رفتن به محتوای اصلی

طرح کلی تاریخ کار - بخش ششم

طرح کلی تاریخ کار - بخش ششم
انستیتو بین المللی تاریخ اجتماعی

جابجایی های بلندمدت در مناسبات کار – ادامه
حال می خواهم جهشی هزار ساله به جلو در زمان بکنم؛ نه به این دلیل که تحول جهان در این فاصله به شدت کند بود(1)، بل به این دلیل که دانش ما از تاریخ کار 5 قرن اخیر، تحول بسیاری یافته است. ما این نگاه جدید را مدیون تحقیقات "گروه همکاری در مناسبات جهانی کار" در انستیتوی بین المللی تاریخ اجتماعی هستیم، که به ترسیم مناسبات کمی و کیفی کار در سراسر جهان به طریقی استاندارد شده اشتغال دارد. من نتایج تحقیق کریستین مول – موراتا (Christine Moll-Murata) در بارۀ جابجایی های مناسبات کار در آسیای شرقی را به عنوان نقطه عزیمت ام برگزیده ام.

بعد از توسعۀ بدواً سریع اقتصاد بازار در روزهای اوج سلسلۀ مینگ در قرن شانزدهم، برگشتی به اشکال کار ناآزاد رخ داد. شمار دم افزونی از کشاورزان خرد چندان بدهکار شدند که به فروش خود یا خویشاوندان شان به عنوان "بردۀ بدهکاری" رو آوردند. این واقعیت که قانون مینگ صراحتاً فروش زن و فرزند را – خاصه به مردانی که جویای همسر بودند، یا برای کار در "مشاغل پست" از جمله برای روسپیگری و تفریحات – ممنوع می کرد، از این بابت بسیار گویاست. در سلسلۀ مانچو کوینگ (1911 - 1644) شکل دیگری از مناسبات کار سر برآورد. مهاجمان مانچو، که از شمال می آمدند، به اصطلاح تحت "هشت پرچم" با تعهدات سخت نظامی سازمان یافته بودند. اگرچه این مناسبات به اعتباری متضمن امتیازاتی – به شباهت با ینی چری (سربازان پیاده نظام) در امپراتوری عثمانی، سامورائی های ژاپنی، و بخشی از دستگاه نظامی مغولها – بود، اما مشخصاً کار خراجگزارانه را در خود مستتر داشت. این خدمۀ نظامی به نوبۀ خود حق داشتند بردگان را به کار گیرند. کار برای بازار در ادامۀ دورۀ کوینگ دوباره افزایش یافت؛ البته در این باره که چگونه این تحول رخ داد، اختلاف نظرات بسیاری در میان متخصصان وجود دارند. کار برای بازار در چین، حتی کار زنان، مشخصاً از پایان قرن 19 رو به افزایش گذاشت. پس از یک سیر برگشت رادیکال در زمان مائو، اکنون بیشتر جمعیت چین به کار دستمزدی یا به مشاغل خرد مستقل مشغول است. چین هنوز 3 تا 6 میلیون (و طبق برخی ادعاها 10 تا 20 میلیون) انسان را "به ارث می برد" که در اردوگاه های بازآموزی به کار اجباری اشتغال دارند.

البته در کشور بزرگی مثل چین بسیاری تفاوتهای منطقه ای وجود دارند. چین را نمی توان با آسیای شرقی یکی گرفت. مثلاً ژاپن به مدت چندین قرن کشور کشاورزان خرد مستقلی بود که برای بازار تولید می کردند. در مقایسه با چین، گذر ژاپن به جامعه ای که در آن کار دستمزدی مسلط است، بسیار کندتر اتفاق افتاد. با این حال، هنوز یک مسئلۀ تحلیلی باقی است. در دوران ادو (Edo)، از 1603 تا 1867، مالیات اجباری بر محصولات چند ده خانواده دایمیو (daimyo)، که صاحب زمین های زیادی بودند، بسیار سنگین بود. از این رو این سؤال پیش می آید که پس نکند کار کشاورزی در واقع نوعی سرواژ یا کار خراجگزارانه بوده است. واقعیت قابل توجه در جامعۀ به شدت صنعتی شدۀ امروز ژاپن، نسبت بالای کار خانه داری بدون دستمزد زنان، اعم از زنان متأهل یا مجرد، است. داده های بسیار مفصل در بارۀ تایوان سال 1905 این تصویر را تأئید می کنند، و به نوبۀ خود معیاری برای سنجش دقیقتر کار خانه داری در چین را به دست می دهند.

حال به گوشۀ دیگری از دنیا می روم: به آفریقای زیر صحرای کبیر (آفریقای سیاه) که با ظهور و سپس افول تدریجی بردگی در 5 قرن گذشته شناخته شده است. بردگی در افریقا، اگرچه منشاء دیرینی دارد، اما با آغاز صادرات برده به کشورهای دیگر به شدت بر دامنۀ آن افزوده شد. ظهور امپراتوری عثمانی تأمین برده از روسیه و قلمرو اسلاو را برای کشت شکر در بخش های مسیحی مدیترانه متوقف کرد. به این علت تاجران برده – که عمدتاً ایتالیائی، اسپانیائی و پرتغالی بودند – دست به صدور دم افزون بردگان از افریقای سیاه زدند؛ و بیشتر از همه برای کار در کشورهای قارۀ امریکا، که صنعت رو به رشد شکر داشت در آنجا مستقر می شد. در منطقۀ کارائیب (غرایب)، مثلاً در سورینام، اکثریت جمعیت را بردگان تشکیل می دادند. تأثیر این تجارت را در خود افریقا نیز در نظر داشته باشید: گزارش های مفصل فدراسیون "افریقای غربی فرانسوی"(2) (French West Africa) نشان می دهند که صد سال پیش، یعنی صد سال پس از لغو تجارت برده در بریتانیا، هنوز حدود 30 درصد جمعیت را بردگان تشکیل می دادند. در حالی که تجارت برده به امریکا در قرن 18 به نقطۀ اوج خود رسیده بود، و اگرچه صدور بردگان از ساحل شرقی افریقا ادامه داشت، اما تنها در اواسط قرن نوزدهم بود که بردگی در درون افریقا به اوج رسید. تا سال 1935، بین 20 تا 33 درصد اهالی اتیوپی هنوز برده باقی مانده بودند.

با نگاهی وسیع به مناسبات کار در 500 سال اخیر، چنان که در تحقیقات "گروه همکاری در مناسبات جهانی کار" پیرامون 5 قرن (از 1500 تا 2000) مستند شده است، می توان نتیجه گرفت که در بلندمدت سهم کسانی که به کار دستمزدی اشتغال داشته، همچنین سهم مردمی که کار نمی کنند (کودکان و دانشجویان)، و نیز آنانی که دیگر کار نمی کنند (ازکارافتادگان و بازنشستگان)، در جمعیت جهانی افزایش یافته است. این افزایش بیشتر از همه با کاهش کار مستقل (خویش فرمائی)، کار پایاپای یا متقابل، خاصه در کار خانگی، و کار ناآزاد همراه بوده است. البته من واقف ام که کار بردگی و اجباری حتی امروزه نیز وجود دارد. بی گمان تفاوت های عظیمی بین قاره ها و کشورهای مختلف وجود داشته اند، اما در یکی – دو قرن اخیر گرایش های اصلی در پهنۀ جهانی سمت هم گرائی داشته اند.

(1) - هاری پلکت (Harry Pleket) بر این نظر است که اقتصاد امپراتوری رم در اساس تفاوتی با اقتصاد اروپای غربی در فاسلۀ 1400 تا 1700 یا حتی شاید 1800 نداشته است. اما این ادعای او، به تصریح خود او، ابداً به این معنا نیست که در خلال این مدت هیچ تغییری رخ نداده بوده است. من به پیروی از پلکت، و برخلاف نظر ماکس وبر، می پذیرم که بازار در زمان رم همان قدر متحول شده بود که در زمان رنسانس.

(2) - فدراسیونی از هشت کشور مستعمرۀ فرانسه.در غرب افریقا، شامل موریتانی، سنگال، مالی، گینه، ساحل عاج،نیجر، بنین و بورکینافاسو.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید