در برابر سرکوب جمهوریاسلامی و حرکتهای تخریبی سلطنت طلبان باید تمام قد ایستاد
مراسم یادبود زندهیاد خسرو علیکردی وکیل مردمی و کنشگر جمهوریخواه ملی در مشهد دچار حاشیههای مشکلسازی شد. تلاقی حرکت تخریبی جریان پهلویطلب و سرکوب همیشگی جمهوری اسلامی علیه آزادی بیان و آزادی تجمعات، وضعیت نگرانکنندهای را رقم زد. این اتفاق نشانگر مشکلات دیرینه سیاسی ایران در استقرار دموکراسی است. در جریان این مراسم نرگس محمدی،سپیده قلیان، مهستی امیری و جواد علیکردی و دیگر بازداشتشدگان، قربانی مشترک سرکوب حکومتی و حملات طرفداران استبداد سلطنتی شدند.
در این رخداد دو نیروی متفاوت، ستیز با مبانی سیاسی و اندیشهگی مدرن و دموکراسی و رویکرد مشترکشان در نفرتپراکنی، تحکیم انسداد سیاسی و برنتافتن جامعه چندصدایی را به نمایش گذاشتند. ژرفکاوی ماجرا نشان میدهد که فراخوانهای اتحاد تنها بر اساس ملاک مخالفت با جمهوریاسلامی تا چه میزان گمراهکننده است و مشکلات را در سطح زیربنایی استمرار میبخشد. آنچه به کنش اپوزیسیونی اعتبار میدهد، علاوه بر نفی و مبارزه بیامان با استبداد دینی و تلاش برای گذارخشونتپرهیز از جمهوری اسلامی به دموکراسی، نیازمند تعهد به سویههای ایجابی در زمینه حقطلبی، دفاع از استقلال کشور و حاکمیت ملی، باور به یکپارچگی سرزمینی ایران، اعتقاد به موازین حقوقبشری، آزادیهای سیاسی و فرهنگی، تاکید بر ستیز آشتیناپذیر با تبعیض، طرفداری از توسعه پایدار، التزام به کثرتگرایی و رواداری است.
ابهامات جدی پیرامون چگونگی تخریبهای انجام شده در مراسم ختم علیکردی وجود دارد. نشانهها و گمانههایی وجود دارد که نهادهای اطلاعاتی جمهوریاسلامی با نفوذ در جریان پهلویطلب ویا بهرهبرداری از اقدامات آنها، فضا را برای تخریب فعالان حقوق بشر و نیروهای سیاسی و مدنی دموکراسیخواه در داخل و خارج از کشور مساعد کرده و سپس پروژه سرکوب خود را با هزینه کمتر به گونهای جلو بردند که جلوه بدهند بخشی از شرکتکنندگان در تجمع علیه نرگس محمدی شعار دادهاند! اما حتی اگر این فرضیه درست نباشد، باز در این واقعیت تغییری ایجاد نمیکند که این اقدام هواداران سامانه پادشاهی پهلوی مانند بخش قابل توجهی از اقدامات دیگر گذشته آنها، آب به آسیاب دستگاه سرکوب ریخته است.
در ادامه جریان پهلویطلب و رسانههای مبلغ آنها در خارج از کشور بمانند قبل بابزرگنمایی و بازنمایی واژگونه رسانهای، واقعیت حادثه را تحریف کرده و اقلیت ستیزهجو و خشونتطلب را بمثابه اکثریت شرکتکنندگان بازتاب دادند. فیلمها نشان میدهد که در جمع هزاران نفری که در مراسم یادشده حضور پیدا کردند، تنها بخش کوچکی شعارهای پهلویطلبانه دادند. اکثریت جمعیت گستردهای که در مراسم شرکت کردند به شعارهای تفرقهافکنانه پهلویطلبها بیاعتنایی کرده و برخی هم مخالفت کردند. آنچه تاسف را بیشتر میکند تشکر رضا پهلوی از فعالیتهای تخریبی شعاردهندگان پهلویگرا و توهینکنندگان و پرتابکنندههای سنگ به نرگس محمدی است. این اتفاق نشان داد که ادعاهای وی در مخالفت با برخوردهای تخریبی جنبه شعاری و توخالی داشته و او پشتوانه اصلی تحرکات تفرقهافکنانه و فحاشی از ناحیه اپوزیسیون در عرصه سیاسی ایران است.
آنچه در مشهد رخ داد پدیده جدیدی در تاریخ خونین سرکوب در ایران معاصر نیست. کسانی که فحاشی کردند و سنگ پرتاب کردند پا در جای پای شعبان بیمخها و «حزباللهیها» گذاشتند. در ایران پساجمهوری اسلامی آنچه اهمیت دارد، بسته شدن پرونده گروههای فشار و ناشکیبایی در خصوص فعالیتهای سیاسی و طرح دیدگاههای متفاوت است. دیگر نباید اجازه داد چرخه تباهیآور بازسازی گروههای فشار مانند آنچه که بعد از انقلاب بهمن ٥٧ اتفاق افتاد، تداوم پیدا کند.
اما آسیبشناسی واقعه مشهد سویه دیگری از مشکل را نیز بازتاب میدهد. سکوت، انفعال، حساسیتزدایی خواسته و یا ناخواسته و خطای محاسبه برخی از نیروهای مخالف دموکراسی خواه در نادیده گرفتن خطر جریان فاشیستی و مدافع بازگشت به استبداد پهلوی، باعث شده که اپوزیسیون اقتدارگرا در انجام حرکتهای تخریبی خود جسورتر شود. در بین نیروهای سلطنتطلب، پارادایم مشروطهخواهی پادشاهی در شکل واقعی و نه نمایشی، در موقعیت ضعیفی قرار دارد و قافیه را به جریان هوادار سلطنت مطلقه باخته است. «همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران» از سالها پیش نسبت به تهدید این جریان و تاثیر آن در تقویت دستگاه سرکوب و اخلال در همگرایی و قدرت گرفتن اپوزیسیون دمکرات هشدار داده بود.
به نظر ما باید به صورت جدی به معضل اقتدارگرایی در شکل جامع آن پرداخت و بر صفبندی متمایز نیروهای دمکراسیخواه با اقتدارگرایان غالب و مغلوب تاکید کرد و اجازه نداد تا اقتدارگرایی در کنش نیروهای مخالف و پهنه اعتراضات سیاسی و اجتماعی قوت پیدا کند. اقتداگرایان پهلویطلب در سالیان اخیر با حمایت برخی نیروها و نهادهای خارجی و بهرهبرداری تاکتیکی نهادهای اطلاعاتی جمهوریاسلامی نقش مخربی ایفا کرده و به وجهه اپوزیسیون در جامعه ایران لطمه زدهاند.
بیتوجهی و سکوت در برابر تهدید رو به رشد مدافعان سلطنت مطلقه در ایران میتواند به نتایج مخربی هم برای کشور و هم جامعه بینالمللی منجر شود. سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی با کاربست یک ترفند مشترک، سعی میکنند که از برحستهشدت شخصیتهای موثر در افکار عمومی و ظهور رهبران میدانی جلوگیری کنند؛ برای اینکه فقط رضا پهلوی مطرح باشد و همه دنبالهرو او شوند. آنها قوت گرفتن رهبری سیاسی در داخل کشور را یک تهدید موجودیتی برای بقاء خود میدانند. با استفاده از این حرکات، حکومت نیز میکوشد تا بین معترضان تفرقه انداخته و از این طریق آنها را مهار کرده و از قدرت گرفتن نیروهای مخالف و خواهان تغییر جلوگیری کند.
ازاینرو نادیده گرفتن تهدید فوق میتواند به عادیسازی خودکامگی در ایران کمک کند. عدم مهار خشونتطلبی در هر شکل آن، این ظرفیت را دارد که با افزایش ناآرامی، وحشتآفرینی، خشونت و درگیریهای نابجا، ثبات کشور را تحت تأثیرات منفی بیشتر قرار دهد. همچنین میتواند به ناامیدی بخشی از نیروهای اجتماعی منجر شود که به دنبال تغییر و دموکراسی هستند و شهروندان را از حمایتی که برای به چالش کشیدن نیروهای سرکوبگر نیاز دارند، محروم کند.
«همگامی» با تاکید بر محکومیت شدید خشونتهای انجام شده دو طرفه نهادهای انتظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی و حامیان سامانه پادشاهی پهلوی، از نیروهای آزادیخواه و مدافع دمکراسی دعوت میکند که در تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی همصدا شده و مبارزهی مشترک را ادامه بدهند. تمامی بازداشتشدگان رخداد مشهد از جمله خانم نرگس محمدی باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند.
ما همچنین، بر این باوریم که ضرورت دارد نخبگان سیاسی، تشکلهای سیاسی دموکراسیخواه و نیروهای جامعه مدنی بیشتر از گذشته در مقابله با تمامی اشکال اقتدارگرایی و نابردباری در برابر آزادیهای سیاسی و فرهنگی فعالانه برخورد کرده و در مقابل جریان اقتداگرای پهلوی طلب که در جنگ تجاوزکارانه دوازده روزه نگاه ضدملی و مغایر با استقلال و حاکمیت خود را نشان داد، ایستاده، اجازه مصادره مراسم اعتراضی را به آنها نداده و از کسانی که برای آزادی، دموکراسی، حاکمیت ملی، حقوق بشر و عدالت در چارچوب ایران مستقل، یکپارچه و متکثر تلاش میکنند، حمایت نمایند.
«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
٢٦ آذر ١٤٠٤ برابر با ١٧ دسامبر ٢٠٢٥