سرکوب روز کارگر، نتوانست مانع تجمعات روز معلم شود!

در ١٢ اردیبهشت روز معلم و درست یک روز پس از حمله وحشیانه پاسداران زر و زور و استبداد به مراسم روز کارگر در مقابل مجلس صاحبان سرمایه، شمار بزرگی از معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته به دعوت "شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران" در شهرهای مختلف کشور با تشکیل اجتماعاتی که به مناسبت این روز برگزار کردند، بار دیگر ضمن مخالفت باسیاستهای آموزشی و سرکوبگرانه دولت و تأکید مجدد روی مطالباتشhن خواستار رسیدگی دولت به آنها شدند.
تجمعات روز معلم نیز در شرایطی برگزار شد که مانند تظاهرات روز کارگر از طرف نیروهای امنیتی و لباس شخصیها احاطهشده بودند و در تهران نیز در اثر یورش وحشیانه نیروهای امنیتی شماری از معلمان پس از ضرب و شتم و بازداشت شدند. حکومت تصور میکرد که بهواسطه حمله خشونتبار به مراسم روز کارگر معلمان جرئت برگزاری تجمع را نداشته باشند. بااینهمه نه حضور نیروهای امنیتی و نه یورش سرکوبگرانه ١١ اردیبهشت، نه مجازات و زندانی کردن رهبران تشکلهای صنفی هیچیک نتوانست در اراده معلمان برای شرکت در تجمعات روز معلم خللی وارد سازد و مانع انجام آنها شود. شرکتکنندگان در اجتماعات ١٢ اردیبهشت که برای گرامی داشت روز معلم و طرح مطالبات خود حضور پیداکرده بودند، با سردادن شعارهایی همچون، نان کار آزادی حق مسلم ماست، مجلس، دولت، بس است فریب ملت، فریاد، فریاد از اینهمه بیداد، جای معلم زندان نیست، خواستار آزادی معلمان زندانی، رعایت حق تشکل، بیمه مناسب، افزایش حقوق بالای خط فقر، همترازی حقوق بازنشستگان و شاغلین، توقف خصوصیسازی مدارس و تجاریسازی آموزش و پرداخت بدهیهای دولت به بازنشستگان شدند. در قطعنامه ٩ مادهای که پس از پایان تجمعات اعتراضی معلمان و فرهنگیان توسط "شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران" منتشر شد، پس از اشاره به وضعیت معلمان در روز معلم آمده است: " در حالی روز معلم را پاس میداریم که امروز نظام آموزشی به مدد سلب مسئولیت دولت و مدیران نالایق، بحرانیتر از هر زمان است.
نگاه تجاری به مدرسه کیفیت آموزشی را به محاق برده است. در قالب برونسپاری آموزش و خرید خدمات آموزشی باندهای مافیایی شکل میگیرند و عملاً مدرسه فروشی میشود. پولی شدن و خصوصیسازی آموزش برنامه اصلی دولت و مجلس شده است و طرحهای استثماری چون معلم تماموقت در جریان است.
حقوق فرهنگیان بازنشسته و شاغل چند برابر زیرخط فقر است. دولت بدهی خود به فرهنگیان را پرداخت نمیکند و یک بیمه ورشکسته را به ما تحمیل میکند. نهادهای امنیتی مانع تشکل یابی فرهنگیان هستند و فعالان صنفی و معلمان معترض به وضع موجود همچنان در حبس به سر میبرند". پسازاین مقدمه قطعنامه همان خواستههایی را دولت طلب میکند که در تجمعات روز معلم مورد تأکید قرارگرفتهاند. هم شرکتکنندگان در مراسم روز کارگر و هم معلمان شرکتکنندگان در تجمعات روز معلم نسبت به عواقبی که شرکت در چنین مراسمی در انتظارشان است مطلع بودند، خیلی از آنها میدانستند که احتمال بازداشتشان بالاست، عدهای که بهواسطه فعالیتهای مشابه قبلاً بازداشت شده بودند و سابقهدار بودند میدانستند بیش از دیگران با خطر بازگشت به زندان مواجهاند. بااینحال همه اینها را پذیرفتند و در تظاهرات شرکت کردند و عدهای از آنان هم دوباره پس از مضروب و مصدوم شدن روانه زندان شدند.
درهرحال، هر دو این مراسم برگزار شدند، شعارها بدون تغییر و تعدیلی در آنها داده شد و اثری از عقبنشینی در هیچکدامشان دیده نشد. حملات سرکوبگرانه بجای اینکه مانع انجام این مراسمها شود به بردن پیامهای معترضین به میان مخاطبان پرشمارشان در جامعه یاری رساند. اعتراضات سرکوب شدند، ولی پیامهایشان آنجاهایی که باید شنیده میشد، شنیده شد. نتیجتاً سرکوب در عمل بیشتر از آنکه هدف حکومت را برآورده سازد به آن لطمه زد و نشان داد که کارکرد سرکوب در جامعه پرجوشوخروش و متحول امروز ایران دگرگونه شده است. در چنین حالتی ادامه سیاست سرکوب به بسیج افکار عمومی علیه سرکوبگران و رویگردانی بیشتر مردم بهجانآمده از ظلم و فقر و استبداد منتهی میشود. مـبارزه امروز کارگران و معلمان و دیگر زحمت کشان برای بقاست و با سرکوب نمیشود آن را از میان برداشت. شعار، نان کار، آزادی که در هر اعتراضی سر داده میشود، القا کسی نیست، شعاری است برآمده از وضعیت زندگی امروز زحمت کشان و بهواقع اکثریت جامعه. مردم به عینه میبینند که چگونه درحالیکه دهها میلیون نفر از جمعیت کشور محتاج نان شبشان هستند، چگونه اقلیت کوچکی که تمام ثروتهای کشور به همراه قدرت دولتی را قبضه کردهاند، به قیمت فقر و نداری اکثریت مردم غرق در ثروت و مکنت زندگی میکنند.و برای حفظ این وضعیت نکبتبار از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
هم حساسیت جامعه و هم حکومت نسبت به مبارزات کارگری طی یکی دو سال اخیر بهطور مرتب در حال افزایش بوده است. دلیل این حساسیت افزایش شمار و کیفیت اعتصابات است. در سال گذشته همبستگی در میان گروههای مزدبگیران افزایش یافت و تظاهرات مشترکی توسط آنها بخصوص در ارتباط با مسائلی چون، دستمزد، حق تشکل و فعالین سندیکایی زندانی انجام شد که با استقبال قابلتوجهی از طرف گروههای اجتماعی ناراضی و معترض از حکومت مواجه شد. مردم در این حرکتها چشمانداز یک همبستگی ملی را میبینند. برعکس مردم، حکومت نگران این فرایند است و مایل است آن را در نطفه خفه کند، چون نابودیاش را در یک همبستگی گسترده مردمی میداند که کارگران و معلمان و سایر زحمت کشان در مرکز آن قرار گیرند. ادامه تلاشهای مشترک برای برپا سازی یک چنین همبستگی آن چیزی است که جامعه فقر و استبدادزده ما برای رهایی نیازمند آن است.و شرایط نیز برای آن آمادهتر از هرزمانی است. هم ازاینرو همه آنکسانی که بهراستی خواهان خلاصی از شر استبداد و بیعدالتی هستند لازم است با حمایت عملی از اعتصابات و اعتراضات کارگران و معلمان فرایند این همبستگی را تصریح کنند.