التقاطی و دگماتیسم؛ دو واژه یا دو سیستم فکری؟ 
آرام بختیاری

متفکر و فیلسوف التقاطی کسی است که از سیستم های گوناگون باب میل خود، نظراتی را انتخاب کند و با آنان بشکل غیرعلمی و غیر منسجم بینشی نو بسازد. آن واژه ایست یونانی که بشکل غیرخلاق، غیرمستقل، غیرمسئولانه، و مکانیکی، در استفاده از تزها و متون بکار برده میشود. روشنفکر التقاط گر نظرات خود را از سیستمهای فکری گوناگون به امانت میگیرد یا میرباید؛ مثلن در فلسفه افکاری گاه متضاد با هم را بشکل یک سیستم غیرمنطقی، غیرزنده، غیردیالکتیکی، خودسرانه، غیر ماتریالیستی، خلاف اصول، بدون وحدت ارگانیک، با هم مخلوط و ترکیب میکنند تا نظام فکری جدیدی را بشکل مصنوعی عرضه کنند.التقاط در سبک یا در نظر را چپ ها نشانه فقز و ناتوانی بورژوایی از جمله در نیمه دوم قرن ۱۹ و در هنرهایی مانند نئورنسانس، نئوباروک، و نئو کلاسیسم میدانند.

پایه گذار تئوری التقاط گرایی در غرب، در سال ۲۲۰ میلادی، جناب دیوگنس لائرتیوس، مورخ فلسفه است که پیرامون فیلسوفان یونان باستان میگفت بعضی ها از سیستم های فلسفی مختلف پیشین عناصر و تزهایی منفرد را بر میداشتند و با کمک آنان سیستم بینشی شخصی جدیدی میساختند.التقاط گری میان گروهی از روشنفکران ترکیب مکانیکی و غیرمنسجم عناصر فکری مختلف با هم است. اینگونه افراد بدون کوشش برای سنتز خلاق و بدون کنارزدن تضادهای منطقی یک مفهوم و یا مقوله، نظرات، تئوری ها، عناصر، و تزهای منفرد از جریانات دیگر را بشکل مصنوعی باهم مخلوط و ترکیب میکنند تا نظام دلخواه خود را بسازند.التقاط گرایی غیر از فلسفه و سیاست و جهانبینی، در ادبیات،معماری، هنرهای تجسمی، و موسیقی نیز در طول ۲ قرن اخیر صورت گرفته. از ۲۱۰۰ سال پیش غیر از چند متفکر یونانی و رومی، در بعد از میلاد و در طول سده‌های میانه گروهی از پدران مقدس کلیسا و نویسندگان پاتریسیایی مسیحی، نمایندگان مکتب اسکولاستیک، و تعدادی از فیلسوفان قرن ۱۸ عصر روشنگری مانند جناب فدر و گرافه، و در طول قرن ۱۹ میلادی، متفکران فرانسوی همچون کوزین. در مکتب فلسفی نئوپوزیویتیسم نیز افکار نظری گوناگون با هم جمع و ترکیب شده اند.

در آغاز واژه التقاط گری را به معنی انتخاب و گلچین نمودن بکار میبردند. روشنفکرانی خلاف تئوریسن های هدفمند و جهت دار سیستماتیک از سنت های قدیمی بجا مانده و باب میل خود تزها و نظراتی را دست چین می نمودند و با آنان سیستم فکری یا جهانبینی جدیدی میساختند. از زمان تولد مسیح در امپراتوری رم سیستمهای فلسفی گوناگونی در کنار هم بوجود آمد مانند مکاتب: افلاتونی، ارسطویی، اپیکوری، رواقی، استویی، و شکاکی. اینگونه مکاتب نمایندگان و طرفداران خاص خود را داشتند ولی از قرن ۳ میلادی التقاط گران کوشیدند از هر کدام از مکاتب فوق نکات و نظرات و تزهایی را انتخاب نمایند و با آنان مکتب جدیدی را بسازند. همه جا به راحتی امکان داشت که دگمهای دیگری انتخاب شوند. رومی ها این روش را غیر از فلسفه، در دین و در هنر نیز بکار بردند.

انسانهای معمولی نیز ممکن است برای زندگی عملی خود از طریق روش و متد التقاطی یک جهانبینی مناسب شخصی بسازند. از جمله رهبران و نظریه پردازهای سیاسی که به نظرات التقاطی خود اعتراف نمود، جناب سیسرو رومی بود. از جمله فیلسوفان التقاطی یونان باستان به نام کارنئادس اشاره شده. مسیحیان در سدههای میانه و بعد از میلاد، روش و متد التقاط گری را درست، مفید، علمی، و منطقی میدانستند چون آنرا نوعی حقیقت بشمار می آوردند. ریشه نام پایه گذار سبک التقاطی گرایی از لائرتس؛ نام پدر ادیسه در اشعار هومر گرفته شده.

پیرامون دگماتیسم یا جزم گرایی: 

دگماتیسم واژه ایست یونانی-لاتین که پایبندی محافظه کارانه نسبت به بینش های غیرمعتبر گذشته و احکام پیشین دارد؛ مثلا عقاید مذهبی در باره خلقت جهان. آن در جنبش کارگری نوعی "مته به خشخاش گذاشتن" مثلن به نظرات میم-لام و نوعی تعصب است و نه تجربه کردن تئوری و عمل. آن جدایی از درک پرسشها و نیازهای زندگی است. روشنفکر دگم یا جزمی، فردی است غیرانتقادی، مدافع غیرپویای احکام و نظرات بجامانده، فاقد تئوری های علمی در شرایط متغیر که نمیتوان خلاقانه از آن استفاده نمود. دگماتیسم بخشی از الاهیات و باور مذهبی سیستماتیک بوده که از آن در شاخه های گوناگون مسیحیت مانند وحی، عیسی شناسی، اشراق، عرفان، مریم شناسی، و غیره استفاده میشد. آن به معنی باور به نظرات و تزهای مذهبی، غیرپویا، ثابت، شبه مقدس، با ادعاهای اتوریته بالا نمایندگی میشوند؛ مخصوصن در کلیسا و در ادیان ابراهیمی دگماتیسم شامل نظرات فلسفی و سیاسی با ادعای اعتبار بدون کوشش برای اثبات و عقاید موظفی اجباری بدون دلیل و منطق. 

دگماتیسم، سیستم عقاید مذهبی یا نظریه های تعصب آمیز، و نمایش افکار فلسفی غیرقابل اثبات است جزم گرایی دگماتیک یعنی باور غیرانتقادی، غیرآزمایشی، غیرقابل فهم، غیرقابل اثبات، وابسته به فرضیه ها و توهمات، غیرمستقل، است. روش "مته به خشخاش گذاشتن" را بشکل منفی و غیرعلمی بکار میبرد. دگماتیسم اساس فهم هر دین و بینش مذهبی و فلسفه ایده آلیستی و بیان تفکر متافیزیکی و غیردیالکتیکی است. در جنبش کارگری دگماتیسم یک فرم انحراف از میم-لام بشمار می آید گرچه ظاهرن خلاف رویزیونیسم است ولی در حقیقت آلت دست آنست. در سوسیالیسم از جمله خصوصیات جزم گرایی، ناتوانی برای استفاده منطقی از مارکسیسم برپایه آنالیز علمی روابط مشخص اجتماعی است.   

دگماتیسم از طریق استفاده یک جانبه و تعصب آمیز و غیرپویا از جهانبینی میم-لام پیرامون واقعیات اجتماعی و ممانعت از استفاده خلاق از قوانین تحول اجتماعی، اسیب میرساند. آن موجب جدایی تئوری مارکسیسم از عمل و تحول علوم اجتماعی و علوم طبیعی میگردد. از نظر سیاسی دگماتیسم غالبن منتهی به سکتاریسم و افراط گرایی چپ و ماجراجویی در مبارزه طبقاتی میشود. به این دلیل احزاب و سازمانهای چپ علیه رویزیونیسم، دگماتیسم، و سکتاریسم، اعلان جنگ نموده و حرکات این 3 را زیر نظر دارند، چون آن نوع غیرنرمال تفکر متافیزیکی است. جزم گرایی طرز تفکر غیرتاریخی، صوری، متکی به دگمها و تزهای ایستا و غیرقابل تغییر و احکام ثابت است، بدون توجه به شرایط مشخص و متغیر و بدون اینکه شناخت جدید و تجربیات علمی را رعایت نماید. جزم گرایی بشکل موثر در دین و در الاهیات و در فلسفه و در علوم انسانی به معنی باور غیرانتقادی به احکام ارتجاعی و به تزهای قدیمی غیرقابل اثبات، و باور به طرح هایی است که از پیشرفت شناخت ممانعت میکنند و مانع رشد فرهنگ میشوند.   

نوع خاص جزمگرایی در جنبش کارگری، باورهای غیرتاریخی و التقاطی است که به جملات و تزهای منفرد میم-لام رجوع میکند بدون اینکه روح خلاق این جهانبینی را رعایت کرده باشد. بعضی از دگماتیست ها گرچه از طریق واژههای رادیکال و قاطع مارکیسیتی ظاهر میشوند ولی در اصل ناتوان از بکار بدن مارکسیسم مطابق شرایط نوین جامعه بشکل خلاقانه هستند. آنها عمل را از تئوری در سیاست خود جهت یک موضع و شرایط شبه انقلابی سکتاریستی جدا میکنند. این سیاست دگماتیک در آن کشور نه تنها به یک اشتباه ذهنی منتهی میشود بلکه در اقدامات جهانی موجب ضعف وحدت زحمتکشان در نظام جهانی چپ و سوسیالیستی میگردد.

در مذهب کاتولیک دگم را نوعی حقیقت وحی و آسمانی میدانند که در تضاد با شکاکی است و خلاف دوره پایان فلسفه یونان باستان کانت آنرا ضد انتقادگرایی می دید. در سیاست از آغاز قرن ۲۰ لیبرال ها و مارکسیست ها جزمگرایی را اصطلاحی منفی، غیرعلمی، غیرواقعی، و غیر اجتماعی میدانند. چپ ها محالفت شدیدی با آن داشتند. از طرف دیگر بورژوازی خود مارکسیسم را نوعی دگماتیسم میداند گرچه مارکسیسم خود را در برابر دگمهای مذهبی و ایدئولوژیک ثابت نمود و با آندو مرزبندی دارد. دگم ها معمولن از اعتبار سنتی و اتوریته خود سوء استفاده نموده و خود را مطلق و مخالف هر گونه انتقاد عقلگرایانه نشان میدهند. دگماتیسم و مخالفت با آن نخستین بار در دوره روشنگری فرانسه از طریق جناب پاسکال و مونتگنی ظاهر شد ولی مارکسیست ها مهمترین افشاگر آن در طول دو قرن گذشته بودند. دگماتیسم یکی از ابزار و رشته های مورد استفاده الاهیات مسیحی از قرون وسطا تاکنون است.     


Source URL: https://www.bepish.org/node/13023