نگاهی به نوشته‌های دکتر سعید رهنما در بارۀ حزب تودۀ ایران
پرویز شمس کمشه‌چی

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

آقای دکتر سعید رهنما استاد بازنشستۀ دانشگاه یورک کانادا مقاله‌ای تحت عنوان "برنامه کافی نیست؛ وجهه‌ی چپ باید بازسازی شود" نوشته‌اند و در آن در بارۀ سه سازمان سیاسی: فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب چپ ایران و حزب تودۀ ایران اظهارنظر کرده‌اند و همۀ آنان را بر کرسی اتهام نشانده‌اند. از سوی فداییان خلق ایران (اکثریت) آقای مهرزاد وطن‌آبادی در سایت کار آن‌لاین و از سوی حزب چپ ایران آقای احمد هاشمی در سایت به‌پیش به ایشان پاسخ داده‌اند. نگارنده به‌عنوان یکی از کارگران هوادار حزب تودۀ ایران که از نزدیک دستی بر آتش دارد و تا حدودی با تاریخ حزب تودۀ ایران آشناست، مایل است نکاتی چند را با ایشان و خوانندگان این مقاله در میان بگذارد. 

  دکتر رهنما در ستایش از زنده‌یاد دکتر فریدون آدمیت می‌نویسد: "تحليل‏هايش از وقايع و شخصيت‏ها بر بستر مطالعه و تشريح زمينه‏هاى عينى اجتماعى، اقتصادى و سياسى آن عصر، و ارائه واقع‏بينانه و بى‏طرفانه واقعيت‏ها و داده‏‌هاى تاريخى استوار بود. خود مى‏گويد، "سخنى نگفتم كه مستند نباشد و سندى ندادم كه معتبر نباشد"]مجله بخارا شماره ۶۵] ولی شوربختانه خود به این اسلوب پای‌بند نیست. 

  آن چه از مجموع نوشتار ایشان مستفاد می‌شود آن است که نام‌برده اسناد حزب تودۀ ایران را نخوانده است و با جوانب گوناگون آن آشنا نیست. در قسمت کوتاهی از این مقاله که مربوط به حزب تودۀ ایران است چنین می‌خوانیم:  

  "برنامه‌ی حزب تودۀ ایران،که در سال ۱۳۹۱ مورد تصویب قرار گرفته، به‌تفصیل در ۹۰ صفحه به جنبه‌های مختلف تاریخ طولانی خود به‌مثابه "حزب طبقه‌ی کارگر ایران" می‌پردازد، و تغییر سیاست خود در مورد جمهوری اسلامی را با "طرد رژیم دیکتاتوری [… و] روی کار آوردن یک دولت ائتلاف‌ملی" طرح می‌کند. "

  ایشان بدون اظهارنظر در بارۀ مفاد این برنامه، ابتدا در جایگاه دادستان، دادخواست زیر را قرائت می‌کند: 

  "[حزب تودۀ ایران با] سیاست‌هایی که تحت تأثیرِ سیاست کلی حاکم بر "اردوگاه سوسیالیستی" به‌خصوص در جریان نهضت ملی‌شدن نفت در پیش گرفت، وجهه‌ی این حزب را به‌عنوان جریانی وابسته به یک قدرت خارجی شدیداً خدشه‌دار کرد. در مقطع بعدی در دوران انقلاب بهمن، به‌سبب ادامه‌ی دنباله‌روی حزب از سیاست خارجی شوروی . . . صدمات مهلک‌تری به وجهه‌ی سیاسی حزب و از آن مهم‌تر به وجهه‌ی چپ به‌طور کلی وارد ‌شد." [تأکیدها از نگارنده]

  و سپس در مقام قاضی‌القضات خواهان توبه می‌شود:

"جالب آن که در این متن طولانی کوچک‌ترین اشاره‌ی انتقادی به نقش حزب در رابطه با وابستگی به شوروی، چه در دوران نهضت ملی‌شدن نفت، و چه در دوران انقلاب بهمن، نمی‌شود. در عوض با خودستایی طرح می‌کند که پس از شروع فعالیت علنی در دوران انقلاب "در مدتی بسیار کوتاه توانست به نیروی بزرگ اجتماعی با نفوذ چشمگیر معنوی تبدیل" شود."

  ظاهرا این استاد دانشگاه که مدعی است بررسی‌های خود را بر پایۀ روش‌های علمی و تجربی استوار می‌کند انتظار دارد که حزب تودۀ ایران دراسناد همۀ کنگره‌های خود را با انتقاد از اتهام سیا‌ساختۀ "وابستگی به شوروی، چه در دوران نهضت ملی‌شدن نفت، و چه در دوران انقلاب بهمن" آغاز کند و از گذشتۀ خود استغفار کند؛ حتی اگر بیش از سی سال از فروپاشی اتحاد شوروی گذشته باشد. ظاهراً آقای دکتر رهنما اطلاع ندارد که حزب تودۀ ایران، در اسناد رسمی خود، از آن بخش از سیاست‌های رهبری حزب در دوران انقلاب که آن‌ها را نادرست تشخیص داده است انتقاد جدی کرده و ضرورتی نمی‌بیند که هربار آن‌ها را تکرار کند. 

 اتهام وابستگی به کشور خارجی اتهام سنگینی است که اثبات آن نیاز به اعلام‌نظر دادگاه صالحه‌ای دارد که در آن، طرفین با داشتن وکیل و در دست داشتن اسناد و ادله‌های لازم، امکان دفاع داشته باشند. حتماً آقای دکتر سعید رهنما از مادۀ ۱۱ اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اطلاع دارد که با صراحت اعلام می‌کند:

"هر کس که به بزه‌کاری متهم شده باشد بی‌گناه محسوب خواهد شد تا وقتی‌که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیۀ تضمین‌های لازم برای دفاع او تأمین شده باشد تقصیر او قانوناً محرز گردد". از ایشان باید پرسید کدام دادگاه صلاحیت‌داری چنین حکمی را صادر یا تأیید کرده است؟

  از نویسنده مقاله باید پرسید چه‌گونه می‌توان به یک حزب ۸۵ساله، که پیش‌قراول حزبیت در میهن ما بوده و در سازمان‌دهی و دفاع از حقوق کارگران و زحمت‌کشان نقشی اساسی داشته است و همواره از سوی رژیم‌های پهلوی و جمهوری اسلامی به‌شدت سرکوب شده است، با همان اتهامات ساواک، سیا و ام‌آی‌سیکس حمله کرد. اتهام سخیف نوکری و وابستگی در مقابل پرداخت چه دست‌مزدی از طرف شوروی سابق به رهبری و اعضای حزب انجام می‌شده است؟   

  این ادعا که حزب تودۀ ایران پس از شروع فعالیت علنی در دوران انقلاب "در مدتی بسیار کوتاه توانست به نیروی بزرگ اجتماعی با نفوذ چشمگیر معنوی تبدیل" شود یک واقعیت تاریخی است. آقای بهزاد کریمی که از دیرباز از توده‌ای‌ستیزان جنبش فدایی است و هیچ علاقه و پیوندی با حزب تودۀ ایران ندارد در صفحۀ   ۱۰۳  کتاب "طرح بحثی پیرامون سیر گفتمانی ما" در این ‌باره می‌نویسد: 

  "در فردای انقلاب، با برنامه‌ترین و منسجم‌ترین جریان چپ که تجربۀ سه دهه و نیم مبارزۀ سیاسی را پشت سر داشت و نیز در برخورداری از یک تعداد کادرهای مجرب و ورزیده، همانا حزب تودۀ ایران بود."

  در کتابی که وزارت اطلاعات و با نام جعلی "مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی" تحت عنوان "حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی" منتشر کرده است، در بارۀ فعالیت حزب بعد از انقلاب و در صفحۀ  ۲  چنین می‌خوانیم:

  "در این دوران حزب توده به دلیل شرایط سیاسی نوین ایران، موفق شد بر پایۀ تجربۀ غنی تشکیلاتی احزاب مارکسیستی جهان و با اتکا بر کادر ورزیده و مجرب خود، که طی سال‌های مدید در اتحاد شوروی و اروپای شرقی، عالی‌ترین دوره‌های آموزشی را طی کرده بودند ... به ایجاد تشکیلات منسجمی دست زند و بکوشد تا به‌عنوان یک نیروی سیاسی در جامعۀ انقلابی وزن و اهمیت کسب کند."

  سعید رهنما می‌نویسد: "برنامۀ [حزب تودۀ ایران] به تجلیل از سیاست‌های خود در سال‌های نخست پس از انقلاب می‌پردازد، و اشاره‌ای به جوِّ مخربی که بر علیه دیگر جریانات چپ و لیبرال و هر نیروی غیرحکومتی ایجاد کرده بود، ندارد." [تأکید از نگارنده] باید از ایشان پرسید که آیا این جوّ مخرب یک‌طرفه و فقط از جانب حزب تودۀ ایران دامن زده می‌شد یا پاسخ به حملات و لجن‌پاشی‌های وسیع و گسترده به سیمای این حزب بوده است. مراجعه به اسناد می‌تواند راه‌گشا باشد:

  سازمان پیکار در راه آزادی طبقۀ کارگر، از نشریۀ شمارۀ یک و برای منزوی‌ساختن و به خیال خود افشای حزب تودۀ ایران، سلسله مقالاتی را منتشر کرد. این سازمان در نشریۀ شمارۀ یک خود به‌تاریخ هشتم اردیبهشت‌ماه سال  ۵۸ ، که در سایت ایران‌آرشیو قابل دسترسی است، می‌نویسد:

  "... کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ [ایران] بعد از سال‌ها خارجه‌نشینی و ارتزاق از دست اربابان رویزیونیست خود، اینک برای توطئه‌چینی و خرابکاری در جنبش خلق‌های ما، بتدریج به ایران باز می‌گردند. آنان که در بحبوحۀ نبرد، در کشاکش جنگ طبقاتی خلق‌های قهرمان ایران و مبارزان صدیق، حزب را در مقابل ارتجاع درنده و امپریالیست‌های خونخوار آمریکا و انگلیس به حال خود رها کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند، اکنون طریق بازگشت را پیش گرفته‌اند تا پروندۀ خیانت‌های خود را پربارتر کنند...."

در هر شمارۀ روزنامۀ رنجبر ارگان حزب رنجبران ایران می‌توان حجم عظیمی از فحاشی و لجن‌پراکنی علیه حزب تودۀ ایران، اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی سابق را یافت. گویا که وظیفۀ اصلی این جریان سیاسی مبارزه با حزب تودۀ ایران بود....

کافی است در سایت ایران آرشیو به مطبوعات آن روز نگاهی انداخته شود تا حجم عظیم حمله از جانب سایر افراد و سازمان های سیاسی که برخی از آنان "زرگرفته سنگ می انداختند" را مشاهده کرد. 

آقای رهنما هرگز با خود نیاندیشیده‌اند که چه‌گونه شد که در آغاز انقلاب بهمن،  حزبی با آن‌همه اتهام و پرونده -از نفت شمال گرفته تا افسانۀ طلاهای ایران؛ از خیانت به مصدق گرفته تا دنباله‌روی از اتحاد شوروی و از رویزیونیست گرفته تا فرار از کشور- توانست چنان چهرۀ محبوب و پُرطرفداری در میهن پیدا کند که گروه‌گروه از مبارزان چپ به دفترش در خیابان ۱۶ آذر می‌آمدند و تقاضای عضویت می‌کردند. آیا پرونده‌سازی‌های ۴۷ سال پس از انقلاب، در نخستین روزهای انقلاب بعدی، به سرنوشت اتهامات سال ۵۷  دچار و چون برف تموز ناپدید نخواهند شد؟ 

  در بخش دیگری از این نوشتار آمده است:

 "این حزب با طرح کلیاتی "در مرحله‌ی انقلاب ملی و دموکراتیک" از‌جمله "محدود کردن رشد سرمایه‌های بزرگ"، "باز تقسیمِ امکان‌های مادی و ثروت‌های انباشت شده…"، و "حرکت به سمت عملی کردن عدالت اجتماعی…"، خواستار ایجاد "جبهه‌ی ضد دیکتاتوری" و "مبارزه‌ی مشترک همه‌ی آزادی‌خواهان در راه تحول‌های بنیادین" می‌شود."

  باید پرسید: آن‌چه در این برنامه مغفول مانده چیست و کدام بخش آن کم‌بود دارد؟ آیا جامعۀ ایران آمادگی پذیرش نظام سوسیالیستی در لحظۀ کنونی را دارد؟ شعار ایجاد جمهوری ملی و دمکراتیک بیش از پنجاه سال است که از جانب حزب تودۀ ایران مطرح می‌شود. ناظر بر یک بررسی علمی و پژوهشی است که از سال ۱۳۵۰ در مجلۀ دنیا انتشار یافته و تجلی آن در برنامۀ حزب در پلنوم پانزدهم سال ۱۳۵۴ انتشار  یافته است. در مورد شعار محوری جبهه واحد ضد دیکتاتوری حزب توده ایران که سال های طولانی است در اسناد و مطبوعات حزبی مطرح می شود . دکتر رهنما در مصاحبه با آقای محمد رضا شالگونی در تلویزیون برابری تحت عنوان "دیالوگ سعید رهنما و محمدرضا شالگونی دربارۀ راه‌ بردها و راه‌ کارهای چپ سوسیالیست، بازسازی گفتمان چپ" که هم اکنون در یوتیوب می توان مشاهده کرد می گویند:

"برای خود براندازی جمهوری اسلامی هم طییعتاً چپ و هیچ جریانی به تنهایی نمی تواند جمهوری اسلامی را ساقط کند و به همین دلیل یک نوع اتحاد وحدت عمل بین جریانات مختلف چپ  ولیبرال ،وحتی  پاره از گروه های مذهبی ملی ومذهبی  و مذهبی های مترقی برای این کار لازم است". مگر این گفتار دکتر رهنما چیزی متفاوت از جبهه واحد ضد دیکتاتوری حزب توده ایران است. 

دکتر رهنما، با آن‌که کاملاً آگاه اند که نیروهایی با نام‌های غلط‌انداز "راه توده"، "۱۰ مهر"، "چپ مقاومتی"، "چپ ضدامپریالیست" و . . . هیچ نسبتی با حزب تودۀ ایران ندارند و گاه بخشی از توطئه‌های ارتجاع علیه حزب هستند، اما باز می‌نویسد: "جریانات دیگری با نام توده، نظیر بخش‌هایی از سازمان اکثریت که قبلاً اشاره شد، و جریانات موسوم به "چپ محور مقاومتی"، حتی در شرایط امروزی نیز کماکان همان سیاست‌ها را به پیش می‌برند، و همان نقش منفی را در رابطه با وجهه‌ی منفی چپ ادامه می‌دهند." 

  در پاسخ به نقد سیاست‌های حزب در سال‌های ۶۲ -۸۵، باید در مقاله دیگری سخن راند، اما از این  سخن نا صواب و غیر مسئولانه نمی‌توان گذشت که می نویسند: 

  "حمایت بی‌چون‌و‌چرای سازمان اکثریت و حزب توده از حاکمیت جدید، در شرایطی که سرکوب خشنِ دیگر جریانات چپ شدت گرفته بود، به اعتبار و حیثیت جریانات چپ لطمه‌ی مرگ‌بارتری زد. بااین‌حال، سرکوب خونینی که به‌سرعت دامن خود آن‌ها را نیز گرفت و اعدام‌ها، زندانی شدن‌ها و تبعید بخش عمده‌ای از رهبران و هوداران‌شان را رقم زد، تاثیری در پاک‌سازی وجهه‌ی آن‌ها نداشت." [تأکید از نگارنده] 

در خوش‌بینانه‌ترین فرض، بسیار کینه‌توز باید بود که -به‌ناراستی- از حمایت حزب و اکثریت از سرکوب سایر نیروهای چپ سخن گفت و -غیر مسئولانه و کین جویانه - از قتل‌عام توده‌ای‌ها و فداییان در دهۀ شصت بی‌اعتنا گذشت. اگر اندکی درستی در اندیشه و گفتار می‌بود، می‌شد گاهی به این اندیشید که چرا در هر بزنگاه تاریخی که ارتجاع قدرت می‌گیرد -از سالهای ۳۲تا  ۶۷ -، این توده‌ای‌ها هستند که در صف اول اعدام‌ها، زندان‌ها و تبعیدها جای می‌گیرند. ایا این همه اسناد منتشر شده ثابت نمی کند که دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای سرکوب حزب توده ایران از ام آی سیکس و سیا گرفته است؟ این کین توزی از زبان که فردی کارش باید مبتنی بر تحقیق و تفحص بر پایه مستندات قابل اتکا باشد را چگونه باید توضیح داد.؟چرا ارتجاع، بعد از بیش‌از چهل‌سال، و همین امروز هم‌چنان کف بر دهان بر طبل توده‌ستیزی می‌کوبد.. از زنده‌یاد "فریبرز رییس‌دانا" شنیده شده که در روزهای پس از جنبش‌ سبز ۸۸ می‌گفت:[نقل به مضمون] "هر دستگیرشده‌ای که از زندان بیرون می‌آید برایم تعریف می‌کند که اولین سؤال بازجو این بود: چه رابطه‌ای با حزب توده داری؟"

و در پایان، شاید بتوان همۀ بالا و پایین‌کردن‌های این دو نوشته* را در این تحلیلِ دکتر سعید رهنما خلاصه کرد: 

"به هر حال، سازمان فدائیان اکثریت و حزب تودۀ ایران به‌عنوان بخشی از طیف چپ، در راست‌ترین موقعیتِ این پیوستار، قرار دارند و در تحولات سیاسیِ در پیش نیز حضور خواهند داشت. این که وجود آن‌ها به وجهه و موقعیت چپ کمک می‌کند و یا کماکان ضربه می‌زند، بستگی به سیاست‌هایی دارد که در رابطه با سیاست حاکم و دیگر جریانات طیف چپ و لیبرال به پیش خواهند برد."

چپ بودن یک سازمان سیاسی بطور عمده در دفاع از حقوق کارگران و زحمت کشان ، آزادی ودمکراسی ،مبارزه با امپریالیسم و غارتگران داخلی و خارجی ، دفاع از برابری حقوق زن و مرد  ودفاع از حقوق اتنیکی خلاصه می شود که در برنامه ما  سالها است مندرج است . ما در طی این ۸۵ سال مبلغ و مبشر اتحاد بوده ایم تا بتوانیم دست در دست نیروهای ملی و دمکراتیک نقش موثری در سازندگی ایران فردا داشته باشیم و در راه تحقق آن می کوشیم. آن چپی که ایشان چپ میانه می نامند که به نبرد طبقاتی باور ندارد و وجود امپریالیسم را نفی میکند وسازمان سیاسی خود را به کلوب بحث سیاسی تبدیل کرده است چپ نیست.

  * دو مقاله از سعید رهنما در اخبار روز منتشر شده است که به‌گفتۀ ایشان در ادامۀ هم هستند:

۱- نگاهی به برنامه‌های جریان‌های چپ انقلابی در دنیای تغییریافته، شنبه 13 اردیبهشت  ۱۴۰۴ 

۲-  برنامه کافی نیست؛ وجهه‌ی چپ باید بازسازی شود، یک‌شنبه  ۹  شهریور  ۱۴۰۴

  


Source URL: https://www.bepish.org/node/12783