حوادث کار یا قتل عمد کارگران؟

قاموسهای واژه، کلمهی «حادثه» را به امری اطلاق میکنند که بدون پیشبینی و پیشدرآمد واقع شود. بهعنوانمثال زلزله یک حادثهی طبیعی است. زیرا پیشرفتهترین کشورهای دنیا نیز از پیشبینی آن عاجزند. حادثه الزاماً تصادفی و اتفاقی است. شروطی که در مورد حوادث کار عموماً صدق نمیکنند.
در اردیبهشتماه سال نودوشش، معدن زغالسنگ «زمستان یورت» روی سر کارگران معدن آوار شد. چهلوسه معدنچی در زیر خوارها زغالسنگ خفه شدند و کمیتهی حقیقتیاب قوهی قضاییه، درنهایت کارفرما را مقصر اصلی این واقعه معرفی کرد.
در قضیهی معدن زغالسنگ، توجه تمام رسانههای و افکار عمومی بهسوی این فاجعه جلب شد. چراکه تراژدی معدن در دم جان چهلوسه نفر را گرفته بود. اما باید دانست بر اساس آمارهای جمهوری اسلامی –که مانند بسیاری از امور مشابه ضدونقیض هستند و همە واقعیت را منعکس نمیکنند- تنها در سال ۹۶ هشتصد و چهلوسه یا طبق آماری دیگر ۷۹۰ کارگر در هنگام کار جان خود را ازدستدادهاند. حدود پنجاهدرصد قربانیان ناامنی محیط کار، از کارگران ساختمانی بودهاند که در اثر سقوط از ارتفاع و برخورد مصالح ساختمانی کشتهشدهاند. پنجاهدرصد باقیمانده در کارخانهها در اثر قطع یک یا چند عضو بدنشان، خفگی هنگام کار با مواد شیمیایی و برقگرفتگی جان خود را ازدستدادهاند. علاوه بر این تنها در سال ۹۶ بیش از هشت هزار و پانصد مورد حوادث کار منجر به قطع عضو، معلولیت و بیماری در بخشهای ساختمان، صنعت، کشاورزی و بخش آب و برق و گاز ثبتشده است.
باید توجه کرد که این آمارها تنها حوادث کار ثبتشده را پوشش میدهند. درنتیجه کارگران روزمزد و کارگران غیررسمی که در شرایط بهمراتب پرخطرتری کار میکنند شمول این آمار نیستند.
علاوه بر این بخش عمدهای نیز در اثر بیماریهای شغلی و رعایت نکردن ضوابط بهداشت محیطهای کار دچار مرگ زودرس و یا بیماریهای کشندە در مراکز کاری میشوند.کە در آمارهای رسمی معمولاً، بە آنها اشارە نمیشود. بهعنوانمثال «آزبست» مادهای است که درگذشته از آن برای تولید لولهها و بلوکهای سیمانی سبک استفاده میشد و طبق مقررات بهداشت، به دلیل خطرات مهلک این ماده برای ریه استفاده از آن ممنوع شده است. اما بااینوجود کارفرما ترجیح میدهد در نبود نظارت، به دلیل ارزانی آزبست همچنان از آن استفاده کند.و سلامت کارگر را به خاطر سود بیشتر دچار مخاطرە نماید. یا در مورد جوش آرگون که با توجه به صدمات جبرانناپذیر آن، علاوه بر اینکه باید جوشکار آرگون لباس مخصوص آرگون بپوشد، در استاندارد جهانی کارگر جوشکار آرگون ظرف مدت پنج سال بازنشسته میشود. اما جوشکار آرگون ایرانی، اگر خوششانس باشد و تحت پوشش قانون سختی کار قرار بگیرد، مجبور است بیست سال، هرروز بدنش را در معرض خطرات جوش آرگون قرار بدهد. همچنین در مشاغلی که حمل وسایل سنگین بخشی از کار روزانه است، کارگران پس از مدتی با مشکلات همچون درد ستون فقرات و دیسک کمر مواجه میشوند. اما این بیماریها نە وارد آمار حوادث کار نمیشود و نە حداقل تغییری در شرایط کاری کسانی کە دچار آسیب میشوند به وجود میآورند.
درنتیجه باوجود نبود آمارهای مستقل و واقعی میتوان ادعا کرد حدود بیست میلیون کارگر ایرانی هر روز با خطر بیماری و مرگ در محلهای کار دستوپنجه نرم میکنند تا اگر بخت با آنها یار باشد و از خطراتی کە در محلهای کار در کمینشان نشستە جان و تن سالم بدر برند، با دستمزدهای زیر خط فقر روزگارشان را بگذرانند.
اما آیا سوانح ناشی از کار قابلپیشگیری نیستند؟
مواد ۸۵، ۹۱، ۱۹۳و ۱۹۶ قانون کار صراحت دارند که کارفرما وظیفه دارد دورههای ایمنی کار را برای کارگران تدارک ببیند. آموزشهای اولیه برای حفظ مسائل ایمنی، میتواند خطرات کار را به میزان قابلملاحظهای کاهش دهد.
علاوه بر این کارفرما وظیفه دارد با تهیهی ابزارهای ایمنی مانند کلاه، کمربند، کفش ایمنی، دستکش و همچنین در صورت وجود گازهای سمی، ماسک استاندارد برای کارگران تهیه کند. مسائلی که عموماً در محیطهای کار در ایران رعایت نمیشود.
در گودبرداری و تخریبهای ساختمانی نیز ایمن کردن محیط وظیفهی کارفرماست. اما سالانه چندین نفر از کارگران ساختمان در اثر بیتوجهی کارفرما به این امر، صدمه میبینند و حتی کشته میشوند.
ایمنسازی محیط کار در مورد وسایل برقی، رعایت اصول ارگونومی در طراحی محیط کار، رعایت اصول و تهیهی ابزارهای حمل برای جابهجایی وسایل سنگین و چندین مورد دیگر از حقوق مسلم کارگران و وظایف کارگران است. اما هیچکدام از این امور، عموماً رعایت نمیشود.
وزارت کار که مسئول نظارت بر ایمنی محیطهای کار است نیز چشم بر این تخلفات مهلک میبندد. در اکثر استانها وزارت کار با کمبود بازرس مواجه است. بهطوریکه این بازرسان هر شش ماه یکبار میتوانند بهصورت چرخشی به کارگاههای ساختمانی، صنعتی و زمینهای کشاورزی مراجعه کنند. مراجعاتی که در بیشتر موارد منجر به بهبود اوضاع نمیشود و با تبادل مالی میان کارفرما و بازرس، بر اهمیت جان کارگران چشم پوشیده میشود.بیشک یکی از دلایل عمدە افزایش فزایندە شمار قربانیان محلهای کار و عدم رعایت مقررات و قوانین ناظر بر رعایت ایمنی و بهداشت محلهای کار، نبود تشکلات واقعی و مستقل کارگری و عدم نظارت سندیکاها بر رعایت این قوانین است. بالطبع تا زمانی کە دولت و کارفرمایان مانع تشکیل و فعالیت سندیکاهای کارگری میشوند، انتظار نمیرود وضعیت ایمنی و بهداشت در محیطهای کار دگرگون شوند.
بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار، نودوهشت درصد حوادث کار قابلپیشگیری هستند. بهطور مشخص طبق گزارش این سازمان در بیست سال گذشته تعداد حوادث کار در فنلاند ۶۳ درصد کاهش داشته است. کاهشی که نتیجهی ایمنسازی محیطهای کار بوده است.
بنابراین با آموزش و ایمنسازی میتوان از اکثر فجایع پیشآمده در محیط کار جلوگیری کرد. اما چرا کارفرمایان و دولت این کار را نمیکنند؟
افزایش سود و بهرهوری تولید دلیل اصلی این قانونشکنیهاست. ایمنسازی محیط کار و رعایت اصول ایمنی، بە زعم کارفرمایان موجب کاهش بهرهوری خواهد شد. بە یک معنی کارفرمایان سود بیشتر را بر جان کارگران ترجیح میدهند. باوجود لشکر عظیم بیکاران در ایران، اگر کارگری خواستار رعایت اصول ایمنی محل کار خود شود، کارفرما بە خود حق میدهد که آن کارگر را اخراج و فرد دیگری را جایگزین او کند.
دولت نیز که تمام تلاش خود را در جذب و حفظ سرمایهگذاران به کار میبندد، عرصهی آزادی عمل برای استثمار بیشتر کارگران را باز گذاشته است. از دیدگاه دولت جان کارگر بسیار کماهمیتتر از پول سرمایهداران است. بنابراین حتیالمقدور در برنامههای ضد کارگری با کارفرما همدستی میکند.
حوادث کار قابلپیگیری هستند. بنابراین نفس استفاده از کلمهی حادثه، ازلحاظ روانی و خبررسانی ترفندی است برای کوچک کردن وضعیت فاجعەبار در محیطهای کار. شمار زیادی از بیش از هشتصد کارگر کشته شده در سال نودوشش، در صورت رعایت اصول ایمنی اولیه توسط کارفرما، اکنون زنده بودند. درنتیجه جلوگیری نکردن از اتفاقات قابلپیشگیری، قتل عمد گسترده، در همدستی کارفرما و دولت است.