چوب خط

از آن روز که کشته شد زمان دراو ،
باز است صفحه نامش'
 در گاهشمار ذهنم'
تا نبرد ایام، از دلم یادش.
 امد به  خوابم و گفت'
چه خبر؟
گفتم هستی در خاطرم.
بیشمارند رفتگان راهت.
قطور اند صفحه نام‌ها.
کشید چوب خطی'
 به همان دیوار اشنا'
 خندید و رفت.
پریدم از خواب.
 ماندم با هزاران خط'
 بر هزاران دیوار در هزاران روز.
و یک چوب خط.
....................................
س_خرم
۱۴۰۳/۶/۱۵

Source URL: https://www.bepish.org/node/11255