محمد حبیبی

🔻در دورانی که واژه‌ها پیش از معنا، بار سنگین سوءاستفاده را به دوش می‌کشند، مفهوم  میهن شاید یکی از زخمی‌ترین واژگان باشد. این واژه، که روزگاری می‌توانست بستر همبستگی، درد مشترک و رؤیای بازسازی باشد، امروز گرفتار روایتی است که به مدد هژمونی راست افراطی بر رسانه ها و شبکه های اجتماعی ، بستر افتراق و دشمنی میان بخش هایی از مردمان این سرزمین شده است

روایت سلطنت‌طلبانه، با نگاهی رمانتیک، تاریخی‌زده و اقتدارطلب به میهن ؛ نیازمند خوانشی است که  روایتی دموکراتیک، عدالت‌محور و مبتنی بر کرامت انسانی  را ارائه کند .

 

🔻وطن به‌مثابه اسطوره‌ی نوستالژیک

 

در روایت سلطنت‌طلبانه، وطن نه واقعیتی زیسته، بلکه روایت مسلطی از شکوه ازدست‌رفته است. «ایران» در این نگاه، موجودیتی متافیزیکی‌ست که از کوروش تا رضاشاه به‌گونه‌ای خطی و بدون شکاف امتداد یافته است. حافظه‌ی ملی، تقلیل می‌یابد به موزه‌ای از نمادهای باستانی، پرچم شیروخورشید، سرود شاهنشاهی و دیسیپلین نظامی.

در این روایت، همه چیز خلاصه می شود در  وفاداری به نظم از‌دست‌رفته،  به مرکز، به زبان، به مرز، به شاه.

تمامیت ارضی نه قرارداد اجتماعی، که خط قرمزی مقدس و غیرقابل مناقشه است.

وطن، نه جایی برای همزیستیِ تفاوت‌ها، بلکه جایی برای حل‌کردن تفاوت‌ها در استاندارد ملی‌گرایی فرهنگی‌ست.

 

🔻میهن  به‌مثابه ی  پروژه‌ ای  دموکراتیک برای همه ایرانیان 

 

در مقابل، روایتی دیگر از میهن  شکل گرفته که شاید هنوز نامنسجم، اما بی‌شک زنده است. این روایت، که در دل مبارزات معلمان، کارگران،بازنشستگان ، زنان، دانشجویان ، اقوام و اتنیک ها می‌تپد، میهن  را نه به‌مثابه حافظه‌ای تاریخی، بلکه به‌مثابه افق زیستِ جمعی، قابل‌دفاع می‌بیند.

 

در این گفتمان،  میهن دوستی یعنی تعهد به آن‌که هیچ‌کس در سرزمین مادری‌اش، بی‌پناه، گرسنه، بی‌صدا یا بی‌حق نماند.

 

تمامیت ارضی، اگر معنا دارد، نه از سر قداست جغرافیا، بلکه  ریشه در مشارکت برابر همه‌ی آنهایی دارد که در این سرزمین هم سرنوشت اند .

 

در این نگاه، وطن از نو باید ساخته شود ،نه بر ویرانه‌های شکوه شاهانه، بلکه بر ستون‌های آزادی، آموزش رایگان، درمان همگانی و حق تعیین سرنوشت فرهنگی.

 

🔻تضاد دو زبان: فرمان و گفت‌وگو

 

زبان سلطنت‌طلبان، زبان فرمان است: «ما بودیم، باید برگردیم، کشور را نجات می‌دهیم».

 

زبان دموکرات‌ها، زبان گفت‌وگوست: «ما کی هستیم؟ چه کسی حاشیه‌نشین مانده؟ چگونه می‌توانیم همواره در آرامش ، با هم زندگی کنیم؟»

 

در اولی، وطن معادل سرزمینِ از‌دست‌رفته‌ای است که فقط با اقتدار بازمی‌گردد.

 

در دومی، میهن  عرصه‌ای برای بازساختن افقی مشترک میان مردمانی متکثر است، که شرط ماندن‌شان، عدالت و احترام متقابل است.

 

🔻در لحظه‌ی ایرانیِ اکنون ، با تمام شُکاف‌های قومی، طبقاتی، جنسیتی و زبانی،هر  گفتمانی پیرامون سرزمین مادری که نتواند پذیرش تفاوت، برابری در دسترسی به منابع، و کرامت انسانی برای همه را تضمین کند، نمی‌تواند مشروع بماند.

در حالیکه  سلطنت‌طلبی، میهن را اسطوره می‌کند؛ خوانش دمکراتیک ، آن را پروژه می‌سازد.

یکی دنبال بازگشت است؛ دیگری درگیر بازسازی.

یکی خاک را می‌پرستد، دیگری زندگی را.

و شاید، در عصری که سرزمین مادری   به‌واسطه‌ی  استبداد ، تبعیض، فقر و ناکارآمدی در حال تهی‌شدن است، تنها میهن‌دوستی‌ای که بتواند زیستی همبسته و در عین حال  متکثر  را برای آینده  ممکن سازد، سزاوار بازخوانی، بازسازی و بازباوری باشد.

 

اتحاد بازنشستگان 

 


Source URL: https://www.bepish.org/node/12579