آیا این جنگ، جنگ مردم ایران است؟

ملکالشعرای بهار در قصیده "جغد جنگ" نفرت بشریت آزادیخواه را از جنگ و جنگافروزان چه زیبا به تصویر میکشد:
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
جنگی در منطقه در جریان است که دو طرف درگیر یعنی دولت دست راستی اسراییل و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی آن را به مردم دو کشور و منطقه تحمیل کردهاند. جنگ پدیدهای است شوم که آرزوی هیچ انسان آزادیخواه و صلح طلبی نیست. در ماهیت اشغالگری، کودک کشی و اقدام به جنایات جنگی دولت کنونی اسراییل و بخصوص شخص نتانیاهو در قبال مردم فلسطین همه صلحطلبان متفقالقول هستند. با پذیرش تنفر بشریت آزادیخواه از پدیده جنگ و پذیرش ماهیت جنایتکارانه دولت فوق دست راستی نتانیاهو، برداشت و تحلیل ما از جنگی که اکنون بین اسراییل و حاکمیت جمهوری اسلامی در جریان است چه باید باشد؟
آقای البرادعی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی (آژانس) بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ پس از سالها، همچون یکی از اصحاب کهف از خواب بیدار شده و خطاب به وزیر امور خارجه آلمان که از حق اسراییل برای دفاع از خود صحبت کرده بود، خطاب به او میگوید: "آیا شما نمیدانید که "حملات هدفمند علیه تأسیسات هستهای" طبق ماده ۵۶ پروتکل الحاقی کنوانسیونهای ژنو که آلمان عضو آن است، ممنوع است و استفاده از زور در روابط بینالملل به طور کلی طبق ماده ۲(۴) منشور سازمان ملل متحد ممنوع است، به استثنای حق دفاع از خود در صورت حمله مسلحانه یا با مجوز شورای امنیت؟ بهتر است خود را با اصول اساسی حقوق بینالملل آشنا سازید."
خطاب به آقای البرادعی باید گفت: رژیم منفور جمهوری اسلامی برنامه هستهای خود را در جهت پیشبرد اهداف پلید و توسعهطلبانه خود آغاز کرده است و در این مسیر از مردم ایران هیچ نظرخواهی نشده است. چه کسی به خلافت اسلامی اشغالگر در تهران این حق و وظیفه را داده است که چنین برنامهای را با هزینه مردم ایران و تحت پوشش اهداف صلحآمیز و در خفا برای محو یکی از کشورهای عضو سازمان ملل از روی کره زمین پیش ببرد؟ همان سالها که شما مدیر کل آژانس بودید، خلافت اسلامی با پنهانکاری در پی دستیابی به سلاح اتمی بود تا با آن موجودیت اسراییل را از بین ببرد و در منطقه قدرت و ایدیولوژی جهنمی خود را گسترش دهد. رژیم تبهکار و آدمکش جمهوری اسلامی همین چند روز گذشته و در آستانهی مذاکرات حساسی که بین آمریکا و جمهوری اسلامی در جریان بود، با اعلام تاسیس سومین سایت جدید غنیسازی اورانیوم عزم خود را بر ادامه برنامه تولید سلاح هستهای آشکار کرد که در عمل دستاویز لازم را برای دولت نتانیاهو و توجیه حمله به کشور ما ایران را فراهم آورد. آقای البرادعی، اگر کسی یا کسانی در خفا در تدارک ضربه زدن به شما باشند و پایبند هیچ قواعدی نباشند آیا شما با عمل پیشگیرانه سعی نمیکنید برنامه آنها را خنثی کنید؟ حتما اقدام پیشگیرانه انجام خواهید داد. اسراییل هم برای حفظ موجودیت خود دست به اقدامات پیشگیرانه زده است. ممکن است آقای البرادعی ادعا کند که اسراییل میبایست نگرانی خود در رابطه با تهدید موجودیتی از جانب جمهوری اسلامی را به مراجع ذیربط مانند آژانس و سازمان ملل متحد ارجاع میداد تا در مسیر قانونی اقدامی صورت گیرد. باید به ایشان پاسخ داد که مگر در بیش از دو دهه گذشته تلاشهای آژانس و شورای امنیت سازمان ملل توانست جمهوری اسلامی را از خر شیطان پیاده کند و به نگرانیهای آنها پاسخ دهد؟
در پی حملات اسراییل به اهدافی در خاک ایران، محمد جواد ظریف میگوید: «ایران همچنان که در هزارههای گذشته سربلند بوده، پابرجا خواهد ماند." باید به ایشان گفت ایران حتما خواهد ماند اما ایران بدون حاکمیت جنگطلب و قرون وسطایی جمهوری اسلامی خواهد ماند. حاکمیت موجود که آقای ظریف یکی از تیوریسینها و کارگزاران آن است، حاکمیتی است اشغالگر که سرزمین و مردم ایران را اشغال و زندگی آنها را تباه کرده است. این رژیم منفور به مانند ماری زهرآگین بر زندگی مردم چنبره زده است و کارگزارانی همچون آقای ظریف آن را تغذیه میکنند. آقای ظریف باید باور کند که رژیم منفور اسلامی در طول بیش از چهار دهه چنان عرصه را بر مردم ایران تنگ کرده است که مردم با هر ضربهای که به این رژیم جهنمی وارد میشود از ته دل خوشحال میشوند و بر پشت بامها شعار "مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای" سر میدهند. متاسفانه در این حملات جان بسیارانی بیگناه به خطر میافتد و زیر ساختهای کشور آسیب میبیند اما مردم مسبب همه این خسارات را رژیم جهنمی اسلام میدانند.
آقایان ظریف و البرادعی باید بدانند که عملکرد بیش از چهار دهه این خلافت جهنمی و قرون وسطایی به روشنی این واقعیت را آشکار ساخته است که موجودیت این رژیم نه تنها خطری است بالقوه برای موجودیت اسراییل بلکه در وهله اول زندگی و اینده مردم ایران را سالهاست به نابودی کشانده است وهمچنین خطری است برای امنیت و صلح در منطقه و کل جهان. در حقیقت در این برهه زمانی موجودیت اسراییل و منافع مردم ایران توسط دشمنی مشترک تهدید میشوند و آن هم رژیم آدمکش جمهوری اسلامی است. همانطور که در اعلامیه حزب چپ ایران به درستی آمده است: «واقعیت این است که تا زمانی که جمهوری اسلامی بر مسند قدرت نشستهاست، مردم ایران روی امنیت، صلح، دموکراسی و توسعه را نخواهند دید" و باید اضافه کرد که تا زمانی که جمهوری جهنمی اسلامی بر مسند قدرت نشسته است منطقه و کل جهان هم روی امنیت و صلح را نخواهند دید.
این رژیم جهنمی از ابتدای تولد نا میمون خود بر طبل صدور انقلاب، نابودی اسراییل، مرگ بر امریکا و دشمنی با غرب کوبیده است. این رژیم در طول زندگی نکبتبار خود دو جنگ را بر کشور و مردم ما تحمیل کرده است. یکی جنگ هشت ساله با عراق و جنگ کنونی.
به گواه مقامات وقت رژیم از جمله سید محمود دعایی سفیر ایران در عراق قبل از آغاز جنگ، رژیم نوپای جمهوری اسلامی (بطور مشخص شخص خمینی) در امور داخلی کشور همسایه عراق دخالت میکرد و ارتش و مردم عراق را به مخالفت و اقدام علیه دولت عراق تحریک میکرد. سیاستهای مداخلهجویانه خمینی صدام را وادار کرد که جنگ ویرانگر هشت ساله را بر مردم ایران و عراق تحمیل کند. خمینی بارها ادامه جنگ را "نعمت" خواند و بر ادامه آن با شعار "جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم" اصرار ورزید. تا اینکه آن رهبر کینهجو و لجوج پس از تحمیل خسارات انسانی و اقتصادی غیر قابل جبران بر هر دو کشور مجبور به سر کشیدن "جام زهر" شد و اکنون فرزند خلف او خامنهای متوهم و خلیفه خود خوانده مسلمین جهان با سیاستهای توسعهطلبانه خود در منطقه و ایجاد گروههای نیابتی در راستای محو عضوی از سازمان ملل (هر چند عضوی متهم به جنایت علیه بشریت) از صفحه روزگار، جنگ جاری را بر کشور و مردم ما تحمیل کرده است.
لحظهای را مجسم کنیم که خلیفه مسلمین همچون هیروهیتو امپراتور ژاپن با حالتی تحقیر شده و نزار به پای میز مذاکره برگردد. او با از دست دادن تعداد قابل توجهی از فرماندهان نظامی و کارگزاران هستهای خود بر سر یک دوراهی که هر دو راه به مرگ او ختم میشود قرار دارد. او یا مثل سلف خود خلیفه اول شعار "فتح قدس و نابودی اسراییل" سر میدهد و به استقبال شکستی تحقیرآمیز خواهد رفت و یا با پذیرش شرایط تحمیلی اسراییل و آمریکا تسلیم خواهد شد و به مرگ سیاسی حقارتبار خود گردن خواهد گذاشت.
ما مردم ایران، در این جنگی که جنگ ما نیست با نگرانی و اشک در چشم و بغض در گلو مرگ هموطنان بیگناه خود و نابود شدن زیرساختهای کشور را نظاره گریم. باور کنیم که رژیم رجزخوان دوران آرامش و ذلیل دوران جنگ در ضعیفترین موقعیت اقتصادی، نظامی و سیاسی خود قرار دارد و نزد اکثریت بالایی از مردم ایران هیچ مشروعیتی ندارد و در عرصه بینالمللی هم هیچ متحد قابل اتکایی ندارد.اگر این رژیم از این شرایط جان سالم به در ببرد قطعا انتقام ناکامیهای خود در میدان جنگ را از مردم ایران خواهد گرفت. سرکوبها ادامه خواهد داشت، مردم معترض به گلوله بسته خواهند شد، زنان میهن با سرکوب خشنتر نیروهای گشت ارشاد مواجه خواهند شد، سرمایههای ملی صرف بازسازی نیروهای تروریستی در منطقه خواهد شد، برنامههای مخفیانه برای بازسازی پروژههای اتمی از سر گرفته خواهد شد. وقت آن است که همه نیروهای مخالف این رژیم جهنمی که به دموکراسی، سکولاریسم و تعیین سرنوشت به دست مردم معتقدند (جمهوریخواهان، ملیون، چپها، مشروطهخواهان) با اتحاد عمل وارد میدان شوند و مردم داخل کشور را که بازیگران اصلی عرصه مبارزه با رژیم هستند را از این شرایط یاس و سردرگمی تجات دهند.