ضرورت مبارزه برای آزادی دو رهبر کارگران فولاد اهواز

یک ماه از بازداشت و سرکوب اعتراضهای مسالمتآمیز کارگران شرکت صنعتی فولاد اهواز که درخواست دریافت دستمزدهای عقبافتادهشان را داشتند، میگذرد.
تا این تاریخ هیچیک از مسئولان دولتی و چه آنهایی که از تریبون مجلس بهمانند علیرضا محجوب و چند نمایندهای که در فراکسیونهای مختلف بهطور ضمنی از مطالبات کارگران استقبال و تأکید کرده بودند که کسی حق بازداشت کارگران را ندارد، عملاً نتوانستند از بازداشت 41 کارگر فولاد اهواز در تاریخ 26 آذر جلوگیری کنند، و از توان جایگاه خود بهعنوان نماینده مردم برای احقاق حقوق موکلان خود آنچنانکه ادعا میکنند، بهره ببرند.
بیخود نیست که حتی در بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیان میشود:" هیچ نمایندهای توان ایستادگی در برابر وزارت اطلاعات را ندارد" اینیکی از شاخصههای نظامهای سرکوب گر است که همه ارکان حکومت از مجلس و دولت گرفته تا بقیه قسمتها، صرفاً نقش ظاهری ایفا میکنند و در مواقع ضروری، به عاملی بیخاصیت در مواجهه با مسائل و مشکلات مردم تبدیل میشوند. در همین رابطه به یاد دارید که حتی حشمتالله فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی در مجلس، در برخورد با موضوع شکنجه اسماعیل بخشی تنها توانست با اتکای به متن دیکته شده وزارت اطلاعات، در رد شکایت او اقدام و باوجوداینکه، خود بهخوبی با شرایط اسماعیل بخشی آشنا، و از سیستم شکنجه در نظام انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران اطلاع کامل دارد، به نفی شکایت بسنده و چشم خود را بر وقایع موجود در کشور بست.
در چنین معادلهای پرواضح است که دست برتر را چه کسانی دارند و چنین مجلس و کمیسیونهایی حتی توانایی کوچکترین روشن گری و استیناف حق موکلان خود را ندارند و نمیتوانند در بزنگاه حیات ملی و منافع کارگران، زحمتکشان و مردم ایران نقش واقعی ایفا کنند.
بارها و بارها ثابتشده، که کارکرد این نمایندگان و مجلسیها نهایتاً در بازیهای جناحی خلاصه میشوند و دعوا بر سر تقسیم غنائم از چپاول سفره مردم ایران است و بس.
درنتیجه نباید انتظاری از چنین مجموعهای در رابطه با احقاق حق کارگران داشت و تنها ابزار و قدرت کارگران، همان مبارزه و سازماندهی با اتکای به توان و قدرت اتحاد خود، برای ایجاد زندگی بهتر است.
تجربه 5 سال کشمکشهای کارگری در شرکت صنعتی فولاد اهواز (که زمانی این کارخانه با ظرفیت سالیانه یکمیلیون و435 هزار تن فرآوردههای فولادی و ۴۳۰ هزار تن شمش فولادی یکی از صادرکنندگان محصولات فولادی ممتاز در ایران بود، امروز با اتکا به سیاستهای غارتگرانه حکومت در نام و پوشش خصوصیسازی جایی رسیده که حتی نمیتواند دستمزد کارگران خود را تأمین کند) بهخوبی نشان داده است که منافع کارگران چگونه تضمین میشود، درواقع هرکجا که کارگران فولاد ایستادند و مبارزه کردند، توانستند کارخانه را از دست بخش خصوصی و مافیای حاکم خارج کنند و در قدم اول به مالکیت بانک ملی بازگرداندند و در قدم بعد خواستار استرداد کارخانه بهطور کامل به دولت شدند. در جایی که مافیای حکومتی با عدم پرداخت حقوق به کارگران میخواست برای خود مستمسکی درست کند تا با نشان دادن شرایط وخیم زندگی کارگران، دوباره چوب حراج را بر کارخانه وارد کنند، ایستادگی کارگران بار دیگر آنها را عقب زد و تولید کارخانه از سر گرفته شد، هرچند که چنین ایستادگی و حفظ کارخانه به قیمت بارها اعتراض، تجمع، زندان و ... توأم بود. مسلم است که در یک مبارزه صنفی ممکن است همه مطالبات در یک مقطع از مبارزه به نتیجه نرسد، ولی استمرار و مقاومت کارگران برای تحقق خواستههای به حقشان عاملی است، که آینده و زندگی فردای خود، خانواده و همه کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد و برای نسل آینده بهعنوان دستاورد و تاریخی ارزشمند بهجای خواهد ماند.
باوجودآن چه اشاره شد واقعیت در این است که، در حال حاضر مسئله پایان نیافته، هنوز دو تن از کارگران مبارزی که در همه حال به خاطر احقاق حقوق پایمالشده 3800 تن از همکاران خود، زندگی و خانوادهشان را به خطر انداختند تا بتوانند با کمک دیگر کارگران، امنیت شغلی و دریافت حقوق عقبافتادهشان را به دست آورند، در زندان قرار دارند، کریم سیّاحی و طارُق خلفی که نقش بارزی در مبارزه صنفی کارگران بر عهده داشتند، هنوز در اسارتاند و گویا تصمیمی برای آزادی این دو تن در کوتاهمدت متصور نیست.
طبق اخبار دریافتی، مافیای حکومتی، مدیران و مسئولانی که در این مدت با مبارزه کارگران فولاد اهواز بیش از هر زمان دیگری افشاء و رسواشدهاند، ضمن تبانی با نهادهای امنیتی و انتظامی از قبیل سپاه، و توافق با قوه قضاییه، تلاش میکنند تا این دو کارگر مبارز را که نقش رهبری در اعتراضهای کارگران داشتند، بیشتر در زندان نگهدارند، تا با انتقامکشی از این دو، مرهمی بر درد خود بگذارند و از سویی دیگر حکومت بی اقتدار جمهوری اسلامی ایران هم برای خود پردهای از نمایشنامه اقتدار و قدرت برای فریب افکار عمومی برگزار کند.
اکنون وظیفه همه کارگران، فعالان سیاسی و مدنی، دانشجویان، معلمان و همکاران کریم سیّاحی و طارُق خلفی است که با همت و همدلی، یکبار دیگر با اعتراض، تجمع، طومار و ... بیش از گذشته فشار بر حاکمیت را افزایش دهند، تا نهادهای امنیتی و قضایی سرکوب گر مجبور شوند این دو رهبر کارگری را از زندان آزاد کنند.
تجربههای اخیر در جنبش کارگری ایران، جنبش دانشجویی، اعتراضهای معلمان و در سراسر تاریخ جنبش مدنی ایران بهخوبی مؤید این واقعیت است که رژیم از اتحادهای مردمی در وحشت است و ازاینرو با توجه به جایگاه متزلزل خود، در برابر خواست و اتحاد نیروهای تحولخواه عقبنشینی خواهد کرد.
ازاینرو بار دیگر میتوان و باید از این موضع برای آزادی دو رهبر کارگری فولاد اهواز با تمام توان اقدام کنیم و خواستار آزادی آنها شویم.
مسلماً نباید به وعدههای توخالی مسئولان حکومتی دلخوش کرد و تا آزادی این عزیزان، مستمر و باقدرت از رسانههای اجتماعی و جمعی،اعتراضهای خیابانی،ارسال نامه به مراکز قدرت، اطلاعرسانی در داخل و خارج کشور، حتی استفاده از گفتوگوی تکبهتک در بین دوستان و فامیل یا در اتوبوس، تاکسی و ... اقدام کرد. در این میان قطعاً پیگیری نهادها و تشکلهای مدافع حقوق بشر در سازمان ملل و کمک گرفتن از سندیکاهای کارگری جهانی برای آزادی کریم سیّاحی و طارُق خلفی میتواند، نقش فشار بینالمللی را بر حاکمیت بیشتر اعمال کند.
مسلماً آزادی این دو تن یک گام دیگر برای پیشرفت در مبارزه مدنی و به عقب واداشتن رژیم جمهوری اسلامی ایران است که در پرتو کار جمعی در مبارزه مدنی و همکاری مابین همه آحاد مردم ایران تحقق خواهد یافت و زمینهای نو برای اعتراضهای بهمراتب بزرگتری را در آینده ایران رقم خواهد زد.