رفتن به محتوای اصلی

انگار گم شده بودیم

انگار گم شده بودیم
یک‌شنبه, 1. دسامبر 2019 - 19:34

کجا پرتاب شده بودیم ؟
دنیایی که نام دیگرش قرنطینه است؛
و دنیایی است کوچک،
چونان گنجشکی باران خورده بودیم،
در پاییزی بی رحم،
به سان سکته ای در هوشیاری،
غرق دردنیای فراموشی

انگار گم شده بودیم؛
از یاد رفته بودیم؛
فریاد می زدیم؛
پرده سیاهی جلو پنجره ها کشیده بودند؛
نور هم مهجور،
در تاریکی فرو رفته بود؛

پیدا شدیم،
در گرگ و میش امروز
من نام همه را دوباره به یاد می آورم
گلدانها ،
ردیف سر جایشان هستند
و عاشق نور،
پرده ها را کنار می زنم

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.