شورای مرکزی حزب چپ ایران

جنگ ۱۲ روزه‌ی اسرائیل و ایران اوضاع سیاسی کشور را تغییر داده‌است. حکومت، جامعه و مناسبات حکومت با مردم همانی نیست که پیش از آغاز جنگ بود. جمهوری اسلامی با وجود اين که در اثر جنگ ضربه‌ی سنگين خورده و موقعيت آن تضعيف شده است، با اين وجود، هم چنان به سياست های ويرانگر خود ادامه می دهد.

یک: تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، با هماهنگی و پشتیبانی دولت ترامپ، در میانه‌ی مذاکره با دولت آمریکا، در شرایطی رخ داد که توازن منطقه‌ای به زیان جمهوری اسلامی و "محور مقاومت" آن تغییر کرده بود. در چنین شرایطی، اسرائیل که همواره جمهوری اسلامی را تهدیدی بالقوه برای خود می‌دید، تصمیم به حمله‌ی غافلگیرانه بە ایران را اجرا نمود. این حمله با هدف تخریب زیرساخت ‌های نظامی، هسته‌ای و دفاعی جمهوری اسلامی، ترور فرماندهان نظامی و متخصصان هسته‌ای و در نهایت، سرنگونی حکومت طراحی شده بود. اسرائیل طی جنگ ۱۲ روزه به بخش قابل توجهی از اهداف نظامی خود رسید، اما به ‌دلایل مختلف که مهم‌ترین آن عدم پاسخ مثبت مردم ایران به فراخون نتانپآهو بود به سرنگونی دست نیافت.

جمهوری اسلامی پس از شوک اولیه، با استفادە از موشک‌های بالستیک خود کوشید به تهاجم اسرائیل پاسخ متقابل بدهد. جنگ ۱۲ روزه پس از دخالت مستقیم آمریکا و حمله به سایت‌‌های نطنز، اصفهان و فردو، نهایتاً به آتش‌بسی منجر شد که تا کنون از سوی دو طرف حفظ شدە‌است.

دو: حمله‌ی اسرائیل به ایران به رغم این‌که با آمریکا هماهنگ شده بود، اما اهداف راهبردی این دو یکسان نبود. برای آمریکا، ایران بدون برنامه‌‌ی هسته‌ای، با توان موشکی قابل مهار، در صورت قطع کمک به نیروهای نیابتی قابل پذیرش است. اما اسرائیل علاوه بر این‌ها، در پی حذف جمهوری اسلامی و روی کار آوردن دولتی وابسته و حتی، در صورت امکان تجزیه ایران است. اسرائیل به‌همین منظور، همراه با رضا پهلوی کوشش کرد مردم را بە قیام علیە حکومت بە خیابان بکشاند. اما بە رغم گستردگی مخالفت مردم با حکومت، آن‌ها بە این تلاش تجاوز گرانە نە گفتند. در این میان رضا پهلوی نیز با حمایت از جنگ و دولت نتانیاهو شکست سیاسی سنگینی متحمل شد.

سه: اکنون یک آتش ‌بس شکننده میان ایران و اسرائیل برقرار شده است. این‌که هر دو طرف عملا آن را پذیرفته اند بیانگر این است که آن‌ها ادامه‌ی جنگ در این مقطع را به نفع خود نمی‌دانند. این آتش بس شکننده است، چون عوامل اصلی محرک جنگ هنوز پابرجاست. اگر برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی تغییر نکند، در مذاکرات آتی توافقی صورت نگیرد و غنی سازی اورانیوم تداوم یابد، بهانه برای جنگ هم‌چنان بر سر جای خود باقی‌ خواهد ماند.

چهار: در جریان جنگ، آسمان ایران در مقابل حملات هواپیماهای اسرائیلی بخاطر نابود شدن تجهزات دفاعی در ابتدای جنگ، بی دفاع ماند اما چارچوب ساختار حکومت با وجود کشتە شدن دەها تن از فرماندهان نظامی تغییری اساسی نکرد. جنگ به اعتراضات مدنی، صنفی و سیاسی مردم ضربه زد. هم‌چنین باعث تشدید اختناق، افزایش اعدام و بازداشت صدها فعال مدنی و سیاسی گشت. جنگ و مصایب ناشی از آن، هر چند از همان دقایق اول، موجب فروکش کردن جنبش های اعتراضی شد، اما ابر بحران اقتصادی و فشارهای اجتماعی هم‌چنان باقی هستند و طبیعی است که با کاهش فضای جنگی، اعتراضات مطالباتی و مدنی دوباره به صحنه‌ی کشور بازخواهد گشت. هم اکنون نیز نشانه بروز اعتراضات به دلیل مجموعه نارضایتی ها به ویژه خشم مردم به دلیل قطع طولانی و مکرر برق و آب همراه با گرانی سرسام آور مایحتاج مردم شکل گرفته و در حال گسترش است.

تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا آرایش نیروهای اپوزیسیون را در داخل و خارج از کشور تغيير داد، به شکا‌ف‌های درون نیروهای اپوزیسیون افزود و تغییرات معینی را در مواضع برخی احزاب به‌وجود آورد. در میان اپوزیسیون فقط رضا پهلوی نبود که با قرار گرفتن در کنار قدرت‌های متجاوز خارجی، لطمات جدی دید. در درون سایر نیروهای مخالف نیز شکاف‌‌هایی پدید آمد. برخی جریانات از جمله شماری از احزاب ملی و قومی، در مقابل تجاوز اسرائیل و جنگ سکوت کردند. سکوت در قبال دولت متجاوز و جنايتکار اسرائیل که خود سابقه‌ی‌ خونباری در سرکوب مردم فلسطین و اشغال مناطق فلسطینی دارد، نه تنها قابل توجیە نیست، بلکه در عمل به امر گذار به دموکراسی در ایران و بە خود این نیروها نیز ضربه خواهد زد.

در جریان جنگ دوازده‌ روزه و پس از آن، بخش عمده‌ای از سازمان‌ها و احزاب سیاسی و نیز نیروهای فعال در جنبش‌های مردمی ایران با شجاعت علیه تجاوز اسرائيل موضع گرفتند و به نقش و زمينه سازی جمهوری اسلامی برای جنگ دوازده روزه پرداختند. اکثر جریان‌های چپ و جمهوریخواه دموکرات ایران، از جمله حزب ما، ائتلاف «همگامی» و تشکل های صنفی و دموکراتيک تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا و نیز جنگ‌افروزی جمهوری اسلامی را محکوم کردند و در مقابل جنگ و جنگ افروزان موضع گرفتند و با شعار نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی به صحنه آمدند.

پنج: حکومت جمهوری اسلامی به ‌خوبی می‌داند که در جنگ شکست خورده است و توانی را کە بە آن تظاهر می کرد، از دست دادە است. ترس از فروپاشی رژیم، تردید در دل بالاترین مقامات کشور نسبت بە رهبری خامنەای را بیشتر کرده و مشروعیت رهبر جمهوری اسلامی را تضعیف کرده است. علی خامنه‌ای که چند ماه قبل از جنگ با قدرت اعلام کرد نه مذاکره می کنیم و نه جنگ می شود، با خفت هم پای میز مذاکره کشانده شد و هم جنگ شد. اسرائیل که قرار بود از صحنه روزگار محو شود، یکباره در آسمان پایتخت ایران ظاهر شد، در چشم به‌هم زدنی سران نظامی امنیتی حکومت را کشت، روسای سه قوه را هدف قرار داد که به شکل تصادفی جان بدر بردند و حکومت خامنه‌ای را در معرض فروپاشی قرار داد.

حکومی که نیرو و ثروت کشور را برای تشکیل نیروهای محور مفاومت هزینه کرده‌است تا بتواند در کنار اهداف توسعه طلبانه اش، سپر امنیتی ای در برابر تهدیدات بسازد و اسرائیل را محاصره کند، با واقعیتی درست خلاف انتظار و تبلیغات خود مواجه شد و اسرائیل توانست دامنە‌ی حملات خود را نه تنها بە میان شهرهای بزرگ و کوچک ایران، بلکه تا مراکز قدرت این نظام امتداد دهد. اکنون جمهوری اسلامی همان نیست که قبل از جنگ ۱۲ روزه بود. سران رژیم فهمیده‌اند ادامه‌ی جنگ می‌تواند به فروپاشی نظام حاکم بیانجامد. شکست در جنگ ۱۲ روزه و خطر شعله‌ور شدن مجدد آن، تصمیم گیری را برای حکومت بسیار دشوار کرده‌است. جمهوری اسلامی به هر میزان دیرتر پای مذاکره و تعلیق برنامه هسته‌ای برود، به همان اندازه زودتر با خطر جنگی دیگر مواجه خواهد شد. از سوی دیگر، شمارش معکوس برای فعال کردن مکانیزم ماشه آغاز شده‌است. در صورت استفاده‌ی اروپا از مکانیسم ماشه تحریم‌های سازمان ملل بدون رای‌گیری در شورای امنیت سازمان ملل دوباره باز خواهد گشت و اقتصاد بحران‌زده‌ی کشور را کاملا فلج خواهد کرد و کشور ما به عنوان کشور ياغی قلمداد خواهد شد. روسیه و چین هم در مقابل این اقدام مثل مقطع جنگ ۱۲ روزه، کاری برای جمهوری اسلامی انجام نخواهند داد. این که در آینده جنگی دیگر رخ دهد، بستگی تام و تمام به تصمیم جمهوری اسلامی در مذاکرات آتی خواهد داشت.

شش: رژیم بعد از شکست در جنگ، سرکوب مردم را تشدید کرده‌است. از یک سو، عدم همراهی مردم با نتانیاهو و نیروهای تجاوزگر اسرائیلی و آمریکایی و عدم حضور در خیابان را مصادره به مطلوب کرده و روی آن مانور تبلیغاتی می‌دهد، تا مخالفت با تجاوز خارجی را به ‌عنوان حمایت از خود جلوه دهد از سوی دیگر، می‌داند که مردم با حکومت جمهوری اسلامی سرآشتی ندارند و در صدد است با سرکوب مردم قدرت‌نمائی کند و نیروهای مخالف را به سکوت وادار کند. بهانه‌ی جدید هم کشف کرده‌است. در حالی که جاسوسان اصلی در راس حکومت لانه کرده‌اند، جاسوسی برای اسرائیل را بهانه‌ی‌ تشدید خفقان در جامعه ساخته‌است و میلیون‌ها افغانستانی مهاجر و کولبرهای کرد هم از این اتهام مصون نمانده‌اند. حکومت پس از جنگ ۱۲ روزه هم‌چنین برخی از زندانیان در صف اعدام را به جوخه‌ی مرگ سپرده‌ است و رسانه‌های امنیتی شروع به تبلیغ کشتار زندانیان و تکرار کشتار دهه‌ی شصت کرده‌اند. هشداری‌ که باید جدی گرفت. زندانیان سیاسی باز هم در معرض تهاجم رژیم قرار دارند. اصابت تعدادی از این بمب‌ها بە زندان اوین، جان زندانیان سیاسی را در معرض خطر قرار داد و علاوه بر قتل و کشتار مردم، نهانه‌ی لازم برای پراکندن زندانیان و از بین بردن امکاناتی که آنان با مبارزه در زندان به دست آورده‌ بودند، به دست رژیم داد. مردم ایران در این جنگ هیچ نقشی نداشتند. اما نتایج شوم حنگ بر سر آن‌ها آوار شده‌است. تخریب زيرساخت های کشور، بيمارستان‌ها و پالايشگاه ها، تاسیسات دیگر، درهم کوبیدن ساختمان‌ها، قربانیان بی دفاع بمب‌ها و گلوله ها اما متوجه آن‌ها شده‌است.

هفت: جنگ ۱۲ روزه اگرچه متوقف شده، اما احتمال ازسرگیری آن هم‌چنان وجود دارد. تا زمانی که توافق بر سر برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی حاصل نشده‌است، و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی تغییر نکرده، سایه‌ی جنگ هم‌چنان بر سر کشور باقی خواهد ماند. در چنین شرائطی، وظیفه‌ی عاجل نیروهای دموکراسی‌خواه، مدافعان حقوق بشر و مخالفان استبداد آن است که هم‌زمان با تشدید مبارزه علیه سرکوب داخلی، از جنگ‌طلبی قدرت‌های خارجی نیز فاصله بگیرند. تنها با تکیه بر مردم، و گشودن فضای سیاسی، و پایان دادن به ماجراجویی‌‌های هسته‌‌ای و نظامی رژیم می‌توان راهی به‌سوی صلح گشود. سیاستی که جمهوری اسلامی تا کنون با آن بیگانه بوده‌است.

اکنون به طور مشخص سه وظیفه‌ی عاجل برابر ماست:

اول مبارزه عليه خفقان و سرکوب و فراهم کردن شرایط ضرور برای پایان دادن به رژیم و گذار به دموکراسی ضروری است. در مرکز این مبارزه می بایست آزادی زندانیان سیاسی به خواست ملی بدل شود و مبارزه گسترده برای آن در دستور قرار گیرد. پیشبرد این وظیفه در داخل و خارج کشور اهمیت حیاتی دارد. همچنین از هر اقدامی که در جهت گذار از جمهوری اسلامی و در جهت دموکراسی و تامين مطالبات جنبش های اجتماعی صورت گیرد، باید استقبال نمود.

دوم خطر جنگ دوباره، جان، مال، خانه و کاشانه‌ی مردم را تهدید می کند. ضرورت تغییر اساسی برنامه‌ی هسته‌ای، تعلیق غنی سازی اورانیوم، و حتی توقف کامل آن که تا کنون جز ضرر و زیان حاصلی برای مردم ایران نداشته، باید به خواست همگانی تبدیل شود. جمهوری اسلامی طی چند دهه‌ی گذشته هستی مردم ایران را با ماجراجوئی هسته‌ای خود و کشمکش بر سر آن به خطر انداخته‌است. از سوی دیگر اقدامات نظامی حکومت در منطقه و حمایت از نیروهای نیابتی و تحمیل هزینه‌ آن بر اقتصاد کشور، منافع ملی ایران و امنیت آن را در معرض خطر قرار داده‌است. این رژیم نمی تواند امنیت داخلی و خارجی کشور را تامین کند.

سوم سازماندهی گفتگو در سطح جامعه برای رهائی از وضعيت فلاکتبار کنونی که اکنون بین داخل و خارج کشور امکانش فراهم تر شده است، تلاش‌ برای تقویت ائتلاف‌ها و اتحادها در میان نیروهای جمهوریخواه و چپ و هماهنگی و همگاری بین نیروهائی که امر دموکراسی را می‌پذیرند و بر اصول آن پایبندند، می بایست در دستور قرار گیرد. کشور ما نیازمند متشکل شدن نیروهای چپ و جمهوری خواه حول تلاش برای گذار از جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با جمهوری دمکراتیک و سکولار است. ما باید در عین ادامه‌ی تلاش بری ایجاد بلوکی از نیروهای چپ برای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان، تحکیم ائتلاف‌های جمهوری خواهی موجود و گسترش آن‌ها با ساير نیروهای جمهوریخواه، هم چنین، در جهت هماهنگی و همکاری با نیروهای دموکرات دیگر حول اصول دمکراسی گام برداریم و برای ایجاد مرکز هماهنگی و همکاری بین این نیروها بکوشیم.

اکنون با پیشنهادهایی چه برای تغییر وضع و چه بازآرایی وضعیت موجود با اندک تغییرات، طرح هایی برای همصدایی در کشور حول رفراندوم مجلس موسسان قانون اساسی، و تدقیق شده‌ی آن از سوی ۱۷ کنشگر سرشناس درون کشوری مواجهیم که نشانه‌های مثبتی از تحرکات جدی در راستای نیاز مبرم کشور به انجام تحولات بنیادین در آنست. حزب ما با استقبال از چنین سمتگیری‌هائی، بر پیشنهاد خود دایر بر پیشبرد امر گفتگو میان اپوزیسیون سکولار دمکرات در وسیع‌ترین سطح، و تلاش برای شکل‌گیری مرکز هماهنگی نیروهای خواهان پایان دادن به جمهوری اسلامی تاکیدی دیگربار دارد. بسیج سیاسی متکی بر جنبش‌ها و با چشم انداز تحولات بنیادی، بمنظور برآوردن این هدف، نیاز مبرم روز است.

شورای مرکزی حزب چپ ایران
دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۵
 


Source URL: https://www.bepish.org/node/12550