رفتن به محتوای اصلی

تأملی بر علل و نتایج یك واقعه تلخ تاریخی (كودتای 28 مرداد سال 32)

تأملی بر علل و نتایج یك واقعه تلخ تاریخی (كودتای 28 مرداد سال 32)

جنبشهای اجتماعی بعد از هر شكستی پیامدهایی در زمینه های گوناگون هستی اجتماعی بدنبال دارد. این پیامدها بسته به ابعاد و گستره ی شكست و شكل سركوبی كه بدنبال دارد، تاثیرات منفی درازمدتی در جامعه بر روان شناسی مردمانش بالاخص بر روشنفكران آن می گذارد. طرح و شناخت این تاثیرات در هر جامعه ای همگام با درك درست آرایش نیروهای فعال اجتماعی و شكلی كه روند رویدادها بخود می گیرد و دورنمائی كه در پیش است از وظایف هر نیروی پیشروئی است كه بخواهد با جمع بندی كلی و دقیقی از اوضاع مشخص اجتماعی، تعهد و رسالتی كه برای خویشتن قائل است را جواب گوی باشد.

در این مقال نمی خواهیم بحثی كلی از شكست و فلسفه این پسروی كه در تاریخ هر جنبشی دیده می شود، داشته باشیم. بلكه فقط می خواهیم نگرشی به شرایط شكست جنبش انقلابی مردم ایران در برشی خاص از تاریخش كه درست تر خواهد بود اگر آن را دوران سیاه نامیم، داشته باشیم. آنگاه به بحث پیرامون نتایج اجتماعی این دوران كه از دردناكترین شكستهای مردممان بوده، بنشینیم و مخصوصاً بر تاثیراتی كه در بعد روان شناختی روشنفكران داشته دقیق تر شویم . در این كار كاملاً از مقوله تاریخ نویسی و وقایع نگاری احتراز می جوییم با این باور كه تاكنون نكات اساسی از دیده ها پنهان نمانده است .

در هر جنبش و قیامی كه تاكنون در طول تاریخ صورت گرفته، بر مبنای یكسری ضروریات حاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده كه مردمان بر بنیان خواستهایی كه با اهداف حاكمان در تعارض بوده به مبارزه روی آورده، رهبران مردمی با طرح آنچنان مطالباتی كه بتوانند اقشار هر چه وسیعتری از توده ها را به تحرك و خیزش علیه حكومت به زیر پرچم واحدی گرد آورند درصدد سازماندهی و هدایت جنبش به سوی اهداف ترقی خواهانه خود برآمده اند. و به درجه استفاده درست از حداكثر امكاناتی كه شرایط اجتماعی و آمادگی مبارزاتی مردم و وضعیتی كه موجب عصیان آنها علیه وضع موجود می شود. همچنین درك عمق انگیزه ای كه مردمان را به نبرد خیزانده و گرایشی كه به دلایل مشخص تاریخی و فرهنگی خود به شكل یا اشكال خاصی از نبرد از خویشتن نشان می دهند، رهبران جنبش كه خود می بایستی صادقانه مومن و متعهد به آرمانهای اساسی جنبش باشند، توانسته اند قیام مردم را تعمیق بخشیده و گامهای مثبت و سازنده ای در راه پیروزی اهدافشان بردارند. و رهبریتی كارآمد و لایق كه مورد اعتماد مردم مبارز باشد و در صحنه هدایت آنها بسوی هدفهایشان پرچمدار جنبش باشند، از خویشتن نشان دهند و هر دم افزونتر از قبل اعتماد مردم را جلب نموده، در عمل با درك علائق، روحیات و احساسات آنها و احترام و تعهد صادقانه به اهداف واقعی جنبش عملاً نشان دهند كه رهبریت آنها جزئی ملزوم از ضروریات پیروزی بر دشمن مردمان می باشد.

بر این مبنا در ارزیابی هر جنبش و قیامی با توجه به اهمیت و نقشی كه رهبریت در هدایت آن به صحیح ترین مواضع و اتخاذ مناسبترین سیاستها دارد می بایستی نقاط ضعفی كه رهبران داشته اند مورد توجه ویژه قرار گیرد. از جمله با این باور است كه به توضیح پاره ای نقاط ضعف رهبریت نهضت ملی مردم ایران در مقطع آن سالها می پردازیم كه خود این ضعف و كاستیها پی آمدهای رنج آور و مخربی از لحاظ روان شناسی برنسلی از مردم كشورمان داشته که هنوز هم با گذشت چندین دهه تداوم دارند.

پایان جنگ دوم جهانی و وضعیتی كه دول متحدین به سردمداری آلمان هیتلری در آن شكست سنگینی از نیروهای متفقین را پذیرا شدند، موجب ایجاد شرایطی در صحنه بین المللی گردید كه بر بستر آن مبارزه علیه روابط استعماری از زمینه ای مناسب برای نضج و اعتلاء برخوردار شد. در كشور ما نیز با حكومت مزدور پهلوی كه مردم میهنمان را آماج وحشیانه ترین و كین توزترین ستمهای قرون وسطائی و استثمار نیروهای سرمایه داری داخلی در پیوند با منافع استعمار جهانی قرار داده بود، شرایط از هر نظر برای دامن زدن به مبارزه علیه رژیم دست نشانده پهلوی موجود بود. رهبران نهضت با طرح شعار ملی كردن صنعت نفت و استیفای حقوق ملت ایران از شركت نفت ایران وانگلیس آتش مبارزه را شعله ور ساخته ، مردم را علیه حكومت شوراندند.

 با گسترش و تعمیق دامنه مبارزه جناحی از رهبریت نهضت كه صرفاً از مبارزه خواستار تامین منافع تنگ نظرانه خود می بودند از ژرفش جنبش بشدت به هراس افتادند و درصدد ایجاد محدودیتهائی برای بالندگی جنبش برآمدند كه هردم می رفت تا ژرفنای غنی تری كه همانا برچیدن اساس نظام سلطنتی بود برخود گیرد. رهبران سازشكار چاره را در مذاكره با دربار و عوامل آن یافتند تا با گرفتن امتیازاتی با كمك همدیگر جنبش را مهار كنند . بدین طریق طیف مهمی از رهبریت نهضت به صفوف دشمن پیوسته از پشت به آرمانهای مردم خنجر زدند. اشتباهات و ندانم كاریهای نیروی چپ كه با داشتن تشكیلات سازمان یافته منضبط خود وزنه مهمی در عرصه نبرد بشمار می آمد.مشکلات خاص خود را در این عرصه به بار آورد .

شرایط فرهنگی كشور ما به نحوی است كه زمینه برای به اصطلاح قهرمان سازی و قهرمان پروری در آن مهیاست و مردم به رهبران فكری خود همواره به چشم مردانی كه قدرت خارق العاده ای دارند و ظرفیت اعمال و كارهای فوق بشری دارند می نگرند. لذا به آنها و توان و كارآئی شان در جریان مبارزه اعتماد مطلق پیدا می كنند. علت آن از جمله بخاطر سركوب و تحقیری است كه در طول تاریخ از طرف حاكمان كشور در حقشان اعمال شده و موجب عدم اعتماد به نفس در مردم گشته، گمان می برند كه رهبران مبارز خمیرمایه ای متفاوت از مردمان عادی دارند . هرگاه به حسن نیت ، صداقت ، درایت و ذكاوت سیاسی آنها نیز ایمان بیاورند. همه اینها دست به دست هم داده از این رهبران چهره ای قابل پرستش در نزد توده ها ترسیم می شود.  چنانچه در نهضتی شكست خوردند و رهبران مبارز هم به آرمانهای آنها خیانت نمودند روحیه سرخوردگی و وازدگی و بدبینی فراگیر می شود. یاس و نا امیدی از هر نوع مبارزه ای جزئی از باور مردمان گردیده سر در لاك خود فرو برده و رخوت و سستی جانشان را فرا گرفته و گوشه گیری اختیار نمودن را پیشه می سازند. موردی كه در پی شكست نهضت ملی شدن صنعت نفت به عیان  با برجستگی خاصی رویت گردید.

برخی از رهبران نیروی چپ كه بت پیروانشان گردیده بودند با ضعف و خیانت  به آرمانشان طیف هوادارانشان را از لحاظ عقیدتی و روحی چنان منفعل و خلع سلاح كردند كه همگی خود را در خلاء كامل فكری و آرمانی بدون هیچ دورنمای روشنی حس كردند. سایر نیروهای رهبری نهضت نیز با دوروئی و خیانت و آشكار شدن آن بر پیروانشان اعضای خود را به همین وضعیت دچار كردند . پس از تثبیت رژیم كودتا محمدرضا پهلوی كه حفظ تاج و تخت خود را مدیون آمریكا می دانست كشور را در بست در اختیار آنها قرار داد. از آن پس اجرای هر برنامه اقتصادی و اجتماعی را مطابق صلاحدید آنها و بر مبنای در نظر گرفتن منافع غارتگرانه اربابان خود طرح ریزی می كرد.

در این راستا هجوم سیل آسای شركتهای استعماری برای چپاول و غارت منابع كشور آغاز شد. طیف مهمی از روشنفكران مبارز و علاقمند به نهضت بارویگردانی از اعتقاداتشان هر كدام به نوعی جذب دستگاه شاهی گردیده  با خدمت به آن نان و نوائی هم رسیدند. و از گذشته مبارزاتی خود جز به نفرت و كینه یاد نكردند. برخی هم كه نمی توانستند خویشتن را راضی به سازش و همكاری با رژیم نمایند و از طرفی هر نوع امید و انگیزه ای به مبارزه را از دست داده بودند ،  به بیماری عرفان گرائی دچار شده مرثیه خوانی آغازیدند كه بازتاب آن در اشعار شعرای آن دوره كاملاً به روشنی گویای روحیات درمانده و علیل شان می باشد. بر بستر ركود و رخوت و یاس و بدبینی آن دوران كه بعد از هر شكستی گسترش می یابد مرض سیاست گریزی شیوع پیدا كرد.  چون با درهم كوبیدن و مسخ شخصیت رهبران نهضت، حكومت این باور را در مردم حسابگرانه می دمید كه آلت دست شده بودند، ابعاد و ژرفای این سیاست ستیزی آنچنان ریشه دواند كه پوچی و بیهودگی هر نوع مبارزه ای شعار فراگیری شد كه در تداوم آن نسل بعدی وقتی به صحنه مبارزه روی آورد از صفر شروع كرد . رژیم كودتا چیزی از نسل قبلی برای جوانان باقی نگذارد، تا به اتكای آن بتوانند باز آزموده ها را دوباره تجربه نكنند. چنین بود كه كجروی ها و كج اندیشی ها بر بستر گسیختگی دو نسل زمینه مناسبی برای رشد یافت كه به سهم خود ضایعات جبران ناپذیری در پی داشت.  چنین است كه با در نظر گرفتن همه ابعاد وپی آمدهای مخرب رژیم ستم شاهی عمق جنایت و خیانت آن بر علیه میهنمان روشن می شود.  در می یابیم كه همدستی خاندان پهلوی با اربابان غارتگرش در چپاول و غارت ثروت این كشور و به تاراج بردن حاصل دسترنج هم میهنانمان ، تنها مورد خیانتی نبود كه بر علیه كشور شد. خیانت آنها در به انحراف كشاندن فرهنگ انسانی و عصیان علیه هر آنچه نشانی از زیبائی مردمان داشت ، دست كمی از سایر موارد خیانت و رذالتشان نداشت.

البته بر بستر زمینه ای كه در روحیات روشنفكران و در بافت فكری آنها موجود می باشد، كارائی این سیاست رژیم شاهی قدرت درخشندگی و برندگی بیشتری پیدا می كرد . از جمله از جلوه های مهم خاصیت روشنفكری آن است كه همیشه محصور در بررسی افكارند و از توجه به واقعیتها ناتوان و چون انگیزه شركت آنها در فعالیتهای اجتماعی و محركشان بر ایفای نقش در یك جنبش انقلابی نه مبتنی بر تاثیرات عمیق اجتماعی و درك عینی واقعیات و تعارضات خشن موجود در جامعه بخاطر اثر گذاری ژرف بر اركان ساختاری آن به نفع تعدیل سازی خشونت حاكم برروابط انسانها بلكه عمدتاً برگرفته از دلایلی احساسی و روحی ناشی از افكارخاصشان كه عمدتاً در محدوده الفاظ و كلام در جا می زند. فلذا ذهن عقیم و نازایشان بشدت آسیب پذیر است. و چون اكثراً به جاه طلبی و خودخواهی و تنگ نظری بلند پروازانه رویایی نیز آغشته می باشند ، خود را تنها لایق ترین باركشان گاری تاریخ  دانسته در این زمینه مردم را فاقد هر صلاحیتی می دانند. ضرباتی بر آنان هر چند در حوزه روحی و روانی محدودی هم كه وارد شود ، آنسان فراگیر و گسترده اش می دانند كه جهان را كاملاً تیره و تار و فاقد هر گونه دورنمای امید بخش و تهی از هر نوع آینده آرمانی یافته ، اهل قلمشان با وامصیبتهای خود در نوشته هایشان به سهم خود به پیشبرد نیات واقعی سركوبگران كه كاشتن تخم یاس و بدبینی در جامعه است ،ناآگاهانه كمك می كنند و بعضاً نیز آگاهانه.

از این منظر اگر تأملی بر آثار ادبی و تراوشات فكری و هنری پس از كودتا داشته باشیم كه پیام عمده آن تبلیغ پوچی و بیهودگی جهان است، علت واقعی كسالت بار بودنشان را درك می كنیم و پی بعلت انحطاطشان می بریم. و در می یابیم كه ناتوانی و كوردلی این عاجزان از دیدن واقعیات پویا و زنده جامعه چسان اذهان را گیج و پریشان می نمود.

واقعیت موجود كه همانا رژیم كودتا  با دلایل وجودیش و با سیاستهای خاص ضد میهنی خودش بود، از جمله با استفاده از ضعف آنها آثار نویسندگان و هنرمندانی را كه عاری از آن روحیات منحرف و بدبینانه روشنفكری بودند را در سایه نهاده  در پس گرد و غباری تیره و تار از وازدگیها از محدوده قدرت دید چشم مردم پنهان می كرد. تا خلع سلاح مردم مطلق و ابدی جلوه گر باشد. و از این رهگذر رژیم ضد ملی خود را تثبیت و منافع غارتگرانه اربابانش را هر چه بیشتر تامین نماید. منافعی كه تامین آنها همانا علت واقعی توطئه های امپریالستها در پی ریزی كودتا و كمك به تصاحب تخت و تاج محمدرضا بود.

 

 

صادق شکیب

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید