اعدام در جمهوری اسلامی نه ابزار قضائی، که سازو کار بقاست!
محمد اعظمی

مهران بهرامیان، از بازداشت ‌شدگان جنبش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" شنبه ۱۵شهریور ۱۴۰۴- ۶ سپتامبر ۲۰۲۵ به جوخه مرگ سپرده شد. او در سمیرم و در جریان یادبود جان‌ باختگان جنبش ژینا- مهسا امینی دستگیر و سه سال زیر شکنجه بود. در زندان وادار به اعترافات اجباری گشت و  در یک دادگاه نمایشی به اتهام محاربه محاکمه و حکم قتل او در تاریخ ۱۵ شهریور ماه( ۶سپتامبر) به اجرا گذاشته شد. اعدام مهران بهرامیان، از بازداشت‌شدگان جنبش »زن، زندگی، آزادی«، یادآور این واقعیت تلخ است که حاکمیت جمهوری اسلامی هرگاه با بحران‌های سیاسی و اجتماعی روبه‌رو می‌شود، طناب دار را به‌عنوان زبان اصلی خود به میدان می‌آورد. پیش از مهران بهرامیان تعداد دیگری از معترضان جوان کشورمان نیز در جریان جنبش «زن، زندگی، آزاد»، طعمه انتقام جوئی حکومت اسلامی شده بودند. محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمدمهدی کرمی و ..... از آن جمله اند.

از همان نخستین روزهای استقرار جمهوری اسلامی، سرکوب و اعدام  به‌ عنوان ابزار اصلی بقا و استمرار حکومت عمل کرده است. این نظام نه تنها در عرصه‌ی سیاسی بلکه در بنیان‌‌های اعتقادی خود نیز حذف فیزیکی و خشونت را مشروعیت بخشیده و آن را راه ‌حلی قطعی برای مواجهه با هرگونه مخالفت می‌پندارد. 

در این نظام، جان انسان‌ها ارزشی ندارد و بقای قدرت بر هر اصل دیگری مقدم شمرده می‌شود. تاریخ این حکومت، سرشار از خشونت عریان و اعدام دسته‌ جمعی است. اعدام به ابزار پیشبرد اهداف سیاسی و حفظ سلطه تبدیل شده‌است. 
در نخستین سال‌های پس از انقلاب، جمهوری اسلامی با برپائی دادگاه‌‌های چند دقیقه‌ای و احکام فله‌ای اعدام، چهره‌‌ای از انتقام‌‌جویی و تحقیر مخالفان را به نمایش گذاشت. در همان سال‌‌ها، بسیاری تنها به جرم داشتن عقیده یا تعلق به جریان‌های سیاسی مخالف، بدون هیچ فرصت دفاعی، به جوخه‌های مرگ سپرده شدند.

با گذشت زمان، سرکوب از حالت واکنشی و انتقام‌‌جویانه به سیاستی سازمان ‌یافته تبدیل شد. حکومت تشکل‌های سیاسی و اجتماعی را به‌طور مستقیم هدف گرفت تا امکان قدرت‌‌یابی سازمان‌‌یافته‌ مخالفان را از میان بردارد. این سرکوب نه تنها جریان‌های سیاسی اپوزیسیون که زندانیان محبوس را نیز دربرگرفت. فقط در تابستان سال ۱۳۶۷ چند هزار زندانی سیاسی محکوم به حبس در زندان‌ها، دسته‌‌جمعی به قتل رسیدند.

در مقاطع مختلف، هرگاه جنبش‌‌های اجتماعی سربرآوردند و اعتراضات گسترده شدند، حکومت به ارعاب و استفاده از طناب دار روی آورد و سرکوب را تشدید کرد. پاسخ حکومت در برابر اعتراضات مردمی تا جنبش‌های سراسری، همواره گسترش خشونت و صدور احکام سنگین، از جمله اعدام بوده‌است تا فریادها پیش از آن‌که به موجی مهارنشدنی بدل شوند، خاموش گردند.

پس از جنگ ۱۲ روزه، این روند ابعاد تازه‌ای یافت. در حالی که جامعه با خستگی و فشارهای اقتصادی روبه‌ رو بود، حکومت با سرکوب شدیدتر کوشید نه تنها مردم، بلکه نیروهای درونی خود را نیز مرعوب سازد. این بار اعدام و خشونت از هراسی عمیق برمی‌خاست، هراس از ریزش درونی و خیزش بیرونی، که تنها راه مهارش را در ایجاد ترس عمومی می‌جوید. اعلام بازداشت بیش از ۲۱ هزار شهروند به عنوان "مظنون"، عمق وحشت نظام از برآمد جامعه و آینده‌‌ی خود را نشان می‌دهد. در برخورد با مجرمان غیر سیاسی نیز کە در واقع محصول و قربانیان عملکرد و رویکردهای سیاسی اجتماعی خود رژیم هستند، از مجازات اعدام در ابعاد گستردە بهرە گرفتە می‌شود. 

اعدام در جمهوری اسلامی صرفاً ابزار قضایی یا سیاسی نبوده و نیست، بلکه سازوکاری دائمی برای بقا و تثبیت قدرت آن به شمار می ‌رود. هرچه بحران‌ها عمیق‌تر و ترس از سقوط افزون‌تر می‌گردد، حکومت بیشتر به این ابزار متکی می‌شود. این واقعیت تلخ، مسئولیت سنگینی را بر دوش جریان‌های سیاسی، اجتماعی و آزادی ‌خواه و نهادهای دموکراتیک می‌گذارد. اگر هدف مبارزه‌ی‌ ما، نیروهای چپ و دموکرات، رهائی مردم از ستم و استبداد است، نمی‌توان در برابر سرنوشت زندانیان سیاسی که پیشتازان مبارزه با استبداد‌اند، بی‌توجه بود. نجات جان زندانیان سیاسی از چنگال مرگ و طناب دار، و مبارزه برای آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی، باید به محور مشترک کنش‌ها و همکاری‌ها تبدیل شود. 

امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند آنیم که مرزبندی ‌های سخت گیرانه و اختلافات نظری گذشته را عمده نکنیم و حول خواست حیاتی نجات جان زندانیان سیاسی و آزادی آنان گرد هم آییم. این وظیفه‌  انسانی و سیاسی همه جریان‌هائی است که رهائی انسان‌ها را هدف مبارزه خود قرار می‌دهند. بدون شک مبارزه‌ هر فرد و هر جریان سیاسی ارزشمند است، اما کافی نیست. تنها فعالیت مشترک و بسیج متحدانه‌ نیروهای چپ، دموکرات و آزادی‌خواه است که می‌تواند ماشین کشتار حکومت اسلامی را عقب رانده و فضای نفس ‌گیر سرکوب را بشکند. اپوزیسیون چپ و دموکرات ایرانی تا کنون نسبت به انجام این وظیفه خطیر حساسیت لازم نشان نداده و به بهانه‌های مختلف از گره زدن صداها برای تبدیل آن به یک فریاد رسا طفره رفته است. 

تنها با اتحاد، همبستگی و بسیج نیروهای آزادی‌خواه است که می‌توان ماشین کشتار جمهوری اسلامی را عقب راند و فضای خفقان را شکست.

۱۷ شهریور ۱۴۰۴- ۸ سپتامبر ۲۰۲۵
 


Source URL: https://www.bepish.org/node/12735