بهزاد کریمی

بن بستی محتوم به شکست

در نخستین ساعات بامداد یکشنبه   ٢ تیرماه، ارتش آمریکا طی تجاوزی برق آسا به فضای ایران، با درهم کوبیدن ۳ سایت هسته‌ای نطنز، اصفهان و فردو، طبق برآوردهای اولیه هر سه این تاسیسات را تخریب و از کار انداخته است. بر اساس گزارشات منتشره فقط دو ساعت وقت لازم بوده است تا حباب توانایی‌های به اصطلاح «بازدارندۀ»‌ جمهوری اسلامی بترکد. آنچه اما نهایت تحقیر نظام در این ضربه‌ی سهمگین - عملیاتی با شرکت 125 جنگنده و بمب افکن و به پشتوانه‌ی موشک های تاماهاوک - را به نمایش نهاد، انفعال مطلق رادارها بود و در خواب ماندن پدافند نظام. 

ترامپ البته پشت ماسک احتراز از جنگ، توانست بسیارانی اعم از دشمنان– یکی هم سپاه – رقباء و حتی موتلف‌های خود را غافلگیر کند، فریب نظام اسلامی اما به خودش برمی‌گشت. خوش خیالی‌های خود نظام رجز خوان بود که با سوزاندن فرصت‌های توافق کشور را زیر بمباران‌ برد. با شبیخون اخیر، این واقعیت از دیرباز آشنا آشکارتر هم شد که تیزی ولایت فقط درونمرز را گردن می‌زند و در برابر زورمندان خارجی نه چیزی بیش از تیغ کُند زنگ زده‌ا‌ست‌. 

آنچه اکنون از مناقشه‌ی هسته‌ای سه دهه‌ای برای جمهوری اسلامی باقی مانده است، چانه زنی بیهوده بر سر 400 کیلو گرم اورانیوم 60 درصد غنی‌سازی شده معلق در هواست. درست است که دانش هسته‌ای حتی با ترور چندین دانشمند و کادر مجرب آن از بین رفتنی نیست، اما با از کار افتادن تاسیساتی ساخته شده به بهای هزینه کردن میلیاردها دلار در طول زمانی دراز، چنین توانایی علمی عملاً نه چیزی جز فطیر بی مایه. جمهوری اسلامی، حالا دیگر شکست خورده‌ای است در جنگ و فرومانده‌ای در محاصره‌ی تهدیدات فزاینده‌ی جنگی؛ منزوی، ورشکسته و رو به درهم‌شکستگی.

دور زدن واقع بینی در خدمت تدوام جنگ

ترامپ، مسلماً نماد شر بزرگ در امروز دنیای ما است. اما تنها جایی از جهان که ماشین جهنمی جنگی «اول آمریکا» ی او سوخت‌گیری کرد، ایران بود! این نیز‌، فقط مدیون سیاست‌هایی که جمهوری اسلامی ‌ بر آنها اصرار ورزید و لجاجت کرد. راس این نظام با سیاست‌هایی ماجراجویانه و تحریک کننده‌، به نتانیاهو قوم کش و نسل کش - دولتی رسوا و شناسا به شرارت در جهان – میدان داد تا با تسخیر آسمان ایران در ۱۱ روز گذشته، اینهمه مرگ و ویرانی به بار آورد. اگر «بی بی» رهگشای تهاجم ترامپ شد، بسترسازی برای جنگ اما با ولایت بود.

حمله‌ی اسرائیل به ایران، مسلما برنامه‌ای بود از پیش برنامه‌ریزی‌شده و نیز با اطلاع آمریکا. این حمله اما به دنبال وجود دو ماه فرصت‌‌ برای نیل به توافقات حداقلی صورت گرفت؛ یک روز بعد از اجلاس شورای حکام آژانس هسته‌ای علیه جمهوری اسلامی و یک روز قبل از برگزاری دور ششم مذاکره ویتکاف و عراقچی در مسقط، یعنی نه تصادفی! با اینهمه اگر بجای پافشاری بی پشتوانه‌ی نظام بر ادامه‌ی برنامه‌ای هسته‌ای خود ، خرد سیاسی عمل می‌کرد و غنی سازی ناموسی میداندار نبود و دور ششم مذاکره رخ می‌داد، می‌شد جلوی سقوط کشور به ورطه‌ی جنگ را گرفت.

اکنون هم موضوع مرکزی برای ایران، همچنان قطع جنگ است؛ کلید آن نیز به دست نظام محتضری که به منظور برآوردن مطامع ضد ملی خود، کشور را به گروگان گرفته و آسمان و زمین مردمان این آب و خاک را بدل به جولانگاهی برای «اول آمریکای» ترامپ - این قلدر جهانی - و نتانیاهو - این قدرت هار منطقه‌ای - کرده است. لذا هر اندازه که بهره‌گیری از فشار بین المللی بر متجاوزان به ایران وظیفه و نیاز است، اما تمرکز را فقط علیه مهاجمان قراردادن، تطهیر جاده صاف کن جنگ یعنی جمهوری اسلامی است و دمیدن بر آتش جنگ بجای آب ریختن بر منبع بهانه‌ی آن.

شانس کشور ما، در عقب نشینی هسته‌ای جمهوری اسلامی است.

نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی، صدای اصیل برخاسته از دل جامعه‌ی ایران است. آرزو و سخن میلیون‌ها انسانی که در پی رهایی از از چنگال جمهوری اسلامی‌اند بی آنکه راه نجات را در بمباران کشور توسط آمریکا و اسرائیل بجویند. شرم باد آن طیف رنگارنگی را که مستقیم و غیر مستقیم، بر طبل تداوم جنگ و هستی سوزی ایران می‌کوبد با این تصور باطل‌‌ که از آن نصیبی خواهد برد. نیز شرم بر آنی که شیپور پایان جنگ را از موضع بقای جمهوری اسلامی می‌دمد. امر مقدم ما مردم ایران، قطع بی درنگ جنگ است و امر متداوم ما، مبارزه برای  پایان دادن بە این نظام.

اگر برای خاموش کردن کوره‌ی داغ این جنگ هنوز هم امکانی باقی مانده باشد، همانا وادار کردن جمهوری اسلامی به عقب نشینی از برنامه‌ی هسته‌ای است. این البته نکته‌ی ناروشنی نیست که طرف جمهوری اسلامی بسی بیشتر از اورانیوم صفر درجه را انتظار دارد. در مورد اسرائیل حتی، برای این دولت نه فقط موضوع رژیم چنج در تهران مطرح است، که تضعیف توان ایران در مقام کشوری مهم در منطقه را مد نظر دارد. اما حلقه‌ی مقدم هسته‌ای را زیر ترکیبی از مطالبات حداکثری اسرائیل و آمریکا تعریف کردن، بازی در میدان پروپاگاندای جمهوری اسلامی است

روی تعمیق شکاف‌ها در دستگاه سیاسی آمریکا به سود مهار جنگ افروزی حساب باز کرد، کە بتوان دولت بد چهره‌ی اسرائیل را رسواتر از این نمود که هست، و حتی زمانی امکان دارد که اتحادیه‌ی اروپا را از تایید هر عمل تجاوزگرایانه‌ی این دو دولت شریک و دوست‌ آن بازداشت، و نیز بالاخره بتوان نارضایتی کشورهای منطقه از تداوم جنگ را دامن زد، که جمهوری اسلامی بی هیچ پیش شرطی حاضر به مذاکره‌ی مستقیم با دولت آمریکا بشود. فشار مردم ایران باید بر جمهوری اسلامی باشد به منظور عقب نشستن اتمی آن به سود مصالح کشور.

این، نه فقط شکست نظامی که شکست موجودیت ایدئولوژیکی است!

طبیعی است که عقب نشستن نظام از برنامه‌ی هسته‌ای، دست شستن ناگزیر از ذهنیت پروژه‌ی هسته‌ای را در پی دارد. چرا که بن بست نظام، نهفته‌ی آغازین در دکترین نافرجام آن بود و اگر از سه دهه پیش راس نظام وسوسه‌ی فرارویی به قدرت تعرضی نداشت، اصلاً مخیله‌ی هسته‌ای شکل نمی‌گرفت. برنامه‌ای مخفیانه، که در فضای شعارهای روزانه‌ی مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل زاده شد و بر بستر تولید «عمق استراتژیک» در شکل «هلال شیعی» فراروینده به «جنگ نیابتی» و تولید هراس در منطقه پیش رفت! شکست این پروژه، سطر اول پلاتفرم‌ آن بود. 

هم از اینرو، جمهوری اسلامی نه فقط از سازوکار «هسته‌ای»، بلکه باید از استراتژی تاکنونی‌ پس بنشیند و در ناگزیری از عقب نشستن، دیگر همانی نخواهد بود که تاکنون شلتاق ‌کرده است. این نیز تازه در صورتی که از  برافتادن قسر دررود. جمهوری اسلامی با به بن بست کشاندن خود به این سرنوشت و مشخصاً هم زیر دکترین خامنه‌ای، آبرو باختگی ولایتمداری را به اوج رسانده است و حتی برای مدافعان آن. ولایت فقیه به پایان خط رسیده و نتیجه‌ی جنگ هر چه که باشد، ایران با جسد اقتدار ولایی مواجه خواهد بود. به این باید اندیشید و برایش آمادگی گرفت.

آمادگی اما به چیست؟ به هماهنگی ملی نیروی وسیع سکولار دموکرات مخالف جنگ و پیگیر در پایان دادن به جمهوری اسلامی در مبارزه‌ی جاری است. هر تشکل، گروه و محفل و شخصی که نتواند و دقیق‌تر نخواهد به این نیاز هم راهبردی و هم مشخصاً راهکاری پاسخ عاجل دهد، و بدتر اینکه همراهی و همگامی بر سر اشتراکات را مشروط به اول روشن کردن اختلافات و حل آنها کند (!)، خواسته یا ناخواسته میدان را به مدافعان بقای جمهوری اسلامی و براندازان همصدا با ترامپ و نتانیاهو وا خواهد نهاد. مسئولیت ملی خود در صلح خواهی و گذر از جمهوری اسلامی را دریابیم.        

بهزاد کریمی ۴ تیر ماه ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵                 

    


Source URL: https://www.bepish.org/node/12411