رفتن به محتوای اصلی

مصاحبه وگفتگو با چند جوان بعد فالوی چهارده میلیونی "تتلو" (بخش پنجم)

مصاحبه وگفتگو با چند جوان بعد فالوی چهارده میلیونی "تتلو" (بخش پنجم)

هر روز فاصله فقر وثروت بیشتر می شود هر روز تعداد وسیعی از مردم امکانات اقتصادی و رفاهی خود را از کف می دهند و به بخش کم در آمد و زیرخط فقر رانده می شوند.
به هر میزان که سقوط اقتصادی صورت می گیرد سقوط اخلاقی هم صورت می پذیرد.هر سقوطی با خودش کینه ونفرت نه تنهابه حکومت بلکه به افراد دور برت نیز به همراه دارد. به اونی که وضعش بهتر از توست. به اونی که بچه اش در سخون تر از توست.
د رعرصه چشم و هم چشمی هم که بخشی ازفرهنگ جامعه ماست بچه هاقربانی این چشم هم چشمی اند .آن را وارد مسابقه ای می کنند که بزرگان می خواهند.بچه مورد مقایسه و رقابتی قرار می گیرد که روزگارش را سیاه می کنند و مثل کالابه نمایشش می گذارند.درس از محتوی علمی و تاملی خارج می شود و به موضوعی برای نمایش تبدیل می گردد که بچه باید درمقابل دیگران بازی کند و نمره در یافت نماید .نمی دانید در این عرصه برای گرفتن نمره بالا و گذاشتن بجه ها در مدارس تیز هوشان و غیر انتفاعی چه کشمکش و رقابتی و جود دارد.
بازی وحشتناکی درست شده که معلمان هم وارد این بازی ها می شوند. مدارس ملی با معلمان ورزیده !کلاس های تقویتی ، معلم سرخانه ، که هر روز بر تعدادشان افزوده می شود و نهایت خریدن نمره از تبعات این بازی است . خرید و فروش علم ! حتما افتضاح فروش سوالات کنکور را بیاد دارید .یک طرفش دلال های حکومتی بودند .اما طرف اصلی پدر و مادر هائی بودند که با دادن پول کلان این سوالات را می خریدند.
وقتی هم در این کشمکش های رقابتی که بدون توجه به ظرفیت هایشان انحام می دهند کم می آورند ، عقب می مانند. صد وهشاد درجه عوض می شوند. پر مدعا تر، بدبین تر! انباشته از تفرعنی بی مایه و نفرتی سطحی ،ومخالفتی بی پایه که درست و غلط را در بر می گیرد. روز به روز سطحی تر و کم جنبه تر می گردند و شروع به پشت پا زدن به تمامی ارزش هائی که نگاه داشتن آن ها امروز بسیار سخت است می کنند. فرو ریختن این ارزش ها شروع می شود.
سقوط ارزش های اخلاقی! مردم را ،جامعه را بی حرمت ، بی پروا و چشم سفید کرده است.
هیچ مرزی نیست! نه بزرگی نه کوچکی نه عفت کلامی. بیشتر از حکومت این مردم هستند که با هم در گیر می شوند. هم زمان که به کله هم می زنند حکومت وآخوند ها را هم فحش می دهند ودق دلی زورگوئی بالائی ها را از همدیگر در می آورند .همه از هم طلبکارند.
طبق آمار خود دولت بالای بیست میلیون پروند در دادگاه هاست یعنی بیست وپنج در صد جمعیت .حکومت هم بدش نمی آید که مردم این گونه گرفتار هم باشند و عمرشان پشت در دادگاه ها ، کلانتری ها ، اداره جات و در گیری با هم و هزار تا درد وبدبختی بگذرد !
مردم فرسوده گشته از درون پوک شده اند.جامعه فرسوده گردیده به بنای خشتی کهنه وکلنگی می ماند. نای هیچ چیز حداقل برای آدم های طبقه متوسط آبرو دار مانند بخش کارمندی ، فرهنگیان و پیشه وران حتی دارندگان سرمایه های کوچک که معیار اخلاق اجتماعی حامعه نسبتا مدرن ایران با آن ها سنجیده می شد نمانده است.
همه گرفتار معیشت روزانه زندگی هستند. ناگزیر از تن دادن به فرهنگ سطحی مسلط و هم آهنگ شدن با نرم های عقب مانده حکومت اسلامی .
همه بخصوص همین جوان ها که مسئله شماست هر روز با پدر ومادرها دعوا دارند که چرا ما را پس انداختید. حالا که آوردید حداقل خواسته های مارا بر آورده کنید. به پدر ومادر بخصوص پدرها فشار بیشترمی آورند که دست بردارید از این اخلاق واخلاق بازی! از پایبندی های سنتی!از این تهذب های الکی، از رو در بایستی های بی خودی که پدرما را در آورده. ازاین اخلاق برای ما هیچ چیزی عاید نمی شود. بعد قیاس با فلان کسک و بهمان کسک که معلوم نیست ا ز کجا یک شبه میلیونر شده اند. پدر مادر بدبخت در کلنجار رفتن با شخصیت خود و فاصله گرفتن از بسیاری منش ها خوبشان و کشان کشان افتادن دنبال بچه هاشون که متاسفانه فقط منافع خودشان را دنبال می کنند .
نادر هستند کسانی که در این سقوط روزانه بتوانند لب پرتگاه دوام بیاورند. بخش بزرگی از عدم تعادل روانی جامعه همین عدم تطابقی است که مانند خوره پیکر جامعه را می خورد .جوان ها بیشتر از همه در معرض این هجوم قرار گرفته اند.
هیچ گاه فاصله نسل جوان با والدین و جامعه تا این میزان نبوده. در خانه، بیرون از خانه، رفتار، سبک زندگی، نگاه به مسائل اجتماعی ،آقتصادی و فرهنگی .همه و همه با دید جوان های امروزی ایران متفاوت است.
دنیای جوان های امروزی را دنیای مجازی می سازد. اختیار جوان ها دست گردانندگان دنیای مجازیست .از نوع لباس پوشیدن تا نگاهشان به مسائل . البته این تنها مربوط به جامعه ایران نیست .جهان معاصر چنین است و گردانندگان قدرتمند جهان همه چیز را معین می کنند و شکل می دهند. اما تنها تفاوتی که دارد برای جوان امریکائی ، اروپائی این امکان است که بخشی از زندگی های نشان داده شددر فیلم ها وشبکه های دنیای مجازی را در زندگی خود انجام دهد. می تواند به راحتی دوست دختر بگیرد ، دو روز آخر هفته اش را بدون دغدغه خوش بگذراند. باری ، دیسکوئی برود. لبی تر کند.
هربخش از جوان ها می توانند آزادانه هر طور که می خواهند زندگی کنند.درست است که می گویند امروز در همه جای دنیا هدایت افکار و شکل زندگی جوان ها دست رهبران گلوبال جهانی است و هر چه را که بخواهند از طریق دستگاه های تبلیغاتی خود سازمان داده وپیش می برند . اما در عین حال بسیار آزادی ها هم به دولت ها و اهالی بخصوص جوان ها می دهند که خواسته های خودشان را بر آورده سازند. از توان جوان های مستعد حد اکثر استفاده را می کنند و تامینشان هم می سازند. به شوخی می گویم "اسارت در آزادی " با دقت به چشم هایم نگاه می کند "چه تعبیر قشنگی " واقعیت این است که در کلیت آزادی مطلقی وجود ندارد تنها محدودیت ها فرق می کنند کم و زیاد میشوند .
من در این جا یک محقق خارجی هستم تمام امکانات در اختیارم است که تحقیق کنم .بگذار از نتیجه تحقیقم کلی سود ببرند .اما در مقابل من هم راضیم با خیال راحت کاری که دوست دارم انجام می دهم و ترس ودلهره مرتب اذیتم نمی کند که فردا چه خواهد شد.
اما در آن خراب شده ای که بنام جمهوری اسلامی درست کرده اند. برای فردای خودت نمی توانی برنامه بریزی .من اینجا تا پایان پروژه ام دقیق برنامه ریخته ام .خود موسسه ای که همزمان با تحقیق هفته ای سه روز در آن جا کار می کنم از اسپانسر های تحفیفات دانشگاهی است . از طریق دانشگاه معرفی شدم آن ها خودشان آمدند سراغم وکاری در رابطه با تحقیقم گرفتم .
اما در ایران مطلقا چنین نیست !برای کوچکترین کاری در چنین رشته ای باید کانال داشته باشی از ده ها فیلتر رد شوی ودست آخر هم از تو می خواهند که همکاری کنی .همکاری که معلوم نیست سرش به کجا بنداست .زندگیت تباه می شود. توالت رفتنت هم تحت نظر قرار می گیرد.

دیدگاه‌ها

ابوالفضل محققی

با درود متقابل هوادار عزیز اول این که من عضوی ازسازمان فذائی بودم و مسلما بسیار نارسائی در کار اما هنوز بر این باورم که تا جائی که امکان دارد تلاش کنم حد اقل بخشی ازمسائلی را که امکان طرح و نوشتاشان دارم بنویسم این نوشته صحبت رو در روست و اگر خیالی باشد خیال صحبت کنندگان است پس چند نفر خالی شده اند اما در رابطه با تیتر مسلما میشد و می شود که تیتر بهتر و درست زد که حداقل خواننده رغبت کرده بخواند و من خوشحال می شوم تیتر از شما باشد و اما تفاوت فالو ولایک اول فکر کردم که در کجای متن جای این دو را اشتباه کردهام که شما نتیجه گرفتهاید که من فرق ای دو نمی دانم  لذا زمان خوشیخنانه گذشاه نیست گوگل کردم و دیدم که درست فکر می کردم .تازه بعد گوگل کردن یادم افتاد که شما نوشته اید به خاطر همین تیتر غلط مطلب را نخوانده اید و متاسف شدم که چرا این رفیق هوادار از نخست کمر برایراد بسته ومن را متهم بر ندانستن فرق این دو اصطلاح دنیای مجازی می کند .من دوست دارم شما برایم حتما بنویسید که از کجا به این نتیجه گیری رسیدید و من چه بایذ بنویسم .مطلب طولانی شد قصد جواب نداشتم اما احساس کردم این کامنت گذاراگر درست نوشته باشم از جائی یا موردی ناراحت هستند و از این رو بصرف یک تیتر چنین یر افروخته شده اند وامید  که من باعث این بر افروختگی نباشم  با احترام در ضمن یک اشتباه تایپی که به جای فالو سالو نوشته  شدهاست

ی., 13.10.2019 - 19:52 پیوند ثابت
صادق

شماهم که همان برخوردقدیم راکردیدحال فالو یا لایک چراخودمقاله راموردنقدقرارندادید درثانی چه ربطی به رهبران وهواداران داشت .درنقدکه بازاست ومورداستقبال درقدیم نه به فکرشماخطورنقدمیکردنه کانالی برای نقد حال این گوی واین میدان بیاورببینم چه داری زمردی وزور

ی., 13.10.2019 - 12:10 پیوند ثابت
فرشید

با درود
داستان رهبران فدائیان و ما هواداران سابق داستان پر پیچ و خمیست.در بر همان پاشنه می چرخد.همچنان تحلیل در خیا می کنید.شما فرق بین سالور و لایک را نمی دانید؟ وقتی تیتر مقاله را می بینم که از اساس غلط است چگونه رغبت می کنم خود مقاله را مطالعه کنم؟

ش., 12.10.2019 - 16:33 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید