توپوماروها، فداییان، حزب نیرومند چپ

امروز پنجاهویک سال از تأسیس سازمان چریکهای فدایی خلق میگذرد. امسال هم مثل هرسال سازمانهایی که از دل جنبش فداییان برآمدند، این روز را گرامی میدارند و میکوشند به این مناسبت بر مبارزات و تلاشهای فداییان و جنبش چپ در آن سالها و پسازآن تأکید نمایند.
این نوشته مقایسه ایست بین نحوه عمل فداییان در ایران با جریانهای میلیتانت آمریکای لاتین در آن سالها و نوع مواجهه این دو جریان با تاریخ خویش.
فداییان
سال گذشته به مناسبت پنجاهسالگی فداییان نوشتهای منتشر نمودم و تلاش نمودم که به تحلیل جنبش رادیکال روشنفکری دانشجویی ایران در سالهای اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه بپردازم( لینک مقاله ).جنبشی که در آن سالها تماماً از فداییان حمایت مینمود و سازمان چریکهای فدایی خلق از دل این جنبش برآمد و از درون آن مداوما بازسازی شد. سازمانی که پس از ضربات اولیه در اواخر سال پنجاه تنها به شش چریک و در اوایل ۵۷ به نزدیک به سی چریک محدود بود ولی به اتکا این جنبش خود را بازسازی نمود. جنبشی که قبل از ایران در اروپا و آمریکا و آمریکای لاتین و ترکیه، در هر منطقه با ویژگیهای خاص خود شکلگرفته بود. این جنبش در سالهای دهه هشتاد در شکل گذشته پایان یافت. نیروهای این جنبش در اروپا و آمریکا در شکلدهی و تقویت جریانهای مدنی حفظ محیطزیست؛ جنبش صلح, جریانهای فمینیستی و حقوق بشری و همچنین در شکلدهی احزاب سبز و تقویت تشکلهای سوسیال دمکرات و دیگر جریانهای چپ فعالیت خود و پیگیری آماجهای اصلی آن جنبش را ادامه دادند.
در ایران نیز چندی پس از انقلاب بهمن، دوران حضور یک جنبش عمومی روشنفکری جوانان مشابه دهه پنجاه پایان می یابد. نیروهای آن جنبش در تشکلهای مدنی شکل گرفته پس از سالهای دهه هفتاد و در احزاب سیاسی برآمده از دل آن جنبش فعالیت خود را ادامه دادند. در چهل سال اخیر سازمانهای سیاسی برآمده از دل آن جنبش با انشعابات متعدد مواجه شده و به جریانهای مختلف فدایی و بخشا جریانهای دیگری مانند راه کارگر یا برخی جریانهای خط سه تقسیم شدند. در مراسم بزرگداشت نوزده بهمن هرساله بر مبارزات و فداکاریهای فداییان در دهه پنجاه تأکید میشود و در کنار آن در برخی موارد، دیدگاههای سازمان مربوطه و تأکید بر حقانیت آن در برابر دیگر نحلههای چپ و فدایی طرح میشود.
آمریکای لاتینیها
سازمانهای میلیتانت آمریکای لاتینی و در سالهای اخیر ترکها مسیر از پایه متفاوتی در برخورد با تاریخ نیم قرن خویش پی گرفتند. توپوماروها به دلیل قدمت سازمانی و عملیات مسلحانهشان در ایران شناختهشدهترند. این سازمان در سالهای دهه شصت میلادی در اوروگوئه بهعنوان یک حزب سیاسی چپ رادیکال تأسیس شد و پس از کودتای نظامی سال ۶۸ در این کشور و سرکوب جریانهای سیاسی، راه مبارزه مسلحانه و چریکی را در پیش گرفت. پس از تحولات نیمه دهه هشتاد در آمریکای لاتین وکنار زده شدن حکومتهای نظامی رهبران این سازمان از زندان آزاد شدند. آنها پس از آزادی از زندان همانند رهبران تمامی جریانهای سابقاً میلیتانت آمریکای لاتین نه راه بازسازی و جلب نیرو به تشکیلات مستقل توپوماروها بلکه راه شکلدهی یک حزب گسترده چپ را در پیش گرفتند. این حزب پس از چند دوره شکست در انتخابات در سال 2009 برنده شد و خوزه موخیکا از رهبران سابق توپومارو و از رهبران حزب جدید به ریاست جمهوری اروگوئه انتخاب شد. در کشور برزیل از همان فردای باز شدن فضای سیاسی در اوایل دهه هشتاد حزب کارگر برزیل با ابتکار و فعالیت رهبران جنبش سندیکایی این کشور نظیر لوییس داسیلوا و رهبران و کادرهای جریانهای مختلف چپ منجمله جریانهای چریکی پیشین تأسیس شد. این حزب در سال 2002 در انتخابات برنده شد و لوییس داسیلوا به ریاست جمهوری برزیل انتخاب شد و پس از وی خانم دیلما روسف که در دوران حکومتنظامی به دلیل عضویت در سازمانهای مسلح و شرکت در سرقت مسلحانه بانک دستگیر و محکومشده بود به ریاستجمهور برگزیده شد.
خانم دیلما روسف حتی در همان سالهای دهه هفتاد نیز مبارزه مسلحانه را رد کرده بود ولی در پوسترهای انتخاباتی ریاستجمهور عکس دادگاه وی بهعنوان تأکیدی بر مبارزات وی علیه دیکتاتوری پخش شد. او و خوزه موخیکا نه بهعنوان کادر سازمانهای میلیتانت گذشته بلکه بهعنوان یکی از رهبران حزب واحد چپ مسئولیت کشور را بر عهده گرفتند. در برزیل و اروگوئه چند دهه است که سازمانی با عنوان سازمانهای میلیتانت آن زمان وجود ندارد. رهبران توپومارو سی سال پیش تصمیم گرفتند تلاش برای تحقق آرمانهای خود را نه در تشکل مستقل توپوماروها بلکه در یک حزب گسترده چپ پیگیری کنند. حاصل تلاشهای همه جریانهای چپ در آمریکای لاتین در احزاب چپ قدرتمند این کشورها متجلی شده است. بزرگداشت تلاشها و فعالیتهای دهههای گذشته ، فعالیت امروز احزاب چپ واحد و نقش عملی این احزاب است. میراث توپوماروها و دیگر احزاب میلیتانت آمریکای لاتین در احزاب چپ گسترده کنونی ادامه یافت.
چپ در ایران
در ایران به دلیل سرکوب خشن دهه شصت احزاب چپ امکان فعالیت تشکیلاتی در کشور را از دست دادند. نزدیک به چهل سال است که فعالین چپ در تبعید به سر میبرند و از امکان تأثیرگذاری مستقیم بر مبارزات و تماس مستقیم با نیروهای اجتماعی خود محروم شدهاند. چهل سال فعالیت در تبعید تأثیرات خود را بر روانشناسی نیروها و نحوه عمل برجای گذارده است. امروز ما با چند ده تشکل چپ مواجهیم که تعداد اعضا تقریباً همه آنها دورقمی است. چند ده سازمانی که هر یک خود را نماینده راستین تاریخ و ایدههای چپ میدانند. برخی از آنها خود را جریانهایی با چند دهه مبارزه و میراث دار راستین جنبش چپ میدانند و از دیگران میخواهند این امر را بپذیرند و به صفوف آنها بپیوندند. برخی بر این نظرند که در زندگی سیاسی خود همواره به اصول و پرنسیپ های فکری چپ متعهد بودهاند و تصور میکنند که همراهی با دیگر جریانهای خطاکار به اعتبار آنان لطمه خواهد زد.
طبیعی است که هر جریان متشکلی بکوشد که از خود دفاع کرده و دلیل وجودی و حقانیت خود را در برابر سایر جریانها توضیح دهد. تلاشی که در بسیاری موارد در کشور ما با بیاعتبار کردن و شکلدهی احساسهای منفی نسبت به دیگرانی که از نظر آنها خطاکار بوده یا خطاکارند همراه شده. یک تحلیلگر میتواند معتقد باشد که ایدهها و نظرات وی مثبت و راهگشا بوده و از عدم پذیرش آن توسط دیگران متأسف باشد ولی هدف سیاست و سازمان سیاسی جلب نیرو و تأثیرگذاری در راستای اهداف است. کسانی که چند دهه در این راستا ناموفق بودهاند و خود را محق دانسته و مسئولیت همهچیز را بر عهده دیگرانی که خطا کار بودهاند، میدانند بزرگترین خطا را مرتکب میشوند.
بزرگداشت تاریخ و مبارزات چپ اگر با تلاش برای پاسخگویی به وظایف کنونی نیروهای چپ همراه نباشد در بهترین حالت کم ثمر است. تشکلهای چپ اگر عمل و تفکرشان در دفاع از حقانیت تاریخی خود محدود بماند حتی میتوانند دربدترین حالت به نیرویی منفی بدل گردند، چراکه تعدادی از کادرها را در حصار کوچک خود محصور کرده و از تلاش برای شکلدهی یک جریان نیرومند چپ بازمیدارند
تشکلهای چپ امروز، تنها در خارج از کشور حضور متشکل دارند. اکثریت قریب بهاتفاق اعضا این تشکلها بیش از پنجاه سال سن دارند. چنین جریانها و فعالینی، به دلیل موقعیت سنی خود در شرایطی نیستند که بتوانند نقش رهبری کننده در تحولات آتی کشور داشته باشند. این فعالین به اتکا تجربه چند دهه مبارزه و بخشا با آشنایی با تجربیات و ایدههای صاحبنظران کشورهای میزبان میتوانند در مدلسازی، مباحث نظری و راه جویی برای آینده نقشی مثبت ایفا کنند. اگر این فعالین همین امروز در چنین تلاشی و راه جوی و مدل سازی برای شکل دهی یک حزب نیرومند چپ مشارکت نداشته باشند، نیروهای چپ نسلهای بعدی بدون حضور آنها راهیابی خواهند کرد و نقش بازماندگان چنین جریانهایی بهتدریج روبهزوال رفته و محو خواهد شد. دفاع از تاریخ و ارزشهای فعالین چپ نسل انقلاب و قبل از انقلاب از طریق همان راه جریانهای آمریکای لاتین و پیشقدم بودن و تلاش و مشارکت در شکلدهی حزب چپ واحد ممکن است و نه در مسیری که در ایران پیشگرفته شده است. مسلما شرایط سیاسی حاکم بر آمریکای لاتین در سی و پنج سال اخیر و عدم امکان فعالیت علنی و قانونی احزاب چپ نقش مهمی در دشواریهای راه درایران در مقایسه با آمریکای لاتین ایفا میکند ولی این دشواری ها توجیه گر انتخاب راه دفاع و حراست از گروههای کوچک در شرایطی که در خارج از کشور امکان فعالیت وجود دارد نیست. این دشواری ها توجیه گر پذیرش شرایط موجود و تبیین نظری آن و بی اعتنایی به تجربیات نوین و عدم ارائه مدلهای راه گشا نیست.
اگر در زمان انقلاب شکلدهی یک حزب نیرومند از طریق وحدت چند تشکل چپ ممکن بود امروز این تشکلها بخش کوچکی از نیروی چپ در جامعه را نمایندگی میکنند. اکثریت فعالین چپ در خارج از کشور منفردند و در داخل کشور به دلیل شرایط حاکم بر کشور تمامی فعالین منفردند. فعالین غیر متشکل در سازمانهای موجود که در شکلدهی یک حزب چپ واحد در کشور نقشی تعیینکننده دارند. فعالینی که اکثراً به نسلهای پس از انقلاب تعلق دارند و به احزاب موجود که تماماً از فعالین دوران انقلاب شکلگرفته و تمایزات تاریخی آن دوران را نمایندگی میکنند تعلق ندارند. این تصور که این احزاب قادر خواهند بود این توده عظیم فعالین را جلب نماید ذهنی است. شکلدهی یک حزب نیرومند در ایران از همان راهی ممکن است که آمریکای لاتینیها و ترکها تجربه کردهاند. حزبی جدید با حضور نیروهای منفرد و نیروهای متشکل در سازمانها. نوعی از تشکل که ازنظر تشکیلاتی در ایران توسط جریانهای دیگر تجربهشده است و در سطح جهانی تجربه موفق آن از چند دهه پیش توسط چپهای آمریکای لاتین بکار گرفته شد و امروز اسپانیاییها و یونانیها و ترکها هم همین مسیر را طی میکنند.
تحقق چنین امری کاریست دشوار و نیازمند کار نظری مداوم و زمینه سازی و گامهای عملی راهگشا. شکلدهی چنین تشکلی نیازمند نوع نگاهی متفاوت با گذشته، به انسجام حزبی، دمکراسی درونحزبی و حقوق و وظایف و نوع رابطه حزب و فرد است. ولی مقدم بر همه اینها لازمه تلاش برای گام نهادن در این امر، پذیرش فعالیت متشکل سازمانی و گروهی در خدمت اهداف عمومی و در رأس آن شکلدهی یک تشکل نیرومند حزب چپ در ایران است. حراست از حصارهای گروهی و حقانیتهای خودساخته، بیاعتنایی به نیازهای کنونی کشور ما و در تضاد با آرمانهایی است که بنیانگذاران و فعالان این جریانها درراه آن کوشیدهاند.
بزرگداشت شکلگیری فداییان اگر به یادآوری فعالیت ها و قهرمانی های فعالان پنجاه سال پیش محدود مانده و در خدمت پیگیری اهداف آنان و راه جویی برای غلبه بر شرایط کنونی نباشد کم ثمر و درصورتیکه در خدمت تقویت حصارهای تشکیلاتی تاریخی خود باشد میتواند نقش منفی داشته باشد
مهدی فتاپور
نوزدهم بهمن ماه ۱۴۰۰