارش گذشته این اسناد چاپ‌شده در اندیشه پویا را تکذیب نکرده است. انتشار این خبر نشان می‌دهد که اشغال سفارت در ۱۳ آبان ۵۸ احتمالاً با هماهنگی حزب توده و با آمادگی قبلی صورت گرفته باشد؛ بنابراین وقتی که آقای موسوی خوئینی‌ها به دانشجویان می‌گوید که شما بروید سفارت را اشغال کنید من موافقت آقای خمینی را می‌گیرم، یک احتمال وجود دارد که ایشان هم در جریان بوده است. من نمی‌خواهم قضاوت بکنم، فقط بر اساس این گزارش، تحلیلم این است که آقای موسوی‌خوئینی‌ها در جریان موافقت آقای خمینی قرار داشته؛ بنابراین دانشجویان را برای انجام این کار تشویق می‌کند.

"سولیوان گفته بود اگر آمریکا شاه را بپذیرد، سفارت اشغال می‌شود / شاید نئوکان‌ها با آگاهی شاه را به آمریکا بردند تا سفارت اشغال شود"
از سوی دیگر شواهد دیگری در اسناد تاریخی وجود دارد که نشان می‌دهد، بردن شاه به آمریکا با برنامه بوده است. وقتی ایده بردن شاه به آمریکا مطرح بود، هم سولیوان نامه نوشته که اگر شما شاه را بپذیرید، سفارت اشغال می‌شود، هم وزارت امور خارجه آمریکا به کارتر تذکر داده بودند که اگر زیر فشار نئوکان‌ها از جمله راکفلر، شاه به آمریکا بیاید اشغال سفارت آمریکا رخ می‌دهد. تمام قرائن نشان می‌دهد که با یک چنین برنامه‌ای، کارتر زیر فشار نئوکان‌ها با سفر شاه به آمریکا موافقت می‌کند. این برنامه را در اصطلاح سیاسی می‌گویند پرووکیشن (Provocation)، یعنی با آگاهی از اشغال سفارت، شاه را به آمریکا برده‌اند تا سفارت اشغال شود و با اقدامات بعدی، اشغال دو روزه سفارت، به ۴۴۴ روز و پیامد‌های آن منجر شود.

اشغال سفارت آمریکا با نقض قوانین و تعهدات بین‌الملل، ضربه سنگینی به اعتبار جهانی انقلاب اسلامی وارد کرد، به خصوص عکس‌هایی که از این گروگان‌ها با چشم‌بند در رسانه‌ها چاپ شد، نگاه مردمی و انسانی را که انقلاب اسلامی در سطح جهانی از خود نشان داده بود. را به زیر سوال برد. انقلاب اسلامی تأثیرات جهانی داشت و اعتباری برای ایران و ایرانیان به وجود آورده بود، اشغال سفارت بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که به این وجهه وارد شد. به تدریج زمینه‌سازی برای تحمیل جنگ هشت‌ساله به ایران صورت گرفت و هزینه‌های سنگین فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که به کشورمان وارد شد. بنابراین به نوعی می‌توان گفت که خود آمریکایی‌ها در راستای یک برنامه راهبردی برای ضربه زدن به اعتبار جمهوری اسلامی ایران، اشغال سفارت آمریکا را تحریک و مدیریت کرده باشند.

آن‌چه امروز باید از گذشته عبرت گرفته شود، این است که در رویداد‌های امروز هم جامعه ما می‌تواند با چنین برنامه‌های تحریک‌آمیزی روبه‌رو باشد، و به دست خود ما اقداماتی صورت گیرد که در راستای منافع ملی ما نباشد.

 

منبع:
سایت انتخاب

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید