کار کودک، تحصیل، گزینه های سیاستگزاری بخش اول

چکیده
پژوهش حاضر تعاریف مختلف از کار کودک را ارائه میکند و بر اساس این تعاریف و میزان داده های در دسترس، تعریف و دادههای یونیسف را برای تجزیه و تحلیل مجموعهای از سؤالات پژوهشی انتخاب میکند. بنابراین برای تجزیه و تحلیل وضع از داده های یونیسف استفاده می کند و در عین حال بر لزوم تحقیقات بیشتر در بارۀ مسائل مربوط به تعریف کار کودک و گردآوری داده های بیشتر در این باره تأکید می کند.
این پژوهش بر اساس تحقیقات تا کنونی و سنجش دادههای موجود در بارۀ کار کودک و متغیرهای مختلف احتمالاً دخیل، علل کار کودک و غیبت در مدرسه را می پژوهد. در این پژوهش سه سوال مطرح اند: چه عواملی بر تصمیم خانواده برای فرستادن کودکان به بازار کار تأثیر میگذارند، چه عواملی کودکان شاغل را از رفتن به مدرسه بازمی دارند، و سوم این که آیا گزینههای سیاستگزاری برای مداخله مؤثر دولت در این زمینه وجود دارند یا نه؟ برای تجزیه و تحلیل این سؤالات، این مقاله دو دسته از علل را متمایز می کند: یکی عللی که فی نفسه در کشاندن کودکان به بازار کار مؤثر اند، و دیگری عللی که بر تصمیم خانواده ها برای فرستادن فرزندان خود به مدرسه اثر می گذارند.
این تجزیه و تحلیل شواهدی را از 175 کشور منتخب ارائه می دهد حاکی از آن که کار کودک یک متغیر تعیین کننده برای روی آوردن یا رویگردانی کودکان در دوره های ابتدائی و متوسطۀ تحصیلی است. انتخاب دختران برای این که به تحصیل بپردازند، به طور ثابتی حساسیت بیشتری را نسبت به کار کودک و سایر عوامل مؤثر در این انتخاب نشان می دهد. کار کودکان به نوبه خود اساساً یک پدیدۀ تبعی فقر است، که مستقیماً از فقر و شرایط بد اقتصادی ناشی می شود، اما موضوع دستیابی زنان به امکان تحصیل نیز مستقلاً عاملی مبین پذیرش اجتماعی-فرهنگی شیوه های کار کودکان است. در پدیدۀ کار کودک باز یک بعد جنسیتی وجود دارد که به آسیب پذیری دختران در قیاس با پسران می افزاید.
توصیه های چهارگانۀ این پژوهش برای سیاستگزاری چنین اند:
- برای ریشه کن کردن کار کودک حمایت مالی و تأمین درآمد خانواده های آسیب پذیر ضرور است. این حمایت در ارتباط با دختران کار، در قیاس با پسران کار، دارای اهمیت بیشتری است؛
- آموزش مادران از طریق آگاهی بخشی، خاصه در بارۀ خطرات کار کودکان و مزایای تحصیل، نقش روشنی در مبارزه با کار کودک دارد؛
- در تأمین امکان تحصیل یک مجموعۀ کامل از عوامل دخیل در آن باید مورد توجه قرار گیرد. این امر مستلزم افزایش قابل توجه هزینه های عمومی برای اصلاح شکافهای حاکم بر عرضۀ تحصیل و نیز برای حمایت حقوقی و آگاهی بخشی است.
- این پژوهش زمینههایی را نیز برای تحقیقات بیشتر توصیه میکند: تحقیق در مورد تعریف کار کودک، تحقیق در این باره که چرا روی آوردن به تحصیل در دورۀ متوسطه در قیاس با دورۀ ابتدائی حساسیت کمتری نسبت به بودجۀ عمومی دارد. سؤال این است: آیا کمبود بودجه برای آموزش متوسطه دلیل این تفاوت آشکار نیست؟ این پژوهش همچنین نشان میدهد که آموزش ابتدایی به شدت به بودجۀ آموزش عمومی وابسته است و بر لزوم افزایش بودجۀ آموزش، برای تأمین امکان حضور همۀ کودکان در مدرسه تأکید دارد؛ چنان که در بیانیۀ "توسعۀ هزاره" تعهد شده است.