خطر فارکس را جدی بگیریم!

احتمالاً بخش عمدهی ایرانیان، خاطرهی تب فراگیر شرکتهای هرمی را از یاد نبردهاند. در سالهای میانی دههی هشتاد یک اپیدمی اقتصادی در ایران رخ داد: نتورک مارکتینگ!
شرکتهای هرمی نامهای دهان پرکن و ادعاهای گزاف داشتند. شرکت گلد کوئست (Gold Quest) سرآمد این شرکتها بود. برای آنها که احتمالاً فراموش کردهاند، شیوهی همکاری با این شرکت به این صورت بود که ابتدا شما یک سکه، که ادعا میشد ارزش کلکسیونی دارد را از شرکت میخریدید. بعد دو نفر را مجاب به خرید همان کالا میکردید. آن دو نفر نیز هر کدام دو نفر را مجاب به خرید میکردند و کار به همین صورت ادامه پیدا میکرد. شما هم به ازای هر مرحله گسترش هرم، پورسانت دریافت میکردید. نبود امنیت اقتصادی از یک سو و آمار بالای بیکاری، در آن سالها سبب شد که افراد زیادی پول و زمان خود را مدتی صرف بازاریابی برای این شرکتها بکنند.
جمهوری اسلامی که طبق معمول به دنبال امنیتی کردن مسائل است، بیش از هر چیز به جلسات هفتگی بازاریابان شبکهای حساس شد و در نتیجه با یک بگیر و ببند گسترده تلاش کرد مساله را فیصله دهد. اما عوامل موثر در گرایش به گلد کوئست، هنوز از بین نرفته است.
چند سال بعد شرکتهای هرمی ایرانی با مجوزهای رسمی به وجود آمدند. محصولات این شرکتها یک تفاوت ماهوی با محصولات گلد کوئست داشت. اقتصاد سیاسی به ما میگوید هر کالایی حائز دو نوع ارزش است. «ارزش مصرفی» که شامل نیاز انسان به آن کالاست و «ارزش مبادلهای» که خود را به شکل قیمت نشان میدهد. حیات فردی و اجتماعی انسان مولد ارزش مصرفی است. ما در زندگی فردی و اجتماعی خود به کالاهای مختلفی برای تداوم حیات نیازمندیم. از مواد خوراکی و شوینده تا وسایل حمل و نقل. اما ارزش مبادلهای را، کار انسانی انجام شده در مسیر تولید کالا مشخص میکند. به عنوان مثال وقتی میگوییم یک کیلو پنیر ارزشی مساوی دو کیلو آهن دارد، به این معنی است که برای تولید این دو کالا، تقریباً به یک اندازه کار انسانی خالص انجام شده است. کالای فروخته شده توسط گلدکوئست عملاً فاقد این دو ارزش بود. یعنی سکههای گلدکوئست(که غالباً هم به دست مشتری نمیرسید!) قرار نبود به هیچ دردی بخورد. کار انجام شدهی خالص برای تولید این سکهها نیز در واقع هیچ نسبتی با قیمت فروش آن نداشت و قیمت واقعی کالا بسا کمتر از قیمت فروش آن بود. تنها محرک مشتری برای خرید کالا، رویای رسیدن به سودهای بزرگی بود که شرکت و بازاریابان آن با تکیه بر روشهای روانشانسی فروش وعده میدادند. شرکتهای هرمی ایرانی تلاش کرده بودند این مشکل را برطرف کنند! محصولات آرایشی و بهداشتی، حوزهی فعالیت عمدهی این شرکتها بود. شامپوی فلان که میتوانست از آدم کچل، الویس پریسلی بسازد. کرم صورت بهمان که سن شما را بیست سال جوانتر میکرد و غیره. البته این ادعاها به وضوح دروغ بودند. اما در بازسازی چهرهی شرکتهای هرمی و جذب افراد موثر بودند.
موضوع ما در این مطلب البته نقد و بررسی ساختار بازاریابی شبکهای نیست. ما از یک تمایل در بازار سرمایه صحبت میکنیم که در مقاطع مختلف خود را به اَشکال مختلف نشان میدهد: تمایل به جذب سرمایههای خردِ طبقهی متوسط و طبقات فرودست به بازار سرمایه!
سرمایهداری، به ویژه در عصر نئولیبرالیسم، برای توجیه نابرابریها مجبور است ایدئولوژی تایید کنندهی خود را ایجاد و تقویت کند. به عنوان نمونه اگر در عصر فئودالیسم و شیوهی تولید آسیایی «شان خانوادگی و تعصبات قبیلهای» و «مشیت الهی» موجه کنندهی بالادست بودن عدهای محدود و نداری جمع کثیری بود، در عصر سرمایه، منطق کاپیتالیستی، عناوینی کلی چون «تلاش»، «انگیزه»، و «موفقیت» را به عنوان عناصر توجیه نابرابری عمدهی موجود معرفی میکند. بیل گیتس و استیو جابز و اسدالله عسگراولادی، سرمایهدار هستند، چرا که انگیزه داشتهاند، بیشتر تلاش کردهاند و در نهایت موفق شدهاند!
وقتی این ایدئولوژی که از اساس ناعاقلانه و اتوپیایی است توسط رسانهها، سینما، موسیقی، و حتی همایشهای روانشناسی ترویج میشود، در ساحت روانشناسی اجتماعی دو اتفاق عمده میافتد. اول اینکه اکثریت بیچیز جامعه تدخیر میشوند و میپذیرند که عدهای حق دارند بسیار بیشتر از حقشان، از منابع موجود در زمین بهره ببرند. اتفاق دومی که میافتد این است که گرایش، تمایل و آرزوی رسیدن به جایگاه سرمایهداران، در اکثریت جامعه ایجاد میشود. این تمایل در شمایل عمومیتر سبب کار بیشتر و در نتیجه استثمار بیشتر توسط سیستم میشود. کارگر برای تبدیل شدن به سرمایهدار، دو برابر شرایط عادی کار میکند. غافل از اینکه او تنها دارد سرمایهدار را سرمایهدارتر و سلامتی خود را نابود میکند.
اما همین رویا و خیال، یک زمینهی اقتصادی برای سواستفاده از سرمایههای خردِ طبقهی متوسط و طبقات فرودست ایجاد میکند. رویای رسیدن به جایی که سرمایهداران هستند، قطعاً این جذابیت را دارد که افراد طبقهی متوسط و فرودست، اندک سرمایهی ذخیرهی خود را وارد بازار سرمایه کنند.
در سالهای میانی دههی هشتاد، این کار-ویژه توسط شرکتهای هرمی خارجی و بعدها توسط شرکتهای هرمی داخلی انجام میشد. در این مقاله تلاش خواهد شد یک سراب مالی نسبتاً جدید با همین کار ویژه و البته در ابعاد بسیار گسترده از شرکتهای هرمی توضیح داده شود.
فارکس به طور خلاصه، بازار خرید و فروش ارزهای کشورها و تبدیل آنها به یکدیگر است. شکل ویژهای از بورس که اولاً به طور مشخص به خرید و فروش ارزها میپردازد و دوماً بدون مرکزیت مشخصی توسط شبکههای مجازی به صورت فراگیشهای (Over the counter یا OTC) انجام میپذیرد. البته که بورس بازی با تبدیل ارزها به یکدیگر یک امر جدید نیست. اما ساز و کار جدیدی که میتواند بخش زیادی از افراد را به خود مشغول و درگیر کند، بسیار جدید است. قبل از توضیح این ساز و کار جدید و برای اینکه اهمیت این ساز و کار روشن شود، به اعداد مراجعه میکنیم. حجم معاملات انجام شده در فارکس در 1990 چیزی کمتر از 700 بیلیون دلار بود. اگر از بزرگ بودن این رقم متعجب شدهاید، ارزش دلاری معاملات روزانهی فارکس در سال 2019 قطعا شما را متعجبتر خواهد کرد: 5.3 تریلیون دلار! رشد چشمگیر این رقم دقیقا به دلیل ورود سرمایههای خرد به این بازار عظیم است.
این نمودار حجم معادلات روزانه تا سال 2005 را نشان میدهد. در عرض 14 سال از 2005 تا 2019 این رقم حدوداً دو و نیم برابر شده است که قطعاً یک رشد نجومی است. در گوشهی سمت راست و پایین نمودار، حجم معاملات این بازار با متوسط ارزش روزانهی بازار سهام نیویورک NYSE قیاس شده است. همین مقایسه بدون هیچ توضیح اضافهای میتوان تاثیر فارکس در سرمایهداری مالی را نشان دهد.
نمودار بعدی حجم معاملات روزانهی فارکس را با مجموع معاملات انجام شده در 12 بورس مطرح و معتبر دنیا مقایسه میکند:
بازاریابان فارکس این ارقام را به عنوان مزیت بازار فارکس مطرح میکنند. اما در واقع هیچ مزیتی در کار نیست. یک کاربر معمولی اینترنتی بازار فارکس ممکن است روزی ده معامله انجام دهد و در این معاملات سود یا ضرر کند. همین امر باعث میشود حجم پول در گردش در فارکس بیشتر باشد. این نشانهی مثبت و یا حتی منفی برای مشتری فارکس نیست. بلکه صرفا مقیاسی است که اهمیت فارکس در سرمایهداری مالی را به ما نشان بدهد.
حالا کافی است کلمهی فارکس را به فارسی در گوگل سرچ کنید. گوگل دهها شرکت ایرانی فعال در فارکس را به شما معرفی خواهد کرد. شرکتهایی که در حقیقت نقش کارگزار بورس (Broker) را ایفا میکنند. اما تعداد زیادی از کارگزاران ایرانی فارکس یک تفاوت ماهوی خطرناک با کارگزار بورس دارند که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
آمار دقیقی از تعداد مشتریان فارکس چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان وجود ندارد. اما به طور کلی دو نوع مشتری در فارکس فعالیت میکنند. معاملهگران بزرگ که حتی شامل بانکهای با اهمیت جهانی همچون دویچه بانک، یونیون بانک سوئیس، سیتی بانک و منهتن بانک میشود و معاملهگران خُرد که اندوختهی زندگی خود را با آرزوی سودهای بزرگ به میدان فارکس آوردهاند.
چرا فارکس خطرناک است؟
چنانکه ذکر شد یکی از دلایل تقویت بازار فارکس توسط سرمایهداری مالی، جذب سرمایههای خُرد طبقات متوسط و فرودست در بازار سرمایه بوده است. به ویژه اینکه با تکیه بر آمارها میتوان ادعا کرد رشد بازار فارکس پس از بحران اقتصادی آمریکا، تشدید شده است. پول سرگردان (loose money) به معنی نقدینگی تولید شده توسط بانکها از طریق وام برای تقویت شاخصهای اقتصادی، باید توسط خودِ تولید کنندهی این پولها، به سمتی هدایت میشد که نقش تورمی کنترل شده داشته باشد. ایجاد جذابیتهایی همچون فارکس قطعاً در هدایت این پولها به مبدا موثر بوده است.
اینکه فارکس در روابط میان سرمایهداری مالی و سرمایهداری تولیدی و تجاری چه تاثیراتی گذاشت، موضوع مفصلی است که به یک گفتار جداگانه نیاز دارد. اما در اینجا مستقیماً از خطرات فارکس برای کاربر ایرانی خواهم گفت.
الف: نقش نهادهای مالی بزرگ در هدایت روندهای بازار:
وقتی یک کاربر برای سرمایهگذاری در فارکس به یکی از کارگذاران ایرانی مراجعه میکند، قبل از ورود به بازار توسط کارگزار آموزش میبیند. بخشی از این آموزشها برای یادگیری مقدمات، رایگان است و در مراحل بعدی برای آموزش آنچه که تحلیل روندهای بازار نام دارد، شهریه پرداخت میشود.
در این کلاسها، مانند همهی شامورتیبازیهای مشابه، ابتدا آموزشهای انگیزشی با موضوع موفقیت داده میشود. قورباغهات را قورت بده، چه کسی پنیر مرا دزدید، لطفاً گوسفند نباشید و چند کتاب زرد دیگر، جای آموزشهای اقتصاد واقعی را میگیرد و مخاطب برای تحمیق آماده میشود.
در مرحلهی بعدی مخاطب، مشتری، کاربر یا هر عنوان مشابه دیگری، تحت آموزش تحلیل روندهای بازار قرار میگیرد. تحلیل بازار در دو شکل فاندامنتال و تکنیکال انجام میشود.
منظور از تحلیل فاندامنتال، بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی و مالی جهان و حدس تاثیر این تحولات بر بازار است. امری که در بورس و هر عمل اقتصادی دیگری به آن رجوع میشود.
اما کاربر فارکس نیاز ندارد چندان از این مسائل مطلع باشد. چون در روشهای تحلیل تکنیکال به کاربر روشهایی آموخته میشود که با تحلیل نمودارها بتواند روند بازار را حدس بزند!
به عنوان مثال این یک نمونهی نمودار روند بازار است. نمودار دوبار تا خط سفید رسم شده آمده و برگشته است. در ادبیات آموزشی فارکس به این خط، خط حمایت ( suppor line) گفته میشود. حال اینگونه تحلیل میکنند که چون بار سوم نمودار به این خط نزدیک نشده است پس در ادامه روند صعودی خواهد داشت.
این مدل از تحلیل بازار شاید بیشتر شبیه شوخی باشد. اما این یکی از منطقیترین مدلهای تحلیل تکنیکال است. روشهای دیگر برای کسی که سر سوزنی اقتصاد یا حتی ریاضی بداند، فقط میتواند وسیلهی تفریح و سرگرمی باشد!
مسالهی مهمتر این است که به فرض صحیح بودن این تحلیلها، معاملهگر خردهپا، تاثیر معنادار و موثری در بازار ندارد. یک معاملهی کوچک توسط بانکهای بزرگ میتواند تمام این تحلیلها را دود کند و به هوا بفرستد. در واقع معاملهگر خرد نقش سیاهی لشکر بازار فارکس را دارد. چون بالا و پایین شدن نمودارها نسبت مستقیمی با تصمیمات محرمانهی بانکها، این مراکز سرمایهداری مالی دارد. بنابراین در منطقیترین تحلیل هم ریسک باخت بسیار بالاست. خوشبینترین مدرسان تحلیل مدعی هستند چنین تحلیلهایی سی درصد احتمال خطا دارند. اما خطای واقعی بسیار بیشتر است. به ویژه به دلیل ابزارهای فارکس که در بند بعدی توضیح داده خواهد شد، حتی یک خطا میتواند در عرض چند دقیقه کل دارایی یک نفر را از بین ببرد!
ب: فارکس عملاً قمار است: واحد خرید و فروش ارز، نفت و طلا، پیش از این لات بود. یک لات معادل 100.000 واحد از موضوع معامله است. یعنی به عنوان مثال یک لات یورو به دلار معادل 100.000 یورو به دلار است. خرید و فروش با واحد لات، موجب میشد تاجران خرده پا نتوانند وارد بازارهای بورس شوند. اما بازارهای فارکس به شما اجازه میدهند حتی با یک ده دلاری ناقابل وارد بازار بورس شوید و در گوشی خود خرید و فروش کنید!
این امکان توسط ابزار مالی لِورِیج(Leverage) انجام میشود. لوریج در انگلیسی به معنای اهرم است. اما در اصطلاح ابزارهای مالی، یک وسیله برای تقویت روحیهی ریسک و قمار است. بگذارید با یک مثال توضیح بدهم. فرض کنیم شما صد دلار سرمایه در فارکس دارید. کارگزار به شما لوریج میدهد. به این معنی که اجازه دارید با 100، 500، یا 1000 برابر پول خود معامله کنید! در واقع با یک صد دلاری نا قابل وارد معاملهی 100000 دلاری میشوید. حال دو حالت دارد. یا سود میکنید و بعد کارگزار پول خود را بر میدارد. و یا اگر معامله وارد ضرر شود، به محض اینکه ضرر از 75 دلار عبور کند، حساب شما بسته میشود و معامله خاتمه مییابد. در یک معاملهی 100000 دلاری، احتمال ضرر لحظهای 75 دلاری بسیار زیاد است. چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد که پول شما تمام میشود. حال مثلا اگر با 5000 دلار وارد بازار شوید، با یک لوریج 1000، شما میتوانید 5000000 دلار معامله کنید. و در نتیجه احتمال ضرر مانند مورد قبل است.
البته که میتوان با لوریج کمتر، احتمال خطر را پایین آورد. اما همانطور که در بخشهای پیشین گفته شد، کارگزاران ایرانی فارکس یک تفاوت ماهوی با کارگزار بورس دارند که موجب میشود دوست داشته باشند شما زودتر پول خود را از دست بدهید. کارگزارانی که به آنها میز معاملاتی (Market maker) گفته میشود، مستقیماً با مشتری طرف حساب هستند. آنها مشتری را به بازار فارکس واقعی نمیبرند تا فقط کارمزد معامله دریافت کنند. بلکه خودشان همزمان نقش بانک، کارگزار و حتی بازار بورس را دارند. در نتیجه طرف حساب مشتری، فقط کارگزار است. بنابراین ضرر مشتری معادل سود کارگزار است. به همین دلیل کارگزار تلاش میکند شما را به لوریجهای بزرگ و ریسک ترغیب کند.
این تصویر یکی از این ترغیبهای ساده است که کارگزاران فارکس به طرق مختلف انجام میدهند. بنابراین یک معاملهگر ممکن است تمام داراییاش را ببازد، اما دوباره سراغ این بازی برود. به قول مولانا جلال الدین بلخی:
خُنُک آن قماربازی، که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر!
جمهوری اسلامی چه میگوید؟:
معاملهگر فارکس در خانهاش مینشیند و شب و روز نمودارها را بررسی میکند. بدون اینکه دولت برای اشتغالش کاری کرده باشد، در آمار اشتغال وارد میشود. برای تعدادی از افراد هم مشاغلی همچون معلمی فارکس و کار در دفاتر شرکتها ایجاد میشود. بنابراین چه چیزی از این بهتر؟ البته حضور معنادار نهادهای اقتصادی نظام در این بازار دیده نمیشود. اما برای کسی که فضای اقتصاد و کسب و کار ایران را بشناسد روشن است که کارگزاران بزرگ قطعاً با مشارکت نهادهایی همچون سپاه مجوز گرفتهاند و فعالیت میکنند.
حرف آخر:
بیکاری و استیصال ناشی از آن از یکسو و جذابیت مفاهیمی همچون میلیاردر شدن در یک شب، یک میل گسترده در نسل جوان بیکار طبقهی متوسط و فرودست برای افتادن در دام فارکس ایجاد میکند. افرادی که به جای تلاش برای تغییر مناسبات موجود، با تکیه بر سرابهای مالی تلاش میکنند خود را نجات دهند، مورد میل و اشتیاق حکومت نیز هستند. بنابراین ناآگاهی از ابزارهای اینچنینی، چنانکه تا کنون بوده است، در نهایت منجر به ایجاد خیل مال باختگان خواهد شد...
پی نوشت: همانگونه که در مقالهی مربوط به بیت کوین اشاره شد، ابزارهای جدید مالی آنچنان که باید مورد توجه پژوهشگران فارسی نقد اقتصاد سیاسی قرار نگرفته است. این مطلب کوتاه در مورد فارکس نیز تنها به بخش کوچکی از کلیت موضوع پرداخته است تا به شکلی محدود مخاطب را از خطرات موضوع آگاه کند. بنابراین اگر سوال، مطلب یا نظری در مورد فارکس و تاثیرات اقتصادی آن وجود داشت، ایمیل گروه کار کارگری حزب چپ ایران(فدائیان خلق) آمادهی پاسخگویی در حد مقدورات است.