لبنان درآستانه فروپاشی کامل اقتصادی و مالی

"اگر از هر خانواده لبنانی بپرسید امروز چی خوردید؟ اکثر آنها جواب خواهند داد میوه وسبزی. اینها محصولاتی هستند که کمترین قیمت را دارند. ما زنده میمانیم، اما به سختی."
حفره سیاهی که به نظر میرسد لبنان به داخل آن افتاده است ظاهرا هیچ پایانی در چشم انداز ندارد. گرسنگی وفقر رو به افزایش، و هم زمان تعداد افرادی که پاسپورت خود را برای فرار به خارج تمدید میکنند در حال رشد است. بخش وخیم آنچه رخ می دهد ضد انقلاب است یعنی شکست جنبشِ اعتراض مردمی از سوی طبقه حاکم، نشان میدهد این طبقه قادراست شورش را از سرنگون کردن طبقه حاکم باز دارد.
ما در این باره با نزار حسن، روزنامه نگار، رهبر جنبش لی حقی( برای حق خودم)، که روز پنج شنبه به عنوان شرکت کننده در بررسی مدیترانه معاصرکه از سوی ماریا روساریو گرکو در تاتر قیرللی سالرنوسازمان یافته بود حضور داشت گفتگو کرده ایم.
کمبود برق، سوخت، دارو، غذا وجود دارد: لبنانیها امروز چگونه زندگی میکنند؟
شرایط به لحاظ اجتماعی- اقتصادی مصیت بار است. ما با فروپاشی کامل اقتصادی و مالی رو در روهستیم. پول بیارزش است و قیمت کالاها تا ده برابر گذشته بالا رفته است. دولت با تحمیل ریاضت ناگهانی، سوبسیدهای مواد غذایی، دارو وسوخت را به تعلیق درآورده است.
مردم از عهده نیازهای اساسی بر نمیآیند. تنها قیمت برق دولتی به قیمت اصلی باقی مانده است، اما قابل اطمینان نیست: این برق تنها برای ساعتهای اندکی در دسترس است، وکسانی که میتوانند از ژنراتورهای خصوصی استفاده میکنند. اما سوخت به قیمتهای به شدت گران جدید فروخته میشودیعنی برای پرداخت بهای گاز برای پخت وپز یا گرمایش حقوق کامل یک ماه مورد نیازاست.
نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل، و سازمانهای کمک بشر دوستانه ماههاست که نسبت به مخاطره بحران غذایی در لبنان هشدار داده بودند. آیا نیازبه برآوردن نیازهای اساسی جامعه را تغییر میدهد؟
جامعه بسیار فقیر تر از آن است که به آن عادت داشت. کشورما کشوری بود که خیلی بد عمل نمیکرد، این امر تاحدودی به خاطر معمول سازی دلار دراقتصاد و ثبات لیره بود. اما آن مدل اقتصادی فرو پاشیده است و مدل جدید نیازمند زنده ماندن است. در لبنان گرسنگی وجود دارد، اما اغلب به خاطر ابتکارهای بشردوستانه بسیار قابل رویت نیست. مردم، به ویژه آنهایی که در مناطق غیرحاشیه ای زندگی میکنند، یعنی طبقه متوسط، عادت به نشان دادن فقر خود ندارند. آنها از فقرشرم دارند. این یک ذهنیت طبقه متوسطی است، نه حاشیه نشینی پذیرفته میشود و نه برای مشتعل کردن ستیزههای اجتماعی مورد استفاده قرارمیگیرد.
دو ماه پیش، بیروت صحنه برخوردهای مسلحانه بین فالانژهای راست و حزب الله بود. آیا نشانی از جنگ فرقه ای که ممکن است مشتعل شود وجود دارد ؟
برخوردهای فرقه ای مصیبت طبیعی نیستند. آنها تصمیم سیاسی اتخاذ شده از سوی گروههای سیاسی هستند. این گروهها ترجیح می دهند قدرت را درمجلس تقسیم کنند یا در رسانهها به مقابله بپردازند. وقتی که نهادهای سیاسی و قضایی دیگر کار نمیکنند، کسانی که در قدرتند مقابله فرقهای را فرصتی برای زنده ماندن میبینند. ما با یک جنگ داخلی بدون جنگ مواجهیم: سطح قطبی شدگی حول حزب الله و قدرتهای منطقه ای و برخوردهای مسلحانه در تایونه (محله ای درمرکز لبنان که در 14اکتبر 2021 تظاهراتی از سوی حامیان حزب الله و امل درآن برگزارشد، که منجر به درگیری بین شبه نظامیان حزب الله و امل با نیروهای مسلح لبنان شد، که در نتیجه چندنفرکشته و بیش از 30 نفر مجروح شدند- مترجم) آینه ای از چه بود امروز لبنان هستند، یک دموکراسی که با حضور شبه نظامیان مسلحی که درخیابان ها یک دیگر را میکشند تنها ظاهرا مسالمت آمیزاست.
این یک سیستمی است که لبنانیها را تقسیم شده به گروه های فرقهای نگه می دارد، بر اساس وعده سفسطه آمیزی که آن گروه ازآنها محافظت خواهد کرد. جنگ داخلی به ماهیت حقیقی سیستم که به چنان شیوه ای ایجاد و اجرا شده است که ادامه جنگ داخلی باشد پایان میدهد، با وجود این حقیقت که گفته می شود آنها تصور میکردند که (فرقه گرایی) راه صریح اجتناب ازتقسیمات داخلی است. لفاظی طبقه حاکم تندتر و قطبی شدهتر ازلفاظیها درسال 1975 است. دیگرحتی تلاشی برای پنهان کردن زبان فرقهای و ارتجاعی وجود ندارد. اکنون ما منتظر انتخابات بهار 2022 هستیم، که خواهیم دید این تقسیمات را چگونه " برطرف " خواهند کرد.
دوسال پس از قیام مردمی اکتبر سال 2019، وضعیت جنبش چگونه است؟
جنبش مردمی لبنان شکست خورده است: ما اکنون این حقیقت را دریافته ایم. ما نه تنها به اهدافمان دست نیافتیم، بلکه به مخالف آنچه که میخواستیم رخ دهد رسیده ایم. این امر با برخوردهای فرقهای در تایونه مشاهده شده بود. ضد انقلاب لبنان، ضد انقلاب تمام عیاری بود: اشکال متعددی داشت، بدترین شکل آن متقاعد کردن مردم بود که آنها هیچ نفوذی ندارند. میلیونها نفر برای تغییرسرنوشت لبنان و برای اجتناب از فروپاشی آن به خیابانها آمدند، اما موفق نشدند و کسانی که در قدرتند همان مباحث سیاسی را باز تولید کردند. فرقهگرایی که بانک داری و سیستم مالی را اداره می کند سبب فروپاشی آن شده است، و حتی نهادهای بین المللی هم قادر به تحمیل اصلاح بر سیاست های لبنان نیستند. ما در نقطهای قرار داریم که صندوق بین المللی پول بسیار مترقیتر از طبقۀ حاکم ما به نظر میرسد، مسخره است.
دراین وضعیت، مردم متقاعد شده اند که قدرتی برای تغییر امورندارند، و این امرسبب افسردگی جمعی شده است. هیچ کس زندگی خود را زندگی نمیکند یا دیگر توجهی به آینده ندارد. جنبش مردم درحال فرو رفتن به دوران بدی است: ممکن است ما درشرکت برای انتخابات تجدید قوایی ببینیم اما اکثر فعالان سیاسی ازشیوه های طبقه متوسط استفاده می کنند وشیوه های بدیلی برای برخورد با ضد انقلاب و نابرابری تدارک ندیده اند.
مقالات و گزارشها در باره افزایش مهاجرت به خارج صحبت میکنند. چه کسانی لبنان را ترک میکنند؟
کسانی که میتوانند مهاجرت کنند برای ترک کشور تلاش میکنند، به ویژه افراد جوان وخانوادههایی که منابعی برای انجام مهاجرت دارند. فقرا نیستند که کشور را ترک میکنند، آنها ازعهده آن برنمیآیند، مگر طبقه متوسط. من هم اگرمی توانستم مایل به ترک کشور بودم. این تنها راه برای زندگی موقر، دوراز جامعه ای شکست خورده و بی نوا شده، با منابع کمتری برای مبارزه با سرکوب و بی عدالتی، آسانتر برای دستکاری و بهره کشی است.